کد:
34774
پرسش
چند سوال داشتم كه به یكدیگر مربوط می شود كه اگر این سوالات به طور كامل ودقیق پاسخ داده شود ممنون می شوم.
ابتدا در مورد عصمت انبیا میباشد مگر نه این است كه عصمت یعنی دوری نبی از هرگونه خطا واشتباه و گناه چه در خواب و بیداری چه قبل وچه بعد از نبوت پس چرا نمونه هایی از قبیل مثلا حضرت داوود(ع)كه: دو نفر برای حل مشكل قضایی خود پیش حضرت داوود می روند یكی از آنها به حضرت داوود می گوید كه نفر دومی 99گوسفند دارد و من یكی و آن یكی را هم می خواهد ار من بگیرد حضرت داوود بلافاصله به نفر دومی می گوید و قبل از اینكه از او در این مورد سوالی بپرسد میگوید كه نه و گوسفند مال نفر اولی است بعد وحی می رسد از طرف خدا كه ای داوود اشتباه كردی آن یكی گوسفند را او قرض به آن داده.
یا درمورد حضرت یوسف زمانیكه فهمید پدرش به سمت او می آید فقط از تخت پایین آمد و به طرف پدر نشتافت
یا در مورد حضرت آدم و خوردن آنچه كه منع شده بود.
و نمونه های دیگر..
با توجه به تعریف عصمت پس موارد ذكر شده چگونه توجیه داده خواهد شد.
سوال دیگر اینكه پذیرفتن مقام نبوت از سوی انبیا آیا اختیاری بوده و یا جبری .
اگر بگیم كه لیاقت داشتند تا به این مقام برسند این لیا قت را چه كسی به آنها داده
و با توجه به اینكه در قرآن هست كه حضرت آدم بین آب و گل بود و حضرت محمد پیامبر بود چی؟
سوال دیگر اینكه ما در قرآن چند نمونه پارادكس یا متضاد گونه داریم اینكه خدا در یكجا می فرماید
1- و ما ینطق عن الهوی ان هو الاوحی یوحی علم شدید القوی( یعنی او هرگزاز هوی نفس پیروی نخواهد كردو تمام كردارهایش از طرف وحی است)
2-انمایرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا(یعنی خداوند اراده كرده تا از اهل بیت رجس را ببرد و آنها را پاك كند چه پاك كردنی) یعنی مجبورند پاك باشند
3- و لقد كان لكم فی رسول الله اسوحسنه
دسته دیگر آیات
1- الم یجدك یتیما فاوی ووجدك ضالا فهدی و وجدك عایلا فاقنی.....
2- و قالوا مال هذا الرسول یاكل الطعام و عیش فی الاسواق(فرقان 7) منظور بشر بودن را می رساند
3- قل انما انا بشرمثلكم یوحی الی (كهف114)
و دسته دیگر آیات
1- نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون( ما خودمان فرستادیم و خودمان نیز حفظ می كنیم)
2- لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه(قیامت16)
3- فانما یسرناه بلسانك بشر المتقین(مریم 97)
سه دسته بالا كه هر كدام سه آیه بیان شد كاملا با هم پارادكس دارند توجیه این پارادكسها چیست؟
انبیا و عصمت آنهاوپیامبر و آیات ذكر شده در بالا چی؟
قبلا از پاسخهای كامل و دقیق شما ممنونم و اگر در نوشتن آیات اشكالی وجود دارد عذر خواهی میكنم
پاسخ
دوست عزیز!
در زمینه پرسش شما و در مورد اسناد گناه به معصوم در آیات قرآن كریم، قبلاً پاسخی به سؤالات دیگر در همین موضوع داده شده است كه می توانید به كد 10967، 36185 و 31328، در بخش تازه های مذهبی سایت مراجعه نمائید. پس از مطالعه اگر با مشكل و یا ابهامی روبرو شدید آن را برای ما ارسال نمائید.
