• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 18737

پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای ---------- كارشناس محترم و بزرگوار بخش مذهبی (سوال و جواب) سایت تبیان :
ضمن عرض سلام و خسته نباشید و عذرخواهی بابت تصدیع اوقات شریفتان امیدوارم كه همیشه سلامت باشید.
من كورش سیف اللهی هستم و در خانواده ای مسیحی تولد یافته ام و قصد دارم به دین اسلام ، بگروم. لذا در طی این مدت در حال جمع آوری تحقیقاتی در مورد دین اسلام هستم.
در این حال به یگانه خدا پناه برده ام تا مرا داد دهد و به راه رستگاری دعوت كند . من به حقانیت محمد پركلی توس ستوده ی عالم كه مسیح بشارت دهنده ویست ایمان دارم.
و به حقانیت كتاب مقدس قرآن نیز ایمان دارم كه كلام خداست و بر او جلال است و ایمان دارم كه قرآن نقشه ی مسافران ، عصای زائران ، و شمشیر سربازان و دستورالعمل مسیحیان است.
به وسیله ی قرآن بهشت آسمانی برای انسان گشوده و در های دوزخ كه نور سیاه و آتش خاموش آن را نمایان كرده این بار با قرآن به تاریكی نمایان می گردد.
قرآن كلام الله افكار الهی و وضع انسان و راه نجات و محكومیت گناه كاران و شادمانی مومنین را برای ما تشریح می فرماید.
عقایدی كه در آن ذكر گردیده مقدس و احكام آن الزام آور و وقایع مذكور در آن صحیح و نظرات آن تغییر ناپذیر می باشد.
وقتی قرآن را می خوانم متوجه می شوم كه حكمت در آن پیداست و اگر به آن ایمان بداریم در امن و امان خواهید بود و اگر آن را عملی سازیم پاك و مقدس خواهید شد.
همچون نور درخشانی است كه ما را رهبری می كند و روح را سیراب می سازد و ما را تسلی می دهد تا شادمان شویم.
ولی روزی برای خواندن قرآن به مجلس مردی از مسلمانان رفتم ولی وقتی خواستم قرآن بخوانم ایشان با تندی با من رفتار نمودند و گفتند كه مسیحیان نمی توانند قرآن بخوانند و گفتند كه تو شایستگی نداری و من نیز از میان جمع برخاسته به راه خود رفتم.
آیا در واقع چنین است؟
و من نیز ترسیدم خدا مرا در غضب خود توبیخ فرماید كه در عین پستی خود را بلند دانسته و به سوی قرآن رفتم پس از آن به بعد قرآن نخواندم.
مگر نه آنكه لارم است كتاب قرآن در تار و پود افكار ما افكار همه وارد ش.د و دلهای ما فرمانروایی كند و اقدام ما را به سوی خداوند ، به سوی حقیقت ، به سوی عدالت رهبری نماید.
مگر نه این كه قرآن برای همه ی مردم است . مگر نه آنكه قرآن معدنی است پر از جواهرات گران بها و بهشتی از شكوه و جلال و چشمه ای پر از شادمانی و در روز داوری الهی استفاده خواهد شد و وارد می شود بر ستوده عالم در روز ملكوت.
من گمان داشتم كه از خادمین خدایم زیرا بیشتر سوره های قرآن را می دانستم. گمان داشتم خدا مرا اجر و پاداش خواهد داد و قرآن تا آخر عمر نگهدار و حافظ من ، در اختیار من است.
آن وقت پیش محمد اسلامیان كه از دوستان مسلمان من بود رفتم. و سوالاتم را از او پرسیدم و او گفت كه مكتوب است این كتاب بی هیچ شك راهنمای متقیان است و كسی كه مسیحی است شایستگی خواندن قرآن را ندارد.
و در باب عیسی مسیح ( جلال خدا بر وی )
ما عقیده داریم كه عیسی مسیح پسر خداست زیر ا كه عیسی مسیح خانه ای چون ابر در آسمان ساخت از روح خدا. و خدا در جسد وی آمد زیرا كه روح خدا در وی است. وعیسی مسیح وجودش ز روح خدا موجود گشت زیرا كه روح خدا نیز از ابتدا بود و عیسی از پیش شده است.
روح خدا در عیسی به تمامت بود و كاملا از خدا تولد یافت چنان كه هر كس می تواند فرزند خدا گردد. مگر انسان در قرآن خلیفه الله نامیده نشده . مگر نه آنكه پس از پدر خلیفه وی پسر است.
