• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 17844

پرسش

فلسفه نماز و روزه و حجاب برایم قابل فهم وقبول نیست

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
خواهر محترم!
برای آگاهی شما از فلسفه این اعمال، توضیحی چند در مورد هریك ارائه می شود كه توجه شما را به آن جلب می نماییم:
قبل از آن ‌توضیحاتی در مورد فلسفه احكام، به خصوص عبادات، به طور كلی ارائه می‌ كنیم. شاید با آن درك از كلمات اتی ما آسانتر باشد.
الف ـ لازم نیست دلیل همه احكام را، همه مردم در همه زمانها بدانند. گاهی دلیل برخی از آنها فعلاً روشن نیست، ولی گذشت زمان، آن را روشن می‌سازد؛ و شاید بعضی هیچگاه روشن نشود.
ب ـ در فلسفه احكام، تنها نباید به فوائد و آثار مادی آنها عنایت داشت، و از آثار روحی و معنوی و آخرتی آن غافل بود.
ج ـ كسی كه خدا را حكیم، و دستورهایش را بر اساس حكمت می‌داند، نباید به خاطر این كه امروز دلیل حكمی را نمی‌داند از انجام آن تخلف كند. مریض، اگر بگوید تا از خواص دارو آگاه نشوم مصرف نمی‌كنم، از درد خواهد مرد.
د ـ در هر جا كه از قرآن و حدیث، دلیل محكمی بر فلسفه حكمی نداریم، بهتر است ساكت باشیم و با یك سری توجیهات و حدسیات، دلیل تراشی نكنیم. و اگر هم فلسفه ای برای آن به نظرمان رسید، آن را تنها در حد یك احتمال ارزش نهیم.
ه ـ اگر از بعضی اسرار علمی جهان هستی آگاه شدیم، مغرور نشویم و توقع نداشته باشیم كه دلیل همه چیز را بدانیم؛ زیرا معلومات ما نسبت به مجهولات ما مانند ارزنی در برابر كوه است. آن كه دست خود را در دریا فرو می‌برد، حق ندارد پس از بیرون آوردن دستش، بگوید: این آب دریاست. بلكه باید بگوید: از آب دریا، این مقدار به انگشت من رسیده است.
و ـ گاهی كسی علاقه دارد خدمتگزار دیگری باشد، بدون آن كه چشمداشت اقتصادی و مادی داشته باشد. خود خدمت به آن شخصیت والا و اطاعت او برایش ارزشمند است و هدف به حساب می‌آید؛ و اگر این گونه رفتار نكند، در نفس خود احساس گناه و كمبود و قدرناشناسی می‌كند. در رابطه با خدا این احساس كاملا منطقی، و بلكه مطلوب است. بنابراین بندگی كردن او می‌تواند هدف قرار گیرد و كمال محسوب شود.
"بنده آن باشد كه بند خویــش نیست
جز رضای خواجه‌اش در پیش نیست"
"گر ببـرد خواجـه او را پــا و دســت
دسـت دیـگـر آورد كــاین نیز هست"
"نه ز خدمـت مزد خواهـد نـه عــوض
نه سبب جـویـد ز امـرش نـه غــرض"
در ادعیه داریم: «الهی كفی بی فخراً أن أكون لك عبدا» یعنی خدایا افتخارم همین بس كه بنده تو هستم.
ز ـ بعضی ژست عالمانه می‌گیرند و مطرح می‌كنند كه انسان عقل دارد و دوره، دوره علم و آگاهی است، و ما تا به فلسفه چیزی پی نبریم، آن را نمی‌پذیریم.
باید به آنها گفت كه شما در موارد متعددی چیزی را ندانسته می‌پذیرید و یا از آن تقلید می‌كنید، و نسبت به آن حساسیت ندارید؛ مثلا در مقوله آداب، مد، رسوم، رفتار و … همه جا فلسفه ای سراغ دارید!؟ در حالی كه وقتی نوبت به مسائل دینی می‌رسد، روح تحقیق در شما گل می‌كند!