اما در ادامه لازم است به چند نكته توجه نمائید:
1. در مورد ماجرای حضرت داود(ع) كه خداوند متعال در آیات 24ـ21 سوره "ص" به آن اشاره فرموده است، باید گفت كه به موجب روایات، حضرت بین دو نفر قضاوت نمود و قضاوت صحیح هم نمود، ولی چون آن دو نفر بی موقع مزاحم شده بودند و در حین عبادت و عرفان حضرت وارد شده بودند، حضرت برای این كه حق مظلوم را سریع به او بدهد و از طرفی سریع به ادامه عبادت خود بپردازد، لذا از طریق علم لدنی كه خداوند به او عطا فرموده بود و در شرائط و امور عادی هم نباید از آن استفاده می كرد، استفاده نمود. پس در عین حال كه حضرت داود(ع) بین آنها قضاوتی صحیح داشت، ولی چون از علم لدنی استفاده كرده بود، از خداوند طلب استغفار نمود؛ و این از مقوله ترك اولایی است كه در جواب بالا بدان اشاره شده است.
بنابراین آن گونه كه شما مطرح نموده اید نیست، چرا كه یك انسان مؤمن هم قضاوت بی حساب نمی كند، چه برسد به پیامبر الهی؛ آن هم پیامبری كه صددرصد مورد تأیید خداوند متعال است.
خداوند در حق حضرت داود می فرمائید: «واذكر عبدنا داود ذاالأید إنّه أوّاب»(ص/17)
2. آن چه كه در مورد حضرت یوسف(ع) بیان داشته اید در قرآن كریم نیامده، و معلوم نیست كه تا چه حد صحیح باشد.
3. در مورد مقام نبوت باید گفت انبیاء به خاطر قابلیت و لیاقتی كه داشتند و آن لیاقت و ظرفیت را هم خداوند به آن ها داده بود، به این مقام برگزیده شدند. البته آنها نیز از امتحان این لیاقت در مقام عمل سربلند بیرون آمده اند. و اگر هم از ابتدا به مقام نبوت رسیده اند، به سبب علم ازلی خدا است كه می داند چه كسی در مقام عمل موفق است و چه كسی نه؛ و البته ماهیت این علم به گونه ای است كه مستلزم جبر نیست.
نگارنده اعتراف دارد كه تصویر مسائل مربوط به قضا و قدر سخت، و شاید برای امثال بنده غیر ممكن باشد ـ و شاید به همین سبب توسط اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نهی شده ایم كه در باره قضا و قدر تفكر كنیم. در چنین مواردی، كه البته معدود است، ایمان به كار می آید.
4. در مورد آن مطلبی كه اشاره نمودید به خلقت پیامبراكرم(ص) و ائمه(ع) با خلقت آدم(ع)، اولاً، باید گفت كه چنین آیه ای در قرآن كریم وجود ندارد، بلكه این مضمون روایات است.
در ثانی، پیامبراكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) دارای دو وجود هستند: یكی همین بدن عنصری و جسم طبیعی و مادی، و دیگری وجودی كه از آن تعبیر به وجود ملكوتی، و در روایات تعبیر به "نور" می شود. آن چه كه در روایت به آن اشاره دارد كه خلقت آن ها قبل از خلقت آدم(ع) بوده است، اشاره به همین وجود نوری معصومین(ع) است.
برای مطالعه بیشتر می توانید به كد 26704، در بخش تازه های مذهبی سایت مراجعه نمایید.
5. در مورد قسمت آخر سؤالتان باید به عرض برسانیم كه در بین آیات الهی هیچ تعارض و تضادی وجود ندارد. ظاهرا شما تصور كرده اید كه خطا جزء ذات انسان است كه اگر گفته شود پیامبر انسان است یعنی خطاكار هم هست؛ در حالی كه مسئله چنین نیست.
انسان به خودی خود نقص دارد، الا من عصمه الله ـ یعنی الا آن كس كه خدا دست او را به سبب لیاقتی كه نشان داده، بگیرد. آیات "ألم یجدك ...." و مثل آن ناظر به خصیصه اولی انسان، و آیات تطهیر و امثال آن اشاره به عنایت الهی است.
منتظر ارتباطهای بعدی شما هستیم.
پیروز باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
شنبه 17/8/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 28/8/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
86 بار