عیسی مسیح روح خدا را در خود داشت و رسول خدا و كلمه خدا و روح خدا بود و آن قدر زاهد و پرهیزگار بود و ستمكار و شقی نبود و به خدا تقرب جست تا فرزندخدا بود از ابتداء.
( در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود)
روح خدا صاحب كل روح است و ریشه ی خیر و شر الله است و خدا صاحب روح هاست. و آفریننده انسان و شیطان همه خداست.
و من می دانم كه روح شیطان نیز از روح خداست و شیطان مخلوق خداست.
روح خدا چون آینه ای شكسته و در روح همه وارد آمده و پس همه او را می شناسند و جسد عیسی قدس اسم خدا و كلمه ی خدا و خانه ی خدا بود.
چنان چه كهنه را گفت : شما قدس را خراب می كنید و من سه روزه آن را می سازم.
روح خدا اولست و آخر. ولی نه برای او اولی است نه آخری. بلكه برای انسان آمده اول و آخر الف و یاء. و گویند خدا منزه از آن است كه فرزندی برای وی باشد مگر ما نمی گویید هر گاه خدا بگوید موجود باش همان دم آن چیز موجود گردد.
مگر كلمه خدا حق ابدی نیست. چون عیسی زنده است. مگر در كتاب مقدس انجیل عهد جدید مكتوب نیست كه عیسی دارای جلال بود جلالی شایسته پسر خدا.
مگر خدا قادر به هر كار نیست؟
ما به این آیه ایمان داریم :
لم یلد و لم یولد
نه زاییده و نه زاییده شده است.
ولی ما نمی گوییم عیسی از خدا زاییده شده است و ما نیز او را بجهت مثال عرفانی در هویت عیسی پسرخدا می خوانیم و عیسی نیز گفته ( هر كس به فرستنده من ایمان آورد نجات خواهد یافت)
و البته عیسی گفته : من فرستاده خدا به سوی شما هستم.
پس در این مورد دین اسلام چه می گوید؟ آیا كتاب مقدس حقانیت ندارد؟آیا كلمه ی آن كفر و شرك است؟ آیا خدا نخواسته كلمه اش را در كتاب مقدس حفظ كند؟ آیا امكان ندارد كسی مسیحی واقعی باشد؟ آیا مسیحیان وارد ملكوت خدا نمی گردند؟
زیرا در مورد عیسی اشتباه تفكر می كنند؟ آیا قوت حضرت اعلی بر مریم قدیس سایه نیفكند؟ آیا عیسی به جسد و روح از خدا نبود؟
تفاوت احكام در اسلام و مسیحیت برای چیست؟
مگر هر دو به یك خدا گواهی نمی دهند؟
_آیا در هر دین خدا مطابق با آداب و رسوم و عقاید و روحیات و خلقیات انسان كلام و حكم می دهد؟
ما باید با هم اتحاد داشته باشیم.
_ هر دو بیت المقدس را گرامی می داریم
و البته مگر قرآن شما تصدیق كننده تورات و انجیل نیست؟
در باب عیسی مسیح 2
مسلمانان و مسیحیان هر دو در این امر كه عیسی مسیح زنده است مشتركند و می دانند كه حضرت عیسی نمرده و همان طور كه جسم و روحش از طرف خدا آمد جسمش و روحش نیز به سوی خدا بازگشت. زیرا از ابتداء انجا بود و در زمین نیز نزد خدا بود.
ولی متاسفانه مسلمانان مصلوب شدن عیسی را انكار می كنند و سخن كتاب مقدس انجیل را در این مورد نادرست می دانند . و معتقدند كه كتاب مقدس تحریف شده است.
و البته در جای جای كتب مقدس به این امر یعنی به مصلوب شدن عیسی مسیح اشاره شده است.
زیرا اگر بزبان خود عیسی خداوند را اعتراف كمنی و در دل خودایمان آوری كه خدا او را از مردگان برخیزانید نجات خواهی یافت / رومیان 9:10 (255 كتاب اصل یونانی )
لیكن این قدر نوشته شده تا ایمان آورید كه عیسی ، مسیح و پسر خداست تا ایمان بیاورید باسم او حیات یابید . ( یوحنا 31: 20 صفحه 184)
این را به شما نوشتم كه باسم پسر خدا ایمان آورده اید تا بدانید كه حیات جاودان دارید ( اول یوحنا 13:5)
و البته در قرآن آمده :
و ما قتلوه و ما صلبوه و اما تشبه لهم
كه باز نیز ما منكر نمی شویم زیر معتقدیم كه عیسی مسیح كشته نشد زیر ا در كشته شدن كشته ایست و به صلیب كشیده نشد بلكه زنده است و كهنه اشتباه كردند و زیرا تشبه معنی اشتباه نیز می دهد.
