کد:
16199
پرسش
به نام خدا
سلام!سوال برایم پیش آمده:
در یكی از احادیث قدسی آمده كه:خداوند می فرمایند كه:((من گنجی هستم و دوست می دارم كه مرا بشناسند و...))
آیا دوست داشتن یك نیاز نیست؟؟آیا ااین حدیث درست است؟
پاسخ
برای اینكه پاسخ ما سیر منطقی داشته باشد، ابتداء به پرسش اخیر شما پاسخ داده میشود:
از دیدگاه حدیث شناسان، این حدیث در هیچ یك از منابع اولیه روایی شیعه نقل نشده است. اصل این روایت تنها در منابع اهل سنت ـ آن هم به سند ضعیف ـ آمده، و از منابع شیعه تنها در بحارالانوار به شكل مرسل(بدون سند) آورده شده است. پس این حدیث، به اصطلاح سند ندارد؛ پس نمیتوان با استناد به این حدیث، به صفت بینیازی خداوند اشكالی وارد نمود، و به اصطلاح پرسش اول شما، سالبه به انتفاء موضوع خواهد شد.
اما نظر به اینكه گاهی این پرسش مطرح میشود كه آیا هدف دار بودن جهان ـ هر گونه هدفی ـ با صفت بینیازی و صمدیت خداوند ناسازگار نیست؟ به جواب این پرسش می پردازیم.
در پاسخ به این پرسش گفته شده است: با توجه به اینكه خداوند وجود مطلق، كمال مطلق و غنی بالذات است و همه موجودات به دلیل وجود امكانی و فقری نیازمند و محتاج او هستند، نمیتوان برای خداوند صفت نیاز تصور كرد، زیرا همان گونه كه در باره یك فرد غنی نمیتوان گفت: او در همان موردی كه غنی و بی نیاز است فقیر است، نسبت به خداوند هم كه غنی مطلق و كمال مطلق است، نمیتوان گفت نیازمند و فقیر است؛ زیرا غنا و فقر حكم وجود و عدم را دارند كه هیچ گاه وجود و عدم در یك جا جمع نمیشوند. یك موجود نمیتواند از جهتی هم غنی باشد، و هم فقیر.
خداوند غنی مطلق است ـ یعنی از همه جهات غنی است ـ بنابراین جایی برای فقر او باقی نمیماند.
بیان فلسفی آن به اجمال آن است كه خداوند مطلق وجود است و عدم در او راه ندارد. و فقر امر عدمی است.
به همین بیان میتوان گفت: هدف خداوند هم از دائره وجود او خارج نیست. چرا كه اگر چنین بود، میبایست نقطهای از وجود بتوان فرض كرد كه از دائره وجود خدا خارج باشد، و این با فرض فوق نمیسازد.
پس خداوند«ضمن آن كه فعل او بینیاز از هدف و غایت نیست، اما خودش علت نهایی افعالی است كه از او صادر میشود.»(ر.ك. به "رحیق مختوم"، آیت الله جوادی آملی، ص408، بخش چهارم از جلد دوم)
خلاصه وقتی اثبات شده است كه خدا وجود مطلق و كمال مطلق است از یك سو، صفاتی مانند عجز، فقر، احتیاج و … كه به عدم و نیستی تحلیل میشوند ـ یعنی به راستی موجود نیستند ـ در او راه ندارد و خدای سبحان از آن پاك و منزه است.(ر.ك به مجموعه آثار شهید مطهری، ج6، ص1043)
و از سوی دیگر، هدفمند بودن جهان به این معنا است كه فعل خدای جهان بی غایت و هدف نیست، ولی این غایت تنها برای فعل او غایت است؛ یعنی غایت آفرینش است، نه غایت آفریدگار. به دیگر سخن آفرینش غایت دارد، ولی ذات خدا غایت ندارد.(ر.ك. به مجموعه آثار، شهید مطهری،ج6،ص708)
نتیجه آن كه منافاتی میان هدفمند بودن جهان و صمدیت خداوند وجود ندارد؛ زیرا معنای "صمد" در اصل لغت به معنای شخص بزرگی است كه همه نیازمندان به سوی او میروند و او از هر نظر پر و كامل است. (تفسیر نمونه، ج27، ص440) و خداوند نیز چون كمال مطلق است، هر كس دیگری هم كه كمالی دارد از آن اوست، ولی او به كسی نیاز ندارد.
و اگر خلقت او هم غایتی دارد، به معنای نیاز و فقر او نیست. بلكه افعال و غایات الهی همگی مقتضای ذات اقدس او هستند.
بله اگر هم در مواردی غایتی به خود خدا نسبت داده می شود، مراد آن است كه فلان غایت مقتضای ذات باری تعالی است؛ نه آن كه خدا میخواهد برای وصول به كمالی آن را انجام دهد. مثل آنچه در آیه 119 سوره هود آمده است:«… إلا من رحم ربك و لذلك خلقهم …» یعنی خداوند برای رحمت بر عباد آنان را خلق كرده است.
روایت مورد اشاره شما هم میتواند ـ علی فرض صحت ـ به همین معنا حمل شود.
اگر ابهام و سؤالی در باره مطالب ما بود با ما در میان بگذارید.
خدا نگهدار شما.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 8/5/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 8/5/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
95 بار