کد:
2621
پرسش
اسلام زن را جنس دوم میداند و لذا میگوید زن برای مرد خلق شده است و یا زنان كشتزار مردانند. همین كه در بسیاری از قوانین اسلامی، حقوق زنان كمتر از مردان قرار داده شده، نشانه همین است. شهادت زن نصف شهادت مرد ارزش دارد. ارث او نصف ارث مرد است و حق طلاق به دست مردان است و یا مسئله تعداد زوجات و …
پاسخ
خوب است در ابتداء شواهدی را كه برای جنس دوم بودن زنان آمده بررسی كنیم و سپس سخنی كوتاه در باره اصل مدعا داشته باشیم.
اما آیه شریفه قرآن كه میفرماید: «من آیاته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً» یعنی زن را برای مرد آفریدیم.(روم/21)
برای تبیین مطلب به دو مقدمه توجه كنید:
1) خطاب قرآن در بسیاری از آیات متوجه زنان است، اگر چه اصل پیام اختصاص به مردان ندارد و شامل زنان هم می شود. و این دسته آیات كم نیستند.
در توجیه مردانه بودن لسان این آیات توجیهات چندی شده است، كه در جای خود بدان پرداخته شده است.
بر اساس قول تحقیق در بحث فوق، نمی توان مردانه بودن این خطابات انكار شود، ولی در مورد این گونه آیات می بایست روش خاص تفسیری آن اعمال شود. مفسر در این دسته آیات باید پیام را بگیرد و پوسته مردانه آن را به دور بریزد. در بعضی از اقوال دیگر در مسئله اصل وجود خطابات مردانه مورد انكار است.
2) در فرهنگ جاهلیت عرب، زن موجود شریفی نبوده است. انسانهای آن روز زن را موجودی پست و بیارزش میدانستند و حتی اقدام به زنده به گور كردن دختران خود مینمودند. در چنین شرائطی قرآن، خطاب به مردان، با تعبیری لطیف و زیبا، وجود زن را از وجود مرد و مایه آرامش و برای مرد، نه موجودی در مقابل، انگل و بیارزش معرفی كرد. قرآن زن را، برای مرد موجودی مفید معرفی كرد تا بذر الفت و محبت به زن را در دل او بكارد.
با توجه به این دو مقدمه باید گفت:
این آیه در صدد است تا ارتباط حسنه مردان را نسبت به زنان تبیین و توصیه كند، و در مقام كلام و سخن ناظر به زنان نیست، ولی این بدان نیست كه اگر زنان مخاطب این كلمات بودند، چنین توصیه هایی نسبت به آنان نمی شد.
این بر عهده مفسر است كه در حدود و ثغور آیه با توجه به سائر آیات و همچنین روایات و قواعد مسلم عقل به قضاوت بنشیند.
در خصوص آیه مورد بحث باید گفت: مراد از "أنفسكم" نفس واحده انسانی است، چنانچه خداوند در سوره اعراف میفرماید: «هو الذی خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسكن إلیها» (اعراف/189). و از سوی دیگر به حكم عقل نیاز و فائده بین زن و مرد دو سویه است. قرآن نیز میفرماید: «هن لباس لكم و أنتم لباس لهن» (بقره/187)
با توجه به قرائن سه گانه مذكور می توان گفت مراد واقعی خداوند از آنچه در خطاب به مردان گفته است، اختصاصی به مردان ندارد و شامل زنان نیز می شود.
با این حساب تصویر آیه دگرگون می شود، و به هیچ عنوان ناظر به نقصان مرتبت زن نسبت به مرد نیست.
و اما آیه دوم: «نساءكم حرث لكم فأتوا حرثكم أنی شئتم» (بقره/223)
كسانی كه با لغت و ادبیات عرب اندكی آشنایی دارند میدانند كه تعبیر حرث یا كشتزار تعبیری لطیف و زیباست كه بعد جدیدی از شأن و منزلت و منزلت زن را معرفی میكند. این آیه میگوید: همبستری با زن را تنها مایه كامیابی و تسكین میل جنسی خود نبینید، بلكه او محل پرورش فرزندان پاك و صالح است.
او پایه ایجاد خانواده و حافظ نوع انسان و مایه ادامه حیات در قالب فرزندان شماست. با این دید زن حرمت مییابد. خلاصه كلام این كه تعبیر كشتزار صرفاً یك استعاره و تشبیه است تا تلقی مردان را اصلاح نماید.
و البته باید توجه داشت كه خطاب در این آیه، به مانند آیه اول مورد بحث و بسیاری از دیگر آیات قرآن، متوجه مردان است.
اما استدلال به تفاوت احكام زن و مرد:
بیائید سخن را با یك سؤال آغاز كنیم. چه معیاری برای جنس اول و یا دوم بودن انسانها هست؟ آیا صرف وجود قوانینی كه حق كمتری در یك ارتباط اجتماعی برای كسی مثل زن قائل میشود، دلیل بر جنس دوم بودن زن است؟
چه بسا اسلام زن را جنس اول بداند ـ حتی برتر از مرد ـ ولی با ملاحظه تمام جوانب و زوایای وجودی او و خصوصیات اجتماع و روابط و مناسبات آن، یك سلسله احكام و قوانین حقوقی وضع كند، تا رشد و تعالی دنیوی و اخروی، مادی و معنوی او را تأمین نماید و او را به رفاه و سعادت پایدارتر و كاملتری برساند.