و هیچ كس نمی تواند بگوید عیسی كشته شد.
و این كه ما بگوییم عیسی به بالای صلیب نرفت تمام مسیحیت را از بین برده ایم زیرا در تورات نیز و در صحف انبیاء نیز آمده است كه عیسی شلاق می خورد ، مطرود گردد ، كشته شود و روز سیم برخیزد. آیا رسالات یهود اشتباه است.
آیا در كتاب مقدس نیامده عیسی مسیح مصلوب می گردد. ما معتقدیم كه عیسی كفاره گناهان ما شد و به خاطر گناهان ما روی صلیب جان خود را فدا فرمود.
و درتما م كتب تاریخی مورخین مرگ یهودای اسخریوطی را خودكشی می دانند و حتی كتاب مزرعه ی خون نیز در تما م كتاب داستان زندگی یهودای اسخریوطی را بیان می كند
حال آنكه یهودای اسخریوطی نیز دارای انجیل است.
و البته مرگ عیسی مسیح در قرآن نیز اشاره شده (سلام بر من روزی كه تولد یافتم و روزی كه بمیرم و روزی كه دوباره زنده شوم.)
یوم اموت اشاره به مرگ و فدا كردن جان برای عیسی دارد و عیسی برای ما اسوه شهادت است.
/ موضوع سوم / مسلمانان دشمنان خدا را لعنت می كنند و برایشان آرزوی مرگ می كنند در صورتی كه مامعتفدیم با منفورین از خود احسان كنید و طلب آمرزش گناهان برای ایشان بكنید.
زیرا امام حسین نیز به حربن یزید ریاحی و كرادان مسفی كه برای كشتن وی آمده بودند آب داد و محمد رسول الله ابوسفیان را مقام بخشید.
و البته مگر در اسلام غیبت نهی نشده است پس چرا در مجامع و مجالس از یزید و صدام بدگویی می كنند؟
چرا اسلام این قدر به احكام و فروع اهمیت می دهد و به 3 اصل معرفه و محبه و مخافه اهمیت نمی دهد؟
حرف بسیار است ولی این موارد مرا از گرویدن به اسلام بازداشته است تا مبادا مورد غضب مسیح و انصار الله گردم.
شما مرا را یاری دهید تا حق را بیابم . در ضمن همه را نخوانید . من خیلی پرحرفم. مرا ببخشید.

_ من چگونه مسلمان شوم؟
_ خانواده من مانع می شوند چه كنم ؟
خواهش می كنم جواب مرا حتما سریعتر بدهید چون تا چند روز دیگر دسترسی به اینترنت ندارم تا جواب را دریافت كنم. تمنا می كنم . به من كمك كنید. از شما ادعای زیادی دارم . سوال زیادی است ولی تغییر دین اسان نیست . باور كنید شما را شكر می كنم . ممنونم.
جلال خدا بر شما و فیض و رحمت الله بر شما

پاسخ

با عرض سلام و تحیت!
از مطالب بسیار متنوعی سخن گفته‌اید. بی‌گمان پاسخ برخی، از خامه ما می‌افتد؛ لذا بعد از این هم حتماً دوباره با ما گفتگو كنید. به طورخلاصه اهم ‌آن چه سؤال شما بوده یا اشكال ما می‌باشد را طرح می‌نمائیم:
1ـ خلیفةالله در قرآن یعنی موجود(انسان) كاملی كه مظهر "صفات فعل" خداوند می‌باشد، نه مظهر ذات، و نه حتی مظهر صفات ذات؛ كه بین این دو فرق بسیار است. به عقیده اسلام عیسی مسیح خلیفه خداست، یعنی مظهر صفات فعلی چون "هوالمحیی"، "هوالخالق"، "هوالشافی"، و … است. این كاملاً با توحید سازگار وعین توحید است، به خلاف پسر خدا بودن كه در الهیات مسیحی، عیسی را كلمه ای از خداوند می‌داند كه تجسم یافته‌ است. این نوعی حلول است و با توحید ناسازگار، مگر این كه سخن را اصلاح كنیم و بگوییم منظور از پسر خدا بودن ـ چنان چه برخی معلمان مسیحی گفته‌اند ـ تنها نوعی لقب برای اظهار صمیمیت و وحدت اراده خدا یا منظور بی‌نظیر بودن عیسی(ع) و … باشد؛ كه دیگر ماهیت سخن امر دیگری خواهد شد.(ر.ك. به كلام مسیحی توماس میشل، ص69و73و74) و البته بی‌شك این معنا مورد نظر و متبادر سخن نوع مسیحیان نیست.