به پزشك مراجعه می‌كنید و با خیال راحت تمام وجود خود را در اختیار او و یا جراح مربوطه قرار می‌دهید. اتومبیل خود را به تعمیرگاه می‌برید و كار را به مكانیك می‌سپارید و از او دلیل نمی‌خواهید و او را در مورد كاری كه می‌كند، سؤال پیچ نمی‌كنید؛ پس صحیح نیست كه در مسائل دینی كه طرف شما خداوند مهربان‌تر از مادر و دلسوزتر از پدر و آگاهتر از همه وجود دارد، این قدر كنجكاوی و حساسیت داشته باشید.
یكی از دانشمندان نقل كرده است كه روزی فردی از من پرسید: چرا نماز صبح دو ركعت است؟‌ گفتم: نمی‌دانم، دستور خداوند است و باید انجام دهیم. همین كه فهمید نمی‌دانم، قیافه روشنفكری گرفت و گفت: دنیا،‌ دنیای علم است، امروز دیگر دین بدون علم صحیح نیست و … . پرسیدم: حال تو بگو: چرا برگ درخت انار كوچك است، ولی برگ درخت انگور بزرگ و پهن؟ اندكی از غرورش كاسته شد. گفتم: برادر! قبول داریم كه دنیا،‌ دنیای علم است، ولی نه به این معنی كه همه اسرار هستی را باید همین امروز بدانیم. حتماً میان برگ باریك انار و برگ پهن انگور و مزه میوه‌هایشان،‌ رابطه‌ای در كار هست، و هنوز دانشمندان تجربی مربوط به این مسأله پی نبرده‌اند.
اگر ما قبل از عمل، اول فلسفه احكام را بدانیم، آن گاه عمل كنیم، پس خدا پرستی و تسلیم كجا می‌رود؟ وحی، برتر از علم و رمزآلودتر از دانش بشری است. چرا باید با شعار"اعتماد به علم" هر قانون و برنامه علمی را بدون آگاهی از دلیل آن بپذیریم، ولی در برابر قوانین مسلم خدا و دین، به دنبال دلیل و برهان باشیم و بی‌اعتمادی از خود نشان دهیم؟
با این وجود، تحقیقات تجربی در رابطه با تأثیرات مثبت روحی و روانی عبادات را می‌توانید مشروحاً در دو كتاب با ارزش "انسان در جستجوی معنا"، دكتر ویكتور فرانكل و "انسان موجود نا شناخته"، دكتر الكسیس كارل، مطالعه نمائید.
اخیراً خبری در رسانه‌ها منتشر شد كه نشان می‌داد در تحقیقات روانشناسی، اخیراً اثبات شده است كه تكرار یك جمله امیدوار كننده در هر روز می‌تواند اثرات مفیدی در آرامش روانی و رفع فشارهای عصبی(استرس) داشته باشند. نیازی كه نماز می‌تواند آن را بر‌آورده سازد.
البته باز هم تكیه می‌كنیم كه فلسفه حقیقی عبادات عمدتاً معنوی است. به دلیل آن كه ما می‌توانیم برای رسیدن به آرامش و سلامتی، به اموری مانند ورزش، گوش دادن به یك موسیقی ملایم و دل انگیز،‌ دیدن یك فیلم منطقی و آرام بخش، گردش و تفریح در طبیعت و رؤیت مناظر دلگشا، پیاده روی مخصوصاً در كنار ساحل، خواندن رمان و شعر، خواندن سرود و … بپردازیم، و آثار مادی و فیزیكی و روانی مثبتی هم كسب كنیم، ولیكن در عبادات نتایج معنوی و متافیزیكی مسئله‌ای اصلی و جداگانه است كه در فلسفه عبادات نقش عمده‌ای دارد؛ حتی بعضی اوقات عبادات موجب خستگی و یا فشار جسمی و روحی‌ می‌گردد و یا ضررهای مادی و اقتصادی دارد.
در روایتی یكی از یاران امام صادق(ع) همین پرسش را مطرح می‌كند كه "بعضاً نماز، آدمی را از بعضی كارهای لازم باز می‌دارد و جسم را خسته می‌كند. دلیل این كه خداوند نماز را واجب كرده است، چیست؟" این مسئله نشان می‌دهد كه ملاك، آثار و نتایج سودمند عینی و دنیوی نیست، بلكه فلسفه‌ای والاتر و خطیرتر در میان است. اگر چه نهایتاً تأمین كننده تمامی منافع مادی و غیرمادی ما خواهد بود؛ مثلاً بجاآوردن نماز با شرایط آن موجب بركت روزی می‌شود، و یا روزه موجب سلامتی جسمانی می‌گردد، و یا حج اتحاد مسلمانان و پیشرفت امور دنیوی آنان را به ارمغان می‌آورد.
