• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 19651

پرسش

به نام خداوند متعال و با تشكر از آقای باستانی به
خاطر پاسخ به سؤال 18797
در صورت امكان به سؤالات من پاسخ بفرمائید:
1-در مورد حكمت اشراق و ارتباط آن با فلسفه دكارت توضیح دهید.
2-منظور از طی طریق و پیمودن مسافات طولانی
درآن واحد توسط بعضی از مردان خدا و صحت این
چیست؟
3-صحت كتاب سیاحت غرب تالیف حاج آقا نجفی قوچانی (با توجه به اشراف ایشان به فقه) چه
مقدار است؟
4- آیا آنچه در مورد چاه موجود در مسجد شریف جمكران می گویند درست است؟(پاسخ مستقیم
از جانب آقا امام زمان به كسانی كه در این مكان
نامه می اندازند)
با تشكرات فراوان از دست اندر كاران تبیان....

پاسخ

با عرض سلام و تحیت:
1) با بیان نكاتی در باره حكمت اشراق جواب سؤال اول شما را آغاز می كنیم.
اشراق در لغت یعنی درخشیدن و روشن شدن است. و حكمت اشراق یعنی حكمتی كه بنیان آن اشراقی است. اشراق در این معنی ظهور انوار عقلی و لمعان فیضان آنها بر نفوس كامل است. ایرانیان باستان، و همچنین یونانیان قدیم ـ به جز ارسطو و پیروان وی ـ در حكمت، بر ذوق و كشف تكیه می‌كردند. حكمت مشائی ارسطویی، توسط فارابی در جهان اسلام احیاء، و با بوعلی به اوج خود رسید. اما پس از بوعلی و شاگردانش با خرده گیری برخی فقیهان از اهل سنت، و با نهضت فكری اشاعره و متصوفه، به خصوص غزّالی و فخررازی، این مكتب رو به افول نهاد، و زمینه برای سهروردی(شیخ اشراق) جهت احیاء حكمت اشراق فراهم شد.
شیخ شهاب الدین سهروردی، خود در حكمت مشاء هم دستی داشت، اما حكمت كهن ایرانی و یونانی اشراقی توسط او دوباره بنیان نهاده شد.
سهروردی معتقد بود علم حكمت یا حكمت الهی از جانب خداوند، و از طریق وحی به ادریس پیغمبر(ع) یا هرمس رسید.(ادریس را در سراسر قرون وسطی در مشرق و در برخی از مكتبهای غرب مؤسس فلسفه و علوم می‌شمرند)
او معتقد بود حكمت پس از آن به دو شاخه منقسم شد، كه یكی از آنها به ایران باستان، و دیگری به مصر، و از آن جا به یونان رفت، و در افكار افلاطون و … نمود یافت؛ و پس از وقفه و ركودی نسبتاً طولانی دوباره در تمدن اسلامی، توسط شیخ اشراق احیاء شد.(ر.ك. به "سه حكیم مسلمان"، سید حسین نصر،‌ ترجمه احمد آرام، فصل دوم)
منابع حكمت اشراق را می توان در آثار ذیل جستجو كرد:
1ـ آثار صوفیه(مخصوصاً نوشته‌های حلاج و غزالی).
2ـ فلسفه مشاء( به خصوص ابن سینا).
3ـ مكتبهای فیثاغورسی و افلاطونی و هرمسی(به آن صورت كه در اسكندریه وجود داشت).
4ـ حكمت ایرانیان باستان.
حكمت اشراق در مسائل خاصی برجستگی دارد؛ از جمله قول به "اصالت ماهیت"، و اعتقاد به عالم مُثُل، و رد نظریه ماده و صورت ارسطویی برای تبیین جهان، و تبیین آن بر اساس ظلمت و نور.(ر.ك. به همان)
شیخ اشراق فقط به 5 مقوله جوهر، كم، كیف، اضافه و حركت معتقد بود.
پس از این مقدمه، در ارتباط مكتب اشراق با فلسفه دكارت باید گفت: بین خود دكارت و سهروردی یك شباهتی هست؛ و آن این كه در انتخاب مسیر یا تقویت و تأئید آن دو مكاشفه‌ای خاص تأثیر داشته است. مكاشفه سهروردی در بخش 55 كتاب "تلویحات"، و رؤیای دكارت در فصل 4 كتاب "مبادی ما بعد الطبیعی علوم نوین" نوشته "ادوین آرتوربرت" آمده است.
