• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 20185

پرسش

سلام. خسته نباشید.
من یك دوستی دارم كه به شدت داره با من بحث میكنه كه لزوم حجاب چیه؟ هر چی براش توضیح میدم كه برای حفظ جامعه لازمه و ... قبول نمیكنه. دیگه نمیدونم چیكار كنم. باید یه دلیلی بیارم كه با فطرتش مطابق باشه چون اون طوریه كه اگه دلیل محكم باشد قبول میكنه.
یه سوال دیگه هم دارم . اون معتقده كه رابطه دوستی بین دختر و بسر اشكالی نداره چون این هم مثل دوستی دو هم جنس است. چه اشكالی داره كه حالا دختر و بسر با هم دوست باشند. در حد دوستی نه بیشتر. در این مورد هم خودم كلی دلیل برایش اوردم اما انگار دنبال دلیلی هست كه قانع بشه.
این را بگم كه واقعا می خواد بدونه. اینطوری نیست كه فقط دلیل را رد كنه چون ما درمورد چیزهای مختلف بحث می كنیم و اون خیلی چیزها رو قبول میكنه. اما در این دو مورد نه.
لطفا من را راهنمایی كنید. و از قرآن هم در این موارد اگر آیه ای هست معرفی كنید.
از زحمات بی دریغ شما واقعا ممنونم
با تشكر

