• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 32229

پرسش

كوبیسم را تعریف كنید

پاسخ

با سلام!
و این هم توضیحی بسیاركامل در مورد كوبیسم با استفاده از منبعی كاملا موثق:

كوبیسم Cubism
كوبیسم به تحول تكنیكی و زیبایی شناسی یی اطلاق شده كه بین سالهای 1907 تا 1914 توسط پیگاسو، براك، خوان گری Joan Gris واژه Leger به ظهور پیوست.
ماتیس و درون نیز در شكل دادن به این نهضت كه بر اكثر هنرمندان پیشروی سالهای قبل از جنگ (1914-1918) تأثیر عمیق به جای گذارد، سهیم بودند. كوبیسم هم مانند امپرسیونیسم در وهله ی اول جز با خصومت و عدم درك مواجه نشد و نام گذاری آن به صورت استهزا آمیزی صورت گرفت. به مناسبت اولین نمایشگاه براك، در گالری Kahnweiler منقد آن زمان لویی واكسل با استفاده از یك گفتار ماتیس، در مورد «كعب» سخن راند (1908). بهار همان سال در همان روزنامه و مجدداً در مورد براك، او از غرابت های كوبیسم صحبت كرد. آفرینندگان كوبیسم جانب احتیاط را نگاهداشتند و كراراً وجود خود را به عنوان تئوریسین انكار كردند. پیكاسو گفت: زمانیكه ما نقاشی می كردیم فقط به بیان آنچه در درونمان بود می پرداختیم و هرگز قصد خلق كوبیسم را نداشتیم. براك گفت: كوبسم – یا بهتر، كوبیم من – وسیله ایست كه برای بكار برد خاص خود خلق كرده ام با این هدف كه نقاشی را در قلمروی استعدادم قرار دهم. نیروی حیات و باروری كوبیسم از جفت شدن این دو شخصیت استثنایی بروز می كند كه بدون چشم پوشی از شخصیت خویش با اشتیاق كار می كردند. بعدها گری و لژه به آنها گرویدند. به طور كلی تارخ تحول كوبیسم در سه دوره مشخص می گردد:
دوره ی سزان (1909- 1907)، دوره ی تحلیلی (1912-1910)، دوره ی تركیبی (1914-1913). با مجسمه های آفریقایی و هنر پریمیتیو رایج و نمایشگاه سیر تكاملی آثار سورا در سالن مستقلین، و به ویژه نمایشگاه سیر تكاملی آثار سزان در سالن پاییز محیط مساعدی برای این نهضت آماده شد. ماتیس و دورن در آن زمان فوویسم را نظم بخشیده بودند و به ارگانیزه كردن سطح رنگیتصویر می پرداختند. در این هنگام، پیكاسو «دوشیزگان آوینیون» را به پایان رساند. این تابلو از محور، به دو بخش شده بود، قسمت راست بدون استفاده از سایه روشن و فقط به وسیله ی طراحی، به نحو كاملاً ساده ای شكل گرفته بود. و این آغاز كوبیسم به شمار می رفت. او براك را ملاقات كرد و تكامل طبیعی براك در او شتابی را بر انگیخت. پاییز آن سال گالری Kahnweiler در كوچه ی Vignon گشایش یافت. تالاری كه بعدها خانه ی كوبسم شد. گروه معروف Bateau Lavoir در سال 1908 در خانه ی شماره 13 كوچه ی Ravignan در مون مارتر، جایی كه پیكاسو، ماكس ژاكوب Max Jacob و خوان گری زندگی می كردند تشكیل یافت. آپولینر Apollinaire، سالمون Salmon، رای نال Raynal گرت رود اشتاینG.Stein، لئو اشتاین Stein L. نیز به این گروه پیوستند. پیكاسو این نهضت جدید زیبایی شناسی را درك كرد و براك به آن جنبه ی استنتاجی داد. این موضوع را می توان در منظره های پیكاسو در Oise(1908) و اسپانیا (1909) و نیز در منظره های براك در Ľestaque (19089 و همچنین در La Roche Guyon او (1909) به رأی العین مشاهده كرد. براك از امپرسیونیسم