اما بین فلسفه دكارت و حكمت اشراق، شاید آن چه می‌تواند وجه شباهت باشد، نه در مبادی و مسائل آنها، بلكه در بزنگاه خاصی است كه دكارت در آن به نوعی اشراق تن می‌دهد.
دكارت با روش شك، به قضایای بدیهی و فطری رسید؛ اما نقیضه این روش آن بود كه از اثبات بیرون از خود دكارت مقیم بود. پس دكارت ناچار بود تا در میان این آگاهی‌های ذاتی چیزی پیدا كند، كه او را از درون خودش بیرون ببرد، و غیر از بودن خود، بودن جهان خارج را هم اثبات كند. دكارت ادعا می‌كند این چیز، همان تصور خداوند است.
او تصور خدا را در محتویات خودآگاهی خودش كشف می‌كند، و می‌گوید: این تصور در میان همه تصوراتی كه دارم بی‌همتا است، به گونه‌ای است كه صرف حصولش ثابت می‌كند كه واقعاً وجود خارجی دارد، و به عبارت دیگر حقیقتاً خدا هست.
در كتاب "تأملات" بر آن برهانی آورده كه مبتنی بر یك اصل از بدیهیات است؛ و آن این كه«بزرگتر ممكن نیست از كوچكتر پدید آید(ضرورتاً)» و تصور خدا در من، یك تصور نامتناهی است، در حالی كه من متناهیم؛ پس لابد خدایی هست كه این تصور را در من پدید آورده است. به عبارت دیگر، وجود این تصور خود وجود تولید كننده ای در حد و اندازه آن تصور را اثبات می كند.
چنان چه می‌بینید تصور خدا، موجب اثبات خدا شد، و دكارت از آن گذر شهودی، به اثبات بودن جهان خارج از خود اقدام كرد.( ر.ك. به "فلاسفه بزرگ(آشنایی با فلسفه غرب)"، بریان مگی، ترجمه عزت الله فولادوند، قسمت دكارت، مصاحبه با برنارد ویلیامز)
نگارنده معترف است كه اطلاق نام شباهت بین فلسفه دكارت و حكمت اشراق با صرف این بیان، كمی مشكل می نماید، اما چیز دیگری برای بیان این شباهت نیافت.
2ـ وقوع طی الأرض، فی الجمله، قابل تشكیك نیست. قرآن كریم چنین چیزی رابه "ذی القرنین" نسبت داده است.«أتبع سببا»(كهف/89)
اما چگونگی آن برای ما به خوبی روشن نیست، كه آیا به كمك موجوداتی مثل أجنه یا فرشتگان انجام می‌شود، یا زمین جمع می‌شود و … ؟!
با این وجود، گاه مراتب بلند طی الارض را به طونه زیر تعریف می كنند.
طی، به معنای پیمودن و درنوردیدن و درهم پیچیدن است. و "طی الأرض" از كارهای خارق العاده و غیر طبیعی ای است، كه از عهده افراد عادی خارج است. كسی كه طی الارض انجام می دهد، با اراده الهیه و ملكوتیه ای كه به او افاضه شده است، در آن واحد خود را در محل مورد نظر احضار و ایجاد می كند.
طی الارض بدین گونه است كه با یك اراده الهیه "كن فیكون" می گردد. فردی كه به آن حد از عرفان و شناخت عالی و كامل رسیده باشد نیازی به صرف وقت و زمینه سازی و مقدمه چینی ندارد، بلكه با یك اراده الهیه و در یك آن و لحظه، طی الارض او انجام می شود و او به مكانی كه در نظرش بوده است منتقل می گردد؛ یعنی بدون پیمودن راه و حركت دادن جسم خود، همان جسم اولی در آن زمان و آن مكان و با همان مشخصات، جسم دومی می گردد و در زمان دیگر و مكان دیگر و مشخصات دیگر حاضر می شود، مانند معجزات و كارهای خارق العاده.
بنابر این:
1- طی الارض اختصاص به نفوس قدسیه الهیه دارد، و تا افراد به معرفت و شناخت نفس كه ملازم با معرفت و شناخت خداوند است نرسیده باشند، نمی توانند طی الارض نمایند.