پاسخ

دوست گرامی!
در ابتدا توجه شما را به نكته ای جلب می كنیم. این كه دوست شما استدلالهای شما را نمی پذیرد، لزوما ناقص بودن استدلالهای شما نیست، بلكه چه بسا دلیل شما تمام است و از نظر عقلی قانع كننده، ولی روحیه و احساسات انسان مانع آن است كه او به آن گردن نهد، و بدان عمل كند. چه بسا خود او هم نمی داند مشكل او در قبول آن چیست.
گمان نكنید كه ما می خواهیم مسئله را ـ خدای ناكرده ـ به ناپاكی و هوای نفس، به معنای خاص كلمه مربوط كنیم؛ بلكه مراد ما، به خصوص در زمان ما به شیفتگی ها و جو غالب تبلیغاتی از یك سو و احیانا خستگی از شرائط خود و تنوع خواهی بازمی گردد. این مسئله به خصوص در جوانان ما، كه در عنفوان بروز احساسات هستند، بیشتر بروز می كند. بسیار دیده اید كه یك سخن را شخصی با شخصیت اجتماعی خاص می گوید و پذیرفته می شود، ولی همین سخن را وقتی دیگری با شخصیت اجتماعی دیگری می گوید، مورد پذیرش واقع نمی شود! این حكایت از وجود احساساتی می كند كه به جای عقل تصمیم می گیرد، و احیانا خود را ـ به طور ناخودآگاه ـ جای عقل می نشاند.
در چنین مواردی البته باید با استدلال قوی وارد شد، ولی همه كار را به آن ختم نكرد، بلكه با صبوری و كف نفس در عمل احساسات او را تعدیل كرد.
شما با حسن رفتار و گرمی هر چه بیشتر با دوست خود، در عین التزام كاملتان به مذهب و احكام دینی، به طور غیر مستقیم می توانید كم كم تلقی و احساس او را آماده كنید تا بی حب و بغض به ادله شما بیندیشد. تا نفس انسان آماده پذیرش نباشد، استدلال عقلی كاری از پیش نمی برد. قدم اول برای ارشاد هر كس آن است كه نفس او را آماده پذیرش كنیم، و سپس استدلال عقل پسند كنیم.
با این وجود، ما در این جا كاری جز ارائه ادله ای برای مسائلی كه مطرح كرده اید نمی توانیم انجام دهیم و البته با افتخار در خدمت هستیم.
ما در این نوشتار ابتدا به مسأله حجاب از دیدگاه قرآن، و سپس در مورد رابطه با غیر همجنس سخن به میان آورده ایم، امید است برای رفع شبهات دوست شما مفید باشد.
1) فلسفه حجاب:
خداوند متعال انسانها را به دو گروه مرد و زن تقسیم كرده، و برای هر كدام، در تكوین، اقتضائات و ویژگیهای جسمی و روحی متناسب با خود، و در پاره ای از امور متفاوت با یكدیگر قرار داده است.
از طرفی خداوند متعال برای اینكه حقوق اجتماع و افراد انسانها رعایت شود، برای این امكانات جسمی و روحی كه به انسان داده، قوانین و ضوابطی هم قرار داده تا در آن چارچوب از آنها استفاده شود، بدون اینكه انسانها دچار افراط و تفریط گردند، زیرا افراط و تفریط موجب ضرر رساندن به خود و دیگران است. این قوانین، در حقیقت، متناسب با تكوین و ساخت قوای انسانی و با توجه به خصائص و تفاوتها جعل شده است.
بنابراین برای حفظ اجتماع انسانی و ادامه یافتن یك زندگی مدنی و گروهی، همراه با سلامتی جسم و روح انسانها، نیاز به رعایت این قوانین و ضوابط وجود دارد.
حجاب و پوشش مناسب نیز یكی از آن ضوابط و قوانینی است كه در یك زندگی اجتماعی باید رعایت شود.
اصل پوشش و تناسب آن با موقعیت انسانها اختصاص به اسلام ندارد، بلكه همه جوامع انسانی آن را پذیرفته اند؛ غایت الامر این كه در نوع آن اختلاف نظرهایی وجود دارند.
در جامعه اسلامی علاوه بر اینكه بر مرد و زن رعایت یك قدر متقین و حداقلی از حجاب را لازم و ضروری دانسته، با در نظر داشتن تفاوتهای تكوینی زن و مرد، و اینكه زن از یك سو، از لحاظ جسمی و روحی لطیف تر است و محتاج حفاظت و حمایت است، و از سوی دیگر، مردها نسبت به آنان از نقطه ضعف برخوردارند و احیانا قدرت حفظ خود را از دست می دهند، امر كرده تا زن پوشیده تر از مرد در جامعه حاضر شود. این پوشیدگی مضاعف زن در همه جوامع سنتی در همه جای دنیا به چشم می خورد. كما این كه همه ادیان الهی بدان توصیه كرده اند.
این تنها از خصائص جوامع دین گریز امروز است كه منكر این تفاوت و لزوم آن شده است. برای ارزیابی صحت و سقم این دو نگرش همین كافی است كه وضع اخلاقی جوامع امروز و دیروز را با هم مقایسه كنیم. استحكام خانواده ها را در این دو جامعه بسنجیم و میزان احساس آرامش حقیقی ـ و نه كاذب ـ انسان امروز و دیروز را با هم ببینیم.
بر اساس این منطق می توان گفت حجاب محدودیت نیست، بلكه مصونیت است.
در توضیح این مطلب باید گفت: آزادی به این نیست كه انسان هر چیز با ارزشی دارد بیاورد، و در انظار عموم قرار دهد، و بعد هم توقع داشته باشد كه ارزشهای او حفظ شود!