نقل شده است كه عارف برجسته روزگار ما، مرحوم سید علی قاضی(ره) به مرحوم علامه طباطبایی(ره) فرموده‌ بود: اگر دنیا را می‌خواهی نماز شب بخوان، و اگر آخرت را می‌خواهی نماز شب بخوان. و یا در جایی ایراد كرده بودند كه اگر كسی نماز اول وقت را مستمراً بخواند، و در امورات خود دچار مشكل شود، مرا لعنت بفرستد.(ر.ك. به "اسوه عارفان" شرح احوال مرحوم قاضی طباطبایی)
اجمالاً ثابت شده است كه از نظر علمی، عباداتی مانند نماز، روزه، وضو، و … ضرری به آدمی نمی‌زند، بلكه فواید جسمانی و روانی هم دارد. لیكن اعتقاد به نماز و غیره با دانستن فواید آن ایجاد نمی‌شود، بلكه ابتدا باید توحید و نبوت را قبول كرد، و بعد به امر و نهی خدا و رسول او سر تسلیم فرود آورد.
اگر كسی به فلسفه دین و اصول دین اعتقاد نداشته باشد، توجیه او نسبت به نماز با اثبات فواید علمی آن چندان مؤثر نخواهد بود؛ و حتی از نظر فقهی، اگر نماز را برای آثار مادی آن و یا حتی آثار روانی مثبت آن بخوانیم، بدون قصد قربت و امتثال امر الهی، مقبول نخواهد افتاد. بنابراین در برابر اشكالات و ناباوری‌ها ابتدا می‌بایست اعتقادات زیربنایی را مطرح كرد، و سپس به اثبات لزوم انجام نماز پرداخت و در مرحله بعد، برای دلگرمی به معرفی و یاد آوری فواید جسمانی و روحی و روانی آن اقدام نمود.
الف) فلسفه نماز:
نماز در منظر نخست دستور و حكم خداوند متعال است. خداوند خالق ما و ما مخلوق او هستیم؛ و ارتباط با خالق ـ همانطور كه در مقدمه گذشت ـ خود، سبب جدی برای ایجاد احساس امنیت و آرامش روانی است. طبیعی است كه انسان برای این كه به سعادت خود مطمئن باشد بخواهد با قادر مطلق و پاكی مطلق ارتباط داشته باشد. نماز همین ارتباط است. راهی كه نماز به انسان نشان می دهد راه اطمینان بخشی است كه جایگزین ندارد.
برای خواندن نماز، همین برای ما بس كه اولا با توكل و اطاعت خدا آرامش ارتباط با معبود خود را بدست می آوریم، و ثانیا به سعادت خود كه تنها به دست خداست امیدوار می شویم.
علاوه بر این، خواندن نماز در حقیقت نوعی تشكر از خداوند است، در مقابل همه نعمتهایی كه به انسان عطا كرده است. و این از وظائف اخلاقی هر انسانی است. فطرت هر انسانی، مستقل از شرع، او را به شكر گزاری نسبت به ولی نعمتش فرامی خواند.
آنچه در مورد نماز مهم است، زاویه ای است كه با آن به نماز می نگریم. یك نگاه و دید آن است كه نماز را صرف یكسری افعال خاص بدانیم. خم و راست شدن و زمزمه كردن چند كلمه، بدون اینكه برای این افعال روح و معنویتی در نظر بگیریم. با این دید اگر ارزشی هم برای نماز متصور باشد، ورزش كردن است و بس! كه قطعا اثر آن با نرمشهای علمی بهتر حاصل می شود.
اما اگر با دید و از زاویه دیگری به نماز نگاه كنیم، می بینیم كه این افعال و اذكار روح و معنویت مؤثری دارند.