و فوویسم نیرو گرفت و رنگهای خود را با روحیه ی سخت گیری كه نسبت به فرم داشت كنترل كرد. پیكاسو، این طراح غریزی، هم بر آن بود كه در كار خویش رنگها را معرفی كند. هر كدام از اینان در كار خود با توجه به كیفیتی كه فاقد آن بودند برای دستیابی به راه حل های مشترك تلاش می كردند. این دو، مشكل اساسی نقاشی را مطالعه می كردند: نمای حجم رنگی در سطح صاف. سیر تاریخی كوبیسم راههای موفقیت آمیزی برای این مشكل كشف كرد، در نتیجه زبان پلاستیكی جدید و در عین حال غنایی و ادراكی ای بوجود آمد كه بر گرایش به «صور ظاهری» كه از دوره ی رنسانس تا آن زمان مشاهده می شد، نقطه ی پایان گذاشت. به عنوان واكنش در برابر امپرسیونیسم و بی قیدی بصری آن، پیكاسو و براك تمام ظواهر تصادفی و اتفاقات جوی را از دنیای خود دور ریختند. آنها سعی می كردند خواص دائمی اشیاء و ثبات آنها را در یك فضای بسته، بدون پرسپكتیو یا نور، در شفافیتی هندسی كه به سزان ملهم شده بود تشریح كنند. از این رو موضوعات مؤثر و محدودی را كه به اشیای بسیار ساده خلاصه می شد انتخاب می كردند: درختان، خانه ها، ظروف میوه، بطریها، میزهای كوچك و آلات موسیقی. این اشیاء می توانستند به فرمهای هندسی مبدل شوند و به سادگی توسط بیننده شناخته گردند. این نقاشان پیش از آن كه در صدد اكتشافات دنیا باشند، با چند نشانه ی مشخص قصد خلق زبانی را داشتند كه پر معنی بودن آن را احیای كند. لیكن در این دوره ی تجربی، با وجود كوششهایی كه در زمینه ی تناقض شئی و رنگ و نیم رنگ وحجم انجام گردید، فقط «تكرنگی» و یا نوعی تقلید از مجسمه سازی، حاصل آمد.
در سال 1910 براك به دنبال پیكره ها و طبیعت بیجان هاش منظره هایی را عرضه كرد. به گفته ی خودش او از فضای بصری به فضای قابل لمس رسید. پیكاسو گروه Bateau Lavoir را به قصد بلوار Clichy و مون مارتر (جایی كه او سرها و تك چهره های خود را نقاشی كرد) ترك گفت. دوره ی دوم كوبیسم به عنوان دوره ی تحلیلی به توسط خوان گری تعیین شد. زیرا تجزیه ی روبتزاید فرم با همزمانی و مقارنه ی آن مشخص می گردد، به همان نسبتی كه وجوه مختلف یك شیئی در خود وجود دارد یا در افكار ما). بدین ترتیب گویی شیئی شكسته و پخش شده و از درون باز گردیده است. این وابستگی به رآلیسم كامل، كوبیسم را از انواع جنبش های آبستره ی مشتق از آن متمایز می سازد و آن را گرایشهای تزئینی فوویسم جدا می كند. مسئله ی «همزمانی» همواره نظر هنرمندانی را به خود معطوف كرده است. در دوره ی تقلید بصری (از وان ایك Van Eyck تامونه) كسی نتوانست به وسیله ای بهتر از نوعی انعكاس آئینه مانند دست یابد، چرا كه نقاشان قرن چهاردهم و یا پانزدهم از همزمانی فضایی در پیوستگی های پی در پی استفاده می كردند و نباید آن را با اصول متشكل و ساختی كوبیسم كه از سطوح پهن و گسترده ی روی هم و حجم های شكسته به دست می آید قیاس كرد. این دوره ی تجربه ی تركیبی و سیستماتیك، خالی از خطر كیمیاگرایی نبود. براك و پیكاسو با استفاده از * Papier Collés و مصالح حقیقی (نظیر شن، شیشه، روزنامه، پارچه) و با قرار دادن آنها در متن بوم، چاره ای اندیشیدند كه انگیزه ای برای ادراك می شد. در طی این دوره به میزان قابل توجهی راجع