كسی كه قطعه ای طلای با ارزش دارد، هیچ كس به او نمی گوید او را به همه نشان بده، بلكه به او توصیه می شود كه آن را مخفی كن و در جایی قرار بده تا از گزند حوادث و تعرض دیگران در امان باشد. و اگر او چنین نكرد و طلای او به سرقت رفت، هیچ كس برای او دلسوزی نمی كند، و همه خود او را مقصر می دانند. زن نیز گوهر ارزشمندی دارد كه همان عفاف و حیا و پاكی او است كه موجب شده تا بیش از مردان مورد توجه قرار گرفته، و برای محافظت از او اموری تدبیر و اندیشیده شود؛ مانند مرواریدی گرانبها كه برای در امان ماندن از اتفاقات و حوادث، نیاز به یك پوشش صدف گونه دارد تا او را محافظت نماید.
اینها همه به خاطر آن جایگاه ویژه و حساسی است كه زن و آرامش روانی و سلامت روحی او در جامعه دارد.
مسأله دیگری كه بر محافظت زنان و داشتن پوشش برای آنها تأكیده شده است حفظ روح سلامت و معنویت در جامعه انسانی است. اگر قرار باشد زن با آن جاذبه و گرایشهای جسمی و روحی كه دارد، بدون پوشش و حجاب در اجتماع حاضر شود، به طور طبیعی توجه مردان را به خود جلب می كند، و به دنبال آن حوادثی پیش می آید كه جامعه به سمت فساد كشیده شده، و به تبع آن روحیه معنوی و انسانیت انسانها به فراموشی سپرده می شود.
در روایتی از امام رضا(ع) به این مطلب تصریح شده است: «حرم النظر الی شعور النساء... لما فیه من تهییج الرجال، و ما یدعوا التهییج الی الفساد و الدخول فیما لایحل...» یعنی حرام شد نگاه به موهای زنان برای آنكه اگر موهای آنها در برابر مردان نامحرم آشكار شود باعث تحریك و جلب نظر خواهد شد، [و این جلب توجه مردان به زنان] فساد و بین بند و باری را به دنبال دارد، و سبب می شود كه [مردم] در كارهای حرام وارد شوند...(علل الشرایع، ج2، ص 287، باب 364)
نكته دیگری كه می توان گفت آن كه این نداشتن پوشش مناسب توسط زنان است كه، بر عكس تصور رائج، باعث سلب آزادی و آسایش از خود آنان می شود. آنان می توانند با داشتن پوششی مناسب به راحتی و با آزادی در اجتماع حاضر شده و به كار و فعالیت بپردازند.
شاید گفته شود: با وجود این احیانا به زنان در جوامع دینی هم تعرضاتی هست. در جواب می توان گفت: اگر زنان با وجود پوشش و حجاب مورد تعرض مردان قرار بگیرند، باید دانست كه در صورت نبود حجاب به طریق اولی نسبت به زنان ناحقی می شد.
خداوند متعال خطاب به پیامبرش می فرماید:«یا أیها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیهنً ذلك أدنی أن یعرفن فلایؤذین و كان الله غفورا رحیما» یعنی ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افكنند، این كار برای اینكه آنها [به عفت و حریت] شناخته شوند تا از تعریض و جسارت [هوسرانان] آزار نكشند بر آنان بسیار بهتر است؛ [و اگر تاكنون از آنها خطا و كوتاهی سر زده توبه كنند] خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.(احزاب/59)
با توجه به مطالب فوق می توان این نكات را برداشت نمود:
1ـ هر انسان متعادل و منطقی، اصل حجاب و پوشش را قبول داشته، و برهنگی زن و مرد را نمی پذیرد.
2ـ هر چیز ارزشمندی نیاز به محافظت بیشتری دارد، و زن از حیث اینكه گوهر ارزشمندی مانند عفت و حیاء دارد، مستلزم آن است كه از او مراقبت بیشتری شود.
3ـ رعایت پوشش برای زن و مرد به طور عام، و برای زنان بطور خاص، جامعه را از رفتن به سوی فساد و بی بند و باری حفظ می كند.
4ـ پوشش و حجاب باعث می شود كه زنان مؤمن در جامعه ـ به خصوص زیبارویان آنها ـ شهره خلق نشوند ـ تا خدای ناكرده، بنا بر تصریح آیه قرآن ـ احزاب/59 ـ مورد تعرض و آزار افراد بیمار دل قرار نگیرند ـ و اگر هم شناخته شوند به پاكی و عفاف شناخته شوند.
5ـ رعایت پوشش و حجاب، آزادی زنان را نسبت به موقعی كه آنها بدون حجاب و پوشش باشند بیشتر تضمین می كند. به عبارت دیگر آزادی حقیقی در سایه داشتن پوشش و حجاب فراهم می شود و اگر با وجود ویژگیهای تكوینی و جسمی و روحی زنان، دستور پوشش و حجاب آنها داده نمی شد آن موقع در حق آنها ظلمی بزرگ روا داشته شده بود.
مجددا به نكته ای كه در صدر كلام هم اشاره داشتیم تأكید می كنیم، و آن این كه انسان ـ به خصوص انسان امروز ـ تنها با بیان و استدلال عقلانی اقناع نمی شود، بلكه انسان محتاج آن است كه با تمام قوای وجودی خود به حقانیت یك حقیقت ـ چه دینی و چه غیر دینی ـ پی ببرد. كأن انسان دنیا را تنها از پرده عقلانیت صرف نمی بیند، و به احساس عاطفی مثبت نیز بها می دهد. آنچه گذشت بیان عقلانی ای برای تبیین این حقیقت است كه زن با حجاب خاص خود محدود نشده، بلكه به مصونیت و آزادی دست یافته است. پس از این وظیفه ما آن است كه با تفكر و مطالعه و پاك كردن ضمیر از احساسات زودگذر آنچه را عقل یافته است، وجدان كنیم و لذتهای معنوی حاصل از عبادات و التزامات به شرع را در خلوت و جلوت خود دریابیم.