2ـ عالم مظهر خداست؛ ربطی به شكسته شدن روح خدا و یكی بودن اینان با هم ندارد! این تعابیر تعابیری است كه در مورد موجود مركب به كار می رود، و تركیب عین نقص است و خدا منزه از هر عیب و نقصی است.
چنان چه گذشت فقط صفات فعل خدا مظهر می‌طلبند نه صفات ذات و نه خود ذات. بله، ما هم ابلیس را مظهر یكی از اسماء(مضلّ) می‌دانیم، اما این هرگز به معنی ساری بودن روح خدا(ذات) در آنها و هر چیزی كه به حلول بیانجامد نیست. گوهر ذات عالم و خدا با هم یكی نیست.
3ـ نظر قرآن وعترت در باره حضرت عیسی(ع) و مقایسه قرآن با انجیل:
اولاً، تحقیق محققان مسیحی دو خط و مشرب متفاوت در اناجیل را شناسایی كرده است كه یكی عیسی را انسانی مثل همه انسانها ـ امّا معصوم و مؤید به روح القدس و پیامبری از پیامبران ـ می‌داند؛ و دیگری به او جنبه الهی و ما فوق بشری می‌دهد، مثل تجسم كلمه ازلی خدا و جسم شدن آن با عیسی و … این مشرب ـ كه گاه خود محققان مسیحی بدان اعتراف دارند ـ ریشه در اساطیر باستانی و تركیب نوعی بت پرستی با مسحیت دارد، به طوری كه نزاع چندین ساله اسطوره یا تاریخی بودن عیسی(ع) را پیش آورده، و برخی با توجه به همین مشرب دوم حكم به اسطوره كردن عیسی كرده‌اند.(ر.ك. به كتاب "عیسی اسطوره یا تاریخ"، آرچیبا رابرتسون، ترجمه حسین توفیقی)
الحق بیان قرآن مجید در باره عیسی(ع ) رفیع‌تر، منطقی‌تر و سازگار با توحید می‌باشد. قرآن علی رغم آن كه تأئید به روح القدس را مخصوص عیسی نمی‌داند، اما او را به نحو خاصی مؤید می‌داند.(بقره/253)
مفسران شیعی این خصوصیت را به خاطر این می‌دانند كه تمام آیات و بینات آن جناب از قبیل مرده زنده كردنش با نفخه، مرغ آفریدنش، بهبودی دادن به پیسی و كوری و … اموری بوده متكی بر حیات و ترشحی از روح.(ر.ك. به ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج2، ص489و490)
كلمه بودن عیسی(ع) در قرآن ما هم آمده است(آل عمران/45) ولی ما آن را این گونه می‌دانیم:«چون عیسی كلمه ایجاد است، یعنی مصداق "كن" در آیه قرآن است كه فرمود: «اذا اراد الله شیئا قال له كن فیكون» است؛ و اگر خصوص عیسی را كلمه خوانده، با این كه هر انسانی، و بلكه هر موجودی مصداقی از كلمه "كن" تكوینی است، برای این بود كه ولادت سایر افراد بر طبق اسباب عادی و مألوف صورت می‌گیرد، و نطفه مرد با عمل نكاح به نطفه زن می‌رسد، و عوامل مقارن با این عمل دست به كار می‌شوند تا فرزند متولد شود و به همین جهت ولادت او را مستند به نكاح می‌كنند؛ همان طور كه سایر مسببات را به اسبابش مستند می‌كنند؛ چون انعقاد نطفه عیسی از این مجرا نبوده، و پاره‌ای از اسباب عادیه و تدریجیه را نداشته، قهراً هستیش مستند به صرف كلمه تكوین بوده، بدون این كه اسباب عادیه در آن دخالت داشته باشد، پس عیسی خود كلمه است.»(ترجمه المیزان، ج3، ص302 و303)
همین امر نزد عارفان مسلمان باعث حیات بخشی عیسی(ع) شده است، و الحق، حرفهای عالی و متقن در این باره زده‌اند. برای نمونه رجوع كنید به كتاب "ممد الهمم در شرح فصوص الحكم" ـ آیةالله حسن زاده آملی ـ فص حكمة نبویة فی حكمة عیسویة.