چرا به این دید به نماز نگاه نكنیم كه انسان در پیچ و خم زندگی و مواجهه با عواملی كه او را به خود می خوانند و موجب غفلت و جهالت آدمیند، نیاز دارد كه هر روز چند بار هدف و وسیله را به خود گوشزد نماید. و نماز این نیاز انسان را برآورده می كند. با این دید جلوه ای از جلوه های معنوی نماز آشكار می شود. جلوه آگاهی بخشی و یادآوری.
در وصف نماز به چند مطلب كه از روایات اخذ شده، توجه كنید:
1) نماز چراغ و روشنی دل مؤمن، و زینت اسلام است. (جامع الاخبار، ص 72 ـ زبده العلوم، ج 2، ص 231)
2) روح و احساس و هدف اصلی نماز، ذكر و یاد خداوند است، كه اگر انسان همیشه با آن همراه باشد از معاصی به دور و به نیكی ها روی می آورد.
3) نماز، پشتوانه ای عظیم برای حل مشكلات است. (بقره/ 153 ـ غرر الحكم، ص 99)
4) نماز، غفلت را از انسان زدوده، و باعث تقویت روح می شود. (غرر الحكم، ص764)
5) نماز، جلسه عاشق با معشوق است.(غرر الحكم، ص 404 و 15)
6) نماز، خودبینی و كبر و غرور را از بین می برد.(نهج البلاغه، كلمات قصار252)
7) نماز وسیله شستشوی از گناه و آمرزش و مغفرت الهی است، (وسائل الشیعه، ج3، ص7)
8) نماز، قطع نظر از محتوای خودش با توجه به شرائط صحت، دعوت به پاكسازی زندگی می كند، چرا كه توصیه به پاكی لباس نمازگزار، پاكی و طهارت مكان نمازگزار و … دارد.
9) نماز، روح انضباط را در انسان تقویت می كند، چرا كه هر روزه، و آن هم در اوقات معینی باید اقامه گردد.
كلام آخر اینكه دانشمندان و روانشناسان به این نتیجه رسیده اند كه بسیاری از امراض و بیماریهای جسمی انسانها بر اثر اضطراب روحی و نداشتن آرامش و اطمینان روحی و فكری است، و همچنین افراد متدین و با ایمان به خاطر اینكه خود را متصل به قدرتی مافوق طبیعت، و مرتبط با نیروی عظیم الهی كرده اند، نسبت به افراد دیگر عمر طولانی تری داشته و زودتر بر بیماریهای جسمی خود غلبه می كنند.
نگارنده اعتراف دارد كه توجه به فوائد مادی در بحث نماز كمی با شأن نماز مغایرت دارد، اما برای خالی نبودن عریضه كلماتی نقل شد.
ب) فلسفه روزه:
روزه ابعاد گوناگون و آثار فراوانی از نظر مادی و معنوی در وجود انسان دارد،‌ كه از همه مهمتر "بعد اخلاقی" و فلسفه تربیتی آن است.
از فوائد مهم روزه این است كه روح انسان را تلطیف، اراده او را قوی، و غرائز او را تعدیل می‌كند. انسان روزه دار، ولو در یك مقطع، می‌تواند در دست گرفتن زمام نفس سركش و تمایلات نفسانی را تجربه كند، و در نهایت با درسی كه از آن می گیرد، بر هوسها و شهوتهای خود مسلط شود. و در حقیقت بزرگترین فلسفه روزه همین اثر روحانی و معنوی آن است.
انسان روزه‌دار با اعمال محدودیتهای موقت، به روح خود مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت را می‌دهد و چون غرائز سر كش را كنترل می‌كند، به قلب و روح خود، نور و صفا می‌بخشد.
اساس مطلب این كه روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقی داده، و آمادگی صعود به سوی كمال و سعادت می‌دهد؛ كما اینكه آیه شریفه «لعلّكم تتّقون» ـ یعنی باشد كه پرهیزگار شوید(بقره/183) ـ در بیان فلسفه وجوب روزه اشاره ای به همه این حقایق است.