2) هر انسانی بطور طبیعی و اجتماعی نیاز به ارتباط با هم نوع دارد. این جمله معروف است كه انسان موجودی مدنی بالطبع است. یك ارتباط سالم می‏تواند به دنبال خود موفقیتها و بهره مندیها و منافعی را به همراه داشته باشد. با این وجود باید دانست كه از سوی دیگر، یك ارتباط ناسالم، گرچه در ظاهر ممكن است با چهره‏ای موجه و ظاهری بدون عیب ظاهر شود، اما با توجه به سرانجام و نتیجه‏ای كه به دنبال دارد، مخاطره آمیز است. ملاك تشخیص سالم یا ناسالم بودن یك ارتباط دین و عقل است. مشورت با كسانی كه از ما عالم تر و عاقل ترند می تواند به ما در این رابطه كمك كند. اما در ارتباط با ارتباط و هم صحبتی با جنس مخالف باید گفت: اگر ما انسانها می توانستیم مطمئن باشیم در هر حال بر نفس خود مسلط خواهیم بود و هرگز گرفتار هوای نفس خود نمی شویم، می توانستیم با خیال راحت در این ارتباط تصمیم مساعد بگیریم. و اگر چنین بود شاید دیگر نیاز چندانی هم به شرایع الهی نداشتیم. ولی واقعیت آن است كه انسان معجونی از عقل و شهوت است. و البته این دو با خواست و حكمت الهی در نهاد او گذارده شده تا زمینه امتحان ـ و به تبع تكامل ـ او را فراهم آورند.انسانی از این امتحان سربلند بیرون می آید كه عقلش بر احساساتش بچربد. در چنین شرائطی، عاقلانه نیست كه ما با پای خود به لبه پرتگاه برویم، چرا كه از پرت شدن در آن ایمن نخواهیم بود. هنگام خطر احتیاط شرط عقل است. بنا بر این عاقلانه است كه از این وادی دوری كنیم. مثلا از نظر اجتماعی و اخلاقی هیچگاه به آثار این ارتباط فكر كرده اید؟ آیا فكر نمی كنید در جامعه ای كه دخترها و پسرها با هم رابطه دوستی و محبت دارند، زنها و شوهرها در آینده نسبت به هم بد بین خواهند شد؟ سوء ظن نسبت به این كه نكند همسر من (زن یا شوهر) پس از ازدواج هم با دیگری ارتباط داشته باشد همانطور كه قبل از ازدواج داشته است؟ محبت و علاقه كم و بیش غیر اختیاری است. اگر انسان خود را در معرض این ارتباطات قرار دهد، خدای ناكرده ممكن است دلبستگی ایجاد كند، به حدی كه كانون های خانوادگی را از هم بپاشد. این عشق و علاقه ممكن است پس از ازدواج هم با نامحرمان ایجاد شود! این فاجعه ای است كه امروز جوامع لاابالی غربی از آن رنج می برند. به خصوص جوان كه هر روز ممكن است اسیر احساسات جدیدی شده و به شخصی دل ببندد. همین احساسات زودگذر است كه باعث می شود این گونه ارتباطات موجب افت تحصیلی این دختران و پسران باشد. یكی دیگر از خطرات این گونه ارتباطات دلسرد و بی انگیزه شدن جوان نسبت به تشكیل خانواده است. اگر این دوستی‏های غیر صحیح رایج شود، بطور كلی اساس خانواده متلاشی خواهد شد، زیرا وقتی نگاه كردن و به دنبال آن دوست شدن، بصورت یك عادت درآید، طبیعی است كه هر دوستی برای دوست دیگرش، پس از مدتی آن جذابیت روزها و ماههای اولیه را نخواهد داشت لذا به محض دیدن و علاقه پیدا كردن به شخص دیگری، دوستی قبلی رها شده و به دنبال دوستی جدید كشیده می‏شود. و از طرفی وقتی ایمان و اعتقاد در كار نباشد، معلوم است كه چنین انسانهایی هر روز خواهان دوستان جدید و متنوعی خواهند بود. شاید به همین سبب است كه در شرع اسلام، خلوت با نامحرم ممنوع است. در روایت است كه دو نامحرم در جایی خلوت نمی كنند الا آن كه سومی آنان شیطان است. از سوی دیگر در فقه اسلامی صحبت و نگاه شهوت آلود به جنس مخالف ممنوع است، و ایجاد این ارتباطات بدون شهوت و یا ریبه، آن هم برای جوان تصویر روشنی ندارد. به عبارت دیگر، اگر گفته شود كه دوستی با جنس مخالف بدون قصد لذت چگونه است؟ باید گفت چنین چیزی نشدنی است، زیرا علاوه بر اینكه رابطه دوستی نیاز به علاقه و میل عاطفی دارد، در طبیعت و سرشت آدمی این نوع علائق معمولا به شهوت منتهی می شود. حتی اگر این رابطه و دوستی، در ابتدا هم بدون قصد شهوت آغاز شود، ولی به تدریج چنین قصدی خود به خود بوجود می آید.
دوست گرامی!
پس از مطالعه و تفكر، در صورت وجود مشكل و پرسش، ما خرسند می شویم كه با ما در میان بگذارید.
پیروز باشید.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : دوشنبه 3/6/1382 | پاسخ : سه شنبه 18/6/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 83 بار

تگ ها :

UserName