قرآن به رفع عیسی به آسمان پا می‌فشارد(نساء/158 و آل عمران/48)، كه مفسران چنین استظهار می‌كنند كه عیسی(ع) با جسم و روح به آسمان برده شده و روزی ظهور خواهد كرد.(ر.ك. به ترجمه المیزان، ج5، ص218 و ص219)
4 ـ راه یابی به ملكوت و سعادت مسیحی واقعی:
اسلام گرچه تنها دین حق و غیر محرف و كامل در این عصر را اسلام می‌داند كه در تكمیل ادیان گذشته آمده است، اما نجات و سعادت را برای دیگران منتفی و محال نمی‌داند. اگر كسی سخن اسلام را نیافته و مؤمن به دین خویش بوده باشد همان قدر حظ و بهره از سعادت و نجات خواهد داشت. در نگاه اسلام دادگاه الهی هر كس را بر معیار آنچه می داند و تلاش كرده و حجت یافته است، مورد خطاب قرار می دهد. «لیس للإنسان إلا ما سعی» و «لا یكلف الله نفسا الا ما آتاها»
5 ـ‌ فرق بین شریعت اسلام و مسیحیت؛
هم ما و هم بسیاری از محققان مسیحی بر این مطلب ایمان داریم كه عیسی برای تكمیل شریعت موسی و عمل به همه جوانب آن، و دوری از ریاكاری و دنیاطلبی علماء یهود فرستاده شد، لكن برخی مؤلفان اناجیل ـ مثل پولس ـ اصلاً شریعت یهود را از دین مسیحیت حذف كرده و به جای آن اعمالی محدود نهاده‌اند كه باز انتساب آنها به عیسی(ع) به علت مغشوش بودن اناجیل و احتمال بالای تحریف در آنها اطمینان آور نیست.(ر.ك. به كتاب "عیسی پیام آور اسلام"، دكتراحمد بهشتی) اسلام غیر از برخی از شرایع گذشته، شریعتی كامل را كه زمینه ساز معرفت و محبت الهی باشد، عرضه كرده است؛ چنان چه ما هم معتقدیم دستورالعمل حضرت عیسی(ع) هم به طور نسبی موجب پاكی و تقدس خواهد شد.
6 ـ جمع بین احسان و لعن در اسلام:
در اسلام هم ـ مثل مسیحیت ـ رحمت بر غضب سبقت دارد. اما گاهی حقیقت رحمت، لباس غضب می‌پوشد. برای مثال كشتن یك كافر دیكتاتور و ظالم یك نقمت و غضب است، اما در باطن آن حیات و رحمت، هم برای جامعه و هم برای خود اوست؛ چون جامعه را از خشونت و ظلم پاك می‌كند، حیات و رحمت است برای جامعه؛ و چون جلوی بدیهای بیشتر او و سقوط بیشتر او به هلاكت بیشتر را می‌گیرد؛ برای خود او هم رحمت است؛ از این رو قرآن قصاص قاتل را حیات معرفی كرده است.
در فروعات احكام اسلام تخصیص‌ها و استثنائاتی از سوی شارع مقدس وارد شده است كه استثنائات غیبت از آن جمله است. همو كه غیبت را حرام كرده است فرموده است: متجاهر به فسق ـ یعنی كسی كه علنی گناه و فسق انجام می‌دهد، و احیانا حرمت گناه را در جامعه می شكند ـ غیبت ندارد و... فلسفه این تشریع نیز به خوبی نمایان است. علاوه بر آن كه غیبت ذكر بدی مخفی دیگری است، و نه بدی آشكار او.
7 ـ شریعت و طریقت اسلامی:
اسلام رسیدن به ملكوت و حقیقت را با عمل به ظواهر شریعت عملی می‌داند. اگر تكالیف الهی به درستی ـ و البته مخلصانه و با توجه ـ عمل گردد، راه رسیدن به محبت الهی و درك حقایق ملكوت فراهم خواهد شد.
قرآن می‌فرماید«اگر می‌خواهید خدا را دوست داشته باشید از این رسول ـ محمد(ص) ـ پیروی نمائید؛ تا خداوند شما را دوست داشته باشد. شما هم قرآن بخوانید، قرآن فقط برای مسلمانان نیامده است، بلكه برای همه آدمیان فرستاده شده است گرچه هدایت آن برای پرهیزگاران است.«الم. ذلك الكتاب لاریب فیه هدی للمتقین»
هر چند مطالبی ماند، اما همین جا سخن را ختم می كنیم. از تماس شما خوشنود شدیم؛ باز هم با ما تماس بگیرید.
با التماس دعا.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : شنبه 25/5/1382 | پاسخ : سه شنبه 11/6/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 149 بار

تگ ها :

UserName