امام علی(ع) در مورد فلسفه روزه می‌فرمایند: «والصیام إبتلاء لإخلاص الخلق» یعنی خداوند روزه را از این جهت تشریع فرمود كه روح اخلاص در مردم پرورش یابد.(نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره252)
علاوه بر بعد اخلاقی و تربیتی روزه، بعد اجتماعی روزه نیز قابل اهمیت است. روزه تمرین مساوات و برابری در میان افراد اجتماع است. با انجام این دستور الهی، افراد متمكن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درمی‌یابند، و طبیعتا به فكر رفع حوائج آنان خواهند افتاد.
در روایتی از امام صادق(ع) كه از ایشان در مورد علت تشریع روزه سؤال شده است، آن حضرت می‌فرمایند: «روزه به این دلیل واجب شده است كه میان فقیر و غنی مساوات برقرار گردد، و این به خاطر آن است كه غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق كند؛ چرا كه اغنیاء معمولاً هر چه بخواهند برای آنها فراهم است؛ خدا می‌خواهد میان بندگان خود مساوات باشد و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیاء بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رحم كنند.»(وسائل الشیعه، ج7، باب اول كتاب صوم، ص3)
علاوه بر این موارد نمی‌توان اثر بهداشتی و درمانی روزه را نادیده گرفت. در طب قدیم و جدید اثر معجزه آسای "امساك" در درمان انواع بیماریها به ثبوت رسیده و قابل انكار نیست. روزه زباله‌ها و مواد اضافی و جذب نشده بدن را می‌سوزاند، و در واقع بدن را خانه تكانی می‌كند.
روزه به عنوان یك نوع استراحت قابل ملاحظه برای دستگاه گوارش و عامل مؤثری برای رفع و دفع فساد بدن است. با توجه به اینكه این دستگاه از حساس‌ترین دستگاههای بدن، و در تمام سال به طور دائم مشغول كار است، این استراحت برای آنها نهایت لزوم را دارد.
دانشمندی روسی به نام "الكسی سوفورین" می‌گوید: «درمان از طریق روزه فائده ویژه‌ای برای درمان كم خونی، ضعف روده‌ها، التهاب بسیط و مزمن، دملهای خارجی و داخلی، سل، اسكلیروز، روماتیسم، نقرس، استسقاء، نوارستنی، عرق النساء، خراز(ریختگی پوست)، بیماری‌های چشم، مرض قند، بیماریهای جلدی و پوستی، بیماریهای كلیه، كبد و بیماریهای دیگر دارد. معالجه از طریق امساك اختصاص به بیماریهای فوق ندارد، بلكه بیماریهایی كه مربوط به اصول جسم انسان است و با سلولهای جسم آمیخته شده ـ همانند سرطان، سفلیس، سل و طاعون ـ را نیز شفا می‌بخشد.» ("روزه، روش نوین برای درمان بیماریها"، ص65، چاپ اول)
كلام آخر اینكه رسول گرامی اسلام(ص) صریحاً فرمودند:«صوموا تصحوا» یعنی روزه بگیرید تا سالم شوید.(بحارالانوار، ج96، ص255)
همچنین فرمودند:«المعدة بیت كل داء و الحمیة رأس كل دواء» یعنی این كه معده خانه تمام دردها است و امساك بالاترین داروها است.
برای مطالعه بیشتر می‌توانید به كتب تفسیری ذیل آیه شریفه بقره/183، به ویژه تفسیر نمونه، ج1 مراجعه فرمائید.
ج) فلسفه حجاب:
فلسفه حجاب:
خداوند متعال انسانها را به دو گروه مرد و زن تقسیم كرده، و برای هر كدام، در تكوین، اقتضائات و ویژگیهای جسمی و روحی متناسب با خود، و در پاره ای از امور متفاوت با یكدیگر قرار داده است.
از طرفی خداوند متعال برای اینكه حقوق اجتماع و افراد انسانها رعایت شود، برای این امكانات جسمی و روحی كه به انسان داده، قوانین و ضوابطی هم قرار داده تا در آن چارچوب از آنها استفاده شود، بدون اینكه انسانها دچار افراط و تفریط گردند، زیرا افراط و تفریط موجب ضرر رساندن به خود و دیگران است. این قوانین، در حقیقت، متناسب با تكوین و ساخت قوای انسانی و با توجه به خصائص و تفاوتها جعل شده است. بنابراین برای حفظ اجتماع انسانی و ادامه یافتن یك زندگی مدنی و گروهی، همراه با سلامتی جسم و روح انسانها، نیاز به رعایت این قوانین و ضوابط وجود دارد.