به كوبیسم مطلب چاپ شد. از جمله كتاب Du cubism كه در 1912 انتشار یافت. در كوبیسم نیز انشعاب هایی با گرایش های مختلف صورت گرفت كه دو مورد اصلی آن Orphism و * Section Dor * بود كه نهضتهایی مقدم بر گرایش های اولیه آبستراكسیون محسوب می شد. در سال 1913 آپولینر كتاب نقاشان كوبیست را انتشار داد و در این كتاب از نقاشی ادراكی صحبت كرد. این دوره بسیار نابهنگام و زودرس بود چرا كه آن را می توان به آخرین دوره ی كوبیسم – تركیبی – كه از 1913 با شركت فعالانه ی گری و لژه شروع می شد متصل كرد. هر چند علاقه و توجه لژه به كوبیسم به 1910 مربوط می شود، ولی حس مونومانتال و رغبت او به اشیاء جسیم مانع از راه یافتن وی به دوره ی تركیبی شد. خوان گری در 1911 طبق روش خوی به تجزیه و خرد كردن اشیاء پرداخت لیكن در تابستان 1913، طی اقامت درCréte در جوار براك و پیكاسو، طرز عمل خود را نقض كرد. او این تغییر روش را چنین توجیه می كند: «از یك استوانه یك بطری می سازم». كثر فیگوراسیون یك شیئی روی بوم فهم ان را مشكل می گرداند و ریتم آن را حتی اگر در حالت فیگوراتیو بماند از شكل می اندازد. كوبسم تركیبی با ناتورالیسم و ارایه ی سنتی كه از رنسانس به بعد تعقیب می شد كاملاً قطع رابطه كرد. در شیوه ای جدید قسمت اعظم آن جریانهای تقلیدی به طور كامل دور ریخته شد و ابداع «نشانه» های پلاستیك كه با استعاره های شعری قابل قیاس است به كار آمدم. این نشانه ها بیشتر واقعیتی غنایی را می آفریدند تا خبط بصر را. سطوح پهن تر و نرم تر وسیع شدند، رنگهای طیفی ظاهر گردیدند، فرم و رنگ محلی بی اینكه اساس معماری تصویر را در هم ریزند، توانستند سازگارانه اتحاد حاصل كنند. كوبیسم در این مرحله از كیفیت غیر عملی و تجربی عدول كرد و مبدل به نوعی فلسفه ی زیبایی شناسی اداركی شد و نظم عینی عالم را نه در ظاهر بلكه در ذات خویش عرضه كرد. گرایش شدید به عینیت ( اهمیتی كه با روانگاوی و جامعه شناسی آشكار شده بود) در اوایل قرن بیستم، همان نقش كشش به ذهنیت در دوره ی رمانتیسم را بازی می كرد. بدین ترتیب درست مقارن با تحول علم و تفكر معاصر، زبان پلاستیكی جدیدی به وجود آمد. این زبان هر چند خشك بود ولی خشكی آن بدون دربند كردن « خیز فردی» موجبات پیشرفت را فراهم می آورد. جنگ 1914 موجب پراكندگی آفرینندگان كوبیسم شد، هر یك به دنبال سرنوشت هنری خود سیر طریق كردند ولی سرافرازی گروهی آن سالهای قهرمانی (1907-1914) از بین نخواهد رفت.
پی نوشتها:
Papier Collés * تكنیكی است كه در گذشته ی دور به نوعی برای سرگرمی كودكان به كار می رفته لیكن امروزه به صورت هنر واقعی و غیر قابل انكاری در آمده است. براك برای كارآیی این تكنیك در این عصر، عنصر پلاستیكی جدیدی كشف كرد.
** Section Dor؛ سال 1912 سالی بود كه كوبیسم از دوره ی تركیبی به دوره ی تحلیلی راه یافت و گواه توسعه و ترویج كوبیسم دراین زمان بود. بدین مناسبت این دوره، دوره ی طلایی نامگذاری شد. ژان ویون J.villon؛ رهبری گروهی از كوبیست ها را در این دوره به عهده داشت.

مشاور : مجتبي رضواني | پرسش : دوشنبه 5/8/1382 | پاسخ : سه شنبه 16/10/1382 | | | 0 سال | هنري | تعداد مشاهده: 76 بار

تگ ها :

UserName