قرآن در عین این كه كرامت را در تقوا خلاصه میكند ـ «إن أكرمكم عندالله أتقیكم» ـ در قصه مادر مریم نقل میكند كه او با خدا پیمان بست كه اگر صاحب فرزندی شد، او را به خدمت بیت المقدس بگیرد. و هنگامی كه خداوند به او مریم را عطا كرد ـ در حالی كه معمولاً پسران وقف به خدمت حرم میشوند ـ به خداوند عرض كرد: «لیس الذكر كالأنثی» یعنی پسر در نزد خدا به منزلت و مقام دختر نیست، ولی حال چه كنم كه رسم اجتماع اجازه خدمت در حرم را نمی دهد؟
آیا این آیه حكایت از آن ندارد كه وجود زن در رسیدن به كمال، نه تنها نقصی ندارد، بلكه برتر است؟
به نظر میرسد مغالطهای كه در این میان صورت میگیرد آن است كه بین ارزیابیهای انسان شناسانه با مباحث حقوقی و جامعه شناسانه خلط میشود.
این كه مرد برتر است یا زن، و یا هیچ یك بر دیگر برتری ندارند، سخنی است مربوط به ماهیت انسان و ارزشهای او، و به اصطلاح بحثی است انسان شناختی. و این كه زن نیمی از سهم مرد ارث میبرد و یا شهادت دو زن را مساوی شهادت یك مرد قرار دهند، بحثی است حقوقی و مربوط به روابط اجتماعی به هدف ایجاد نظم و رسیدن به مصلحت و كمال.
در بحثهای حقوقی عوامل متعددی میتواند دخیل باشد، و لذا یك تفاوت حقوقی میتواند اصلاً به تفاوت در كمال انسانها مربوط نباشد.
عواملی كه در یك حكم حقوقی و تفاوتهای در آن دخیل است میتواند به تفاوت در كارائیهای جسمانی باز گردد. در این تردیدی هست كه معمولاً مردان از نظر جسمانی قویتر از زنانند، و به تبع كارایی آنان در فعالیتهای بدنی بیشتر است؟
تفاوت در حكم حقوقی میتواند به تفاوت در مسائل اقتصادی و نقش زن و مرد در تأمین معاش مربوط شود. به طور سنتی نقش مرد در تأمین اقتصادی خانواده و جامعه بیش از زن است. زن بیشتر نقش زمینهساز را برای تلاش مرد دارد. چه بسا تقنین بسیاری از قوانین به این تفاوتها و در جهت تسهیل ایفای نقش این دو جنس باشد.
تفاوت در حكم حقوقی چه بسا به ساختارهای فرهنگی و ارزشهای جامعه باز گردد. جامعهای كه، مثلا، نقش زن را در تربیت فرزندان بیشتر میداند، بدیهی است كه نظام حقوقی آن برای حضور مرد در بیرون خانه شرائط سهلتری قرار دهد، كما این كه برای عدم حضور مرد در فعالیتهایی كه مخارج جامعه به آن مربوط است موانعی ایجاد میكند. در اسلام بیكاری و خانهنشینی مرد مذموم شمرده شده، كما این كه نفقه خانواده بر عهده مرد نهاده شده است.
حاصل سخن آن كه اولا، شاهدی بر آن كه اسلام زن را جنس دوم می داند نیست، و
به صرف وجود تفاوت در قوانین اجتماعی و حقوقی نمی توان حكم كرد كه مقنن در مراتب انسانی زن و مرد تفاوت قائل است. پرداختن به حكمت هر یك از این تفاوتهای حقوقی بحث تفصیلی و خاص به خود میطلبد كه در جای مناسب به آن پرداخته میشود.
در انتها باید گفت حقیقت آن است كه بر اساس مستندات قرآنی ـ مثل آیه كریمه «إن أكرمكم عند الله أتقاكم» و «من یعمل من الصالحات من ذكر أو أنثی و هو مؤمن فأولئك یدخلون الجنة و لایظلمون نقیرا» و ... ـ تفاوتی بین زن و مرد در مراتب انسانی نیست.
اسلام نه تنها بر نیاز زن و مرد به یكدیگر ـ «هن لباس لكم و أنتم لباس لهن» و «و من آیاته ألا خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا إلیها و جعل بینكم مودة و رحمة» ـ تأكید دارد، زن و مرد را از ریشه و اصل واحد می داند «هو الذی خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسكن إلیها»؛ و همین دو نكته كافی است تا نظامی عقلانی و عاطفی در روابط زن و مرد ایجاد كند.
حال این طرز تفكر را با طرز تفكر غربیان مقایسه كنید. آنان مرد و زن را نه كامل كننده هم، بلكه دو موجودی تصویر می كنند كه با یكدیگر مانند دو معاملهگر و منفعت طلب رفتار میكنند، كه البته در این معامله معمولاً زنان بازنده اصلیند و به عنوان كالا خرید و فروش میشوند. آیا در غرب هرگز شنیدهاید مردی تجارت شود؟ اگر موجود درجه دویی وجود داشته باشد، در غرب یقیناً زنانند.
یكی از پر فروشترین ماشینهایی كه در اروپا وجود دارد ماشینی است كه در كنار راننده، مانكن یك مرد قرار داده شده است تا زنان با خیال راحت و با آسودگی از تعرض و آزار مردان رانندگی كنند!
و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل....
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
يکشنبه 11/12/1381
| پاسخ :
يکشنبه 11/12/1381
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
153 بار