حجاب و پوشش مناسب نیز یكی از آن ضوابط و قوانینی است كه در یك زندگی اجتماعی باید رعایت شود.
اصل پوشش و تناسب آن با موقعیت انسانها اختصاص به اسلام ندارد، بلكه همه جوامع انسانی آن را پذیرفته اند؛ غایت الامر این كه در نوع آن اختلاف نظرهایی وجود دارند.
در جامعه اسلامی علاوه بر اینكه بر مرد و زن رعایت یك قدر متقین و حداقلی از حجاب را لازم و ضروری دانسته، با در نظر داشتن تفاوتهای تكوینی زن و مرد، و اینكه زن از یك سو، از لحاظ جسمی و روحی لطیف تر است و محتاج حفاظت و حمایت است، و از سوی دیگر، مردها نسبت به آنان از نقطه ضعف برخوردارند و احیانا قدرت حفظ خود را از دست می دهند، امر كرده تا زن پوشیده تر از مرد در جامعه حاضر شود. این پوشیدگی مضاعف زن در همه جوامع سنتی در همه جای دنیا به چشم می خورد. كما این كه همه ادیان الهی بدان توصیه كرده اند.
این تنها از خصائص جوامع دین گریز امروز است كه منكر این تفاوت و لزوم آن شده است. برای ارزیابی صحت و سقم این دو نگرش همین كافی است كه وضع اخلاقی جوامع امروز و دیروز را با هم مقایسه كنیم. استحكام خانواده ها را در این دو جامعه بسنجیم و میزان احساس آرامش حقیقی ـ و نه كاذب ـ انسان امروز و دیروز را با هم ببینیم.
بر اساس این منطق می توان گفت حجاب محدودیت نیست، بلكه مصونیت است.
در توضیح این مطلب باید گفت: آزادی به این نیست كه انسان هر چیز با ارزشی دارد بیاورد، و در انظار عموم قرار دهد، و بعد هم توقع داشته باشد كه ارزشهای او حفظ شود!
كسی كه قطعه ای طلای با ارزش دارد، هیچ كس به او نمی گوید او را به همه نشان بده، بلكه به او توصیه می شود كه آن را مخفی كن و در جایی قرار بده تا از گزند حوادث و تعرض دیگران در امان باشد. و اگر او چنین نكرد و طلای او به سرقت رفت، هیچ كس برای او دلسوزی نمی كند، و همه خود او را مقصر می دانند. زن نیز گوهر ارزشمندی دارد كه همان عفاف و حیا و پاكی او است كه موجب شده تا بیش از مردان مورد توجه قرار گرفته، و برای محافظت از او اموری تدبیر و اندیشیده شود؛ مانند مرواریدی گرانبها كه برای در امان ماندن از اتفاقات و حوادث، نیاز به یك پوشش صدف گونه دارد تا او را محافظت نماید.
اینها همه به خاطر آن جایگاه ویژه و حساسی است كه زن و آرامش روانی و سلامت روحی او در جامعه دارد.
مسأله دیگری كه بر محافظت زنان و داشتن پوشش برای آنها تأكیده شده است حفظ روح سلامت و معنویت در جامعه انسانی است. اگر قرار باشد زن با آن جاذبه و گرایشهای جسمی و روحی كه دارد، بدون پوشش و حجاب در اجتماع حاضر شود، به طور طبیعی توجه مردان را به خود جلب می كند، و به دنبال آن حوادثی پیش می آید كه جامعه به سمت فساد كشیده شده، و به تبع آن روحیه معنوی و انسانیت انسانها به فراموشی سپرده می شود.