2- نفس ملكوتی افراد وارسته و صالح به گونه ای است كه گاه قادر هستند اجسامی غیر از خود را در طی الارض به همراه داشته باشند. لذا اگر می بینید كه از برخی افراد كه به آن حد عالی از كمال و معرفت نرسیده اند، ولی با این حال در مورد آنها نقل شده كه طی الارض داشته اند، به خاطر این است كه شخص عارف و وارسته ای همراه آنها بوده و آن عارف وارسته این فرد را در طی الارض به همراه خود برده است. البته، با این حال، همین شخص نیز باید آنقدر از شایستگی و لیاقت و قابلیت برخوردار باشد تا بتواند آن فرد عارف وارسته را همراهی كند.
3- برخی افراد هستند كه طی الارض آنها با تاخیر صورت گرفته و مدت زمانی(مثلا 10 یا 20 دقیقه) طول می كشد تا این شخص بتواند در مكان مورد نظر حاضر شود. این حالت به خاطر این است كه آن شخص به طور كامل به مقام مزبور نرسیده است، و لذا طی الارض او ناقص است؛ و برای همین نیاز به صرف وقت و استفاده از توان و قوه بیشتری دارد.
4- حاصل كلام آن كه قدم اول در انجام طی الارض، پاكی باطن و قلب انسان، به همراه دارا بودن معرفت و شناخت كامل نسبت به خود و خداوند متعال، و بطور كلی رسیدن به درجات عالیه كمال است، كه وجود ذره ای توجه به غیر و خودنمائی مانع از انجام آن می شود.
این مرتبه اعلای طی الارض است كه ـ همچنانكه گذشت ـ خاص به اولیاءالله است. ولی علما و دانشمندان گاه به نوع یا انواع دیگری از طی الارض نیز اشاره دارند. كه اولا تفصیل آن در این مختصر نمی گنجد، و ثانیا وصول به اطمینان در آن مشكل است.
برای مثال، در ذیل همان آیه ای كه در صدر كلام گذشت، روایاتی از شیعه و سنی وارد شده كه طی الارض ذی القرنین را به كمك و سببیت ابرها نسبت داده است.(ر.ك. به تفسیرالبرهان، ج2، ص484 و485 و ترجمه المیزان، ج3، ص513)
برای مطالعه بیشتر می توانید به كتاب "مهر تابان" نوشته علامه محمد حسین تهرانی، كه در احوالات علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی(ره) صاحب كتاب المیزان نگارش شده، مراجعه نمایید.
3ـ با توجه به ذوق عرفانی مؤلف، بعید نیست، لااقل قسمتی از مطالب كتاب سیاحت غرب، مكاشفه باشد، و البته به طور قطع مقداری را هم بر اساس آیات و روایات نوشته‌اند.
4ـ به طور كلی، فقط چاه جمكران برای عریضه نویسی موضوعیت ندارد. بلكه چنانچه "كفعمی" در"المصباح" آورده‌اند می‌توان حاجت و استغاثه خویش را نوشت و در قبور ائمه گذارد، یا زیر خاك كرد، یا در نهر و یا در چاه عمیق انداخت.(المصباح، ص531) با این حساب دیگر جایی برای تشكیك شما باقی نمی ماند.
كار از این هم آسانتر است. جناب سیدبن طاووس(ره) در كتاب شریف كشف المحجة به فرزند خود می‌فرماید : بدان كه راه شناخت پاسخ سرور و مولای ما مهدی(عج) و راه دریافت این شرف كه پروردگار به قدرت و رحمت خود برای متوسلان به آن حضرت مقرر فرموده، چند چیز است. از آن جمله آن چه محمد بن یعقوب كلینی در كتاب "رسائل" از قول كسی كه نام او را آورده، نقل فرموده كه گفته است: به حضرت ابوالحسن نوشتم: مردی دوست می‌دارد كه نیازهای خود را به امام خود عرضه كند، آن چنان كه دوست می‌دارد آن را به پروردگار خود عرض كند. او را چه باید؟ در پاسخ نوشت: اگر نیازی داری لبهای خود را حركت ده كه پاسخ تو خواهد رسید.
و البته پر واضح است ایمان و صدق در این مسائل دخالت تمام دارد.
با التماس دعا.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : جمعه 31/5/1382 | پاسخ : پنج شنبه 13/6/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 89 بار

تگ ها :

UserName