در روایتی از امام رضا(ع) به این مطلب تصریح شده است: «حرم النظر الی شعور النساء... لما فیه من تهییج الرجال، و ما یدعوا التهییج الی الفساد و الدخول فیما لایحل...» یعنی حرام شد نگاه به موهای زنان برای آنكه اگر موهای آنها در برابر مردان نامحرم آشكار شود باعث تحریك و جلب نظر خواهد شد، [و این جلب توجه مردان به زنان] فساد و بین بند و باری را به دنبال دارد، و سبب می شود كه [مردم] در كارهای حرام وارد شوند...(علل الشرایع، ج2، ص 287، باب 364)
نكته دیگری كه می توان گفت آن كه این نداشتن پوشش مناسب توسط زنان است كه، بر عكس تصور رائج، باعث سلب آزادی و آسایش از خود آنان می شود. آنان می توانند با داشتن پوششی مناسب به راحتی و با آزادی در اجتماع حاضر شده و به كار و فعالیت بپردازند.
شاید گفته شود: با وجود این احیانا به زنان در جوامع دینی هم تعرضاتی هست. در جواب می توان گفت: اگر زنان با وجود پوشش و حجاب مورد تعرض مردان قرار بگیرند، باید دانست كه در صورت نبود حجاب به طریق اولی نسبت به زنان ناحقی می شد.
خداوند متعال خطاب به پیامبرش می فرماید:«یا أیها النبی قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیهنً ذلك أدنی أن یعرفن فلایؤذین و كان الله غفورا رحیما» یعنی ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افكنند، این كار برای اینكه آنها [به عفت و حریت] شناخته شوند تا از تعریض و جسارت [هوسرانان] آزار نكشند بر آنان بسیار بهتر است؛ [و اگر تاكنون از آنها خطا و كوتاهی سر زده توبه كنند] خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.(احزاب/59)
با توجه به مطالب فوق می توان این نكات را برداشت نمود:
1ـ هر انسان متعادل و منطقی، اصل حجاب و پوشش را قبول داشته، و برهنگی زن و مرد را نمی پذیرد.
2ـ هر چیز ارزشمندی نیاز به محافظت بیشتری دارد، و زن از حیث اینكه گوهر ارزشمندی مانند عفت و حیاء دارد، مستلزم آن است كه از او مراقبت بیشتری شود.
3ـ رعایت پوشش برای زن و مرد به طور عام، و برای زنان بطور خاص، جامعه را از رفتن به سوی فساد و بی بند و باری حفظ می كند.
4ـ پوشش و حجاب باعث می شود كه زنان مؤمن در جامعه، شهره خلق نشوند ـ تا خدای ناكرده، بنا بر تصریح آیه قرآن ـ احزاب/59 ـ مورد تعرض و آزار افراد بیمار دل قرار نگیرند ـ و اگر هم شناخته شوند به پاكی و عفاف شناخته شوند.
5ـ رعایت پوشش و حجاب، آزادی زنان را نسبت به موقعی كه آنها بدون حجاب و پوشش باشند بیشتر تضمین می كند. به عبارت دیگر آزادی حقیقی در سایه داشتن پوشش و حجاب فراهم می شود و اگر با وجود ویژگیهای تكوینی و جسمی و روحی زنان، دستور پوشش و حجاب آنها داده نمی شد آن موقع در حق آنها ظلمی بزرگ روا داشته شده بود.
كلام آخر آن كه باید توجه دانست كه انسان ـ به خصوص انسان امروز ـ تنها با بیان و استدلال عقلانی اقناع نمی شود، بلكه انسان محتاج آن است كه با تمام قوای وجودی خود به حقانیت یك حقیقت ـ چه دینی و چه غیر دینی ـ پی ببرد. كأن انسان دنیا را تنها از پرده عقلانیت صرف نمی بیند، و به احساس عاطفی مثبت نیز بها می دهد. آنچه گذشت بیان عقلانی ای برای تبیین این حقیقت است كه زن با حجاب خاص خود محدود نشده، بلكه به مصونیت و آزادی دست یافته است. پس از این وظیفه ما آن است كه با تفكر و مطالعه و پاك كردن ضمیر از احساسات زودگذر آنچه را عقل یافته است، وجدان كنیم و لذتهای معنوی حاصل از عبادات و التزامات به شرع را در خلوت و جلوت خود دریابیم.
دوست گرامی!
پس از مطالعه و تفكر، در صورت وجود مشكل و پرسش، ما خرسند می شویم كه با ما در میان بگذارید.
پیروز باشید.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : دوشنبه 20/5/1382 | پاسخ : دوشنبه 3/6/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 123 بار

تگ ها :

UserName