کد:
16160
پرسش
سلام علیكم
آیا درصورت تصرف منطقه ای بوسیله مسلمین زنان آن منطقه جزو غنایم جنگی محسوب می شوند.
پاسخ
برادر گرامی!
مسئله برده كردن اسرای جنگی تابع شرائط متعددی در فقه اسلامی است، و بسته به شرائط مختلف می بایست مورد بررسی قرار گیرد.
مثل این كه آیا جهاد با اجازه و اذن حاكم شرع بوده یا خیر؟ و این كه كسانی كه با آنها جنگ شده چه آئینی داشته اند؟ مسلمان بوده اند یا كافر؟ اهل كتاب بوده اند یا غیر اهل كتاب؟ و همچنین آن كه آیا برده گرفتن افراد دشمن به مصلحت اسلام و جامعه اسلامی هست یا نه؟ یكی از اهداف جامعه بشری تعمیم هدایت و گسترش ذهنیت مناسب از دین خدا و اسلام در میان بشر است.
با توجه به مطالب فوق جواب شما در یك جمله آن است كه اگر شرائط جهاد تأمین بود، حاكم شرع، در صورتی كه گرفتن بنده و كنیز از كفار را به نفع ترویج دین و تقویت ایمان دینی در قلوب مردم جهان ببیند، می تواند چنین اجازه ای را بدهد. البته به نظر نگارنده بعید می رسد كه در شرائط موجود شرائط فوق فراهم بشود.
برای آن كه مسئله برده داری در اسلام و شرائط آن و همچنین توجیه عقلایی آن برای شما ـ دوست عزیز! ـ روشن شود و بسیاری از اتهاماتی كه از این جهت متوجه اسلام شده جواب بگیرد، به توضیحات زیر در ارتباط با برده داری در اسلام توجه كنید.
قبل از آن مقدمه ای لازم است.
توجه به سیر تاریخی برده گیری، ما را در رسیدن به قضاوتی صحیح نسبت به برخورد اسلام با برده گیری یاری خواهد كرد.
در جوامع سنتی، عمده ترین اسباب برده گیری چند چیز بوده است: جنگ، زور و قلدوری، دین غیر مستوفات و در نهایت ولایت ابوت و زوجیت و امثال آن.
یكی از تضییقات اسلام همین بود كه دو سبب اخیر را لغو كرد و حقوق جمیع بشر را از شاه و رعیت و حاكم و محكوم بطور یكسان محترم شمرد.
اسلام با ارائه شیوه حكومتی خود، موضوع و زمینه برده گیری به زور و قلدوری توسط حاكمان اسلامی را گرفت و همچنین ولایت پدران را هم نسبت به فرزندان محدود نمود و اگر به آنها ولایتی نسبت به اولادشان داده، آن را در دائره مصلحت آنان محدود ساخته است. در اسلام پدر نمی تواند برخلاف مصلحت فرزندش اعمال ولایت كند؛ و لذا پدر به هیچ عنوان نمی تواند فرزند خود را بنده و برده دیگری كند.
اسلام همچنین ولایتی را كه بشر آن روز برای شوهران نسبت به زنان قائل بود از بین برد، و برعكس جامعه را به روی زنان گشود، و برای آنان ارزش اجتماعی قائل شد.
در نتیجه این روش، زنان در برابر مردان و دوش به دوش آنان یكی از دو ركن اجتماع شدند. اسلام اجازه برده كردن زنان را برای شوهرانشان لغو كرد.
در فقه اسلامی تنها جنگ می تواند سبب بردگی یكی برای دیگری باشد؛ و البته آن نیز فقط در جنگهایی معتبر است كه بین مسلین و كفار اتفاق می افتد كه در این صورت مسلمانان می توانند ـ در صورتی كه امام مسلمین مصلحت جامعه تشخیص دهد ـ اسیر كافر را استرقاق كنند، یعنی برده خود بگردانند.
پس از این مقدمه، می توان گفت: دلیل امضاء برده گیری اسرای جنگی توسط اسلام، این است كه بطور كلی دشمن محارب هدفی جز نابودی انسانیت و از بین بردن نسل بشری و ویران ساختن آبادیها ندارد، و فطرت بشر بدون هیچ تردیدی چنین كسی را مستحق نابودی می داند، همچنانكه در طول تاریخ دشمن خطرناك را به حال خود وانمی گذاشته اند. اسلام به جای آن كه حكم به قتل كند، استرقاق را پیشنهاد كرده است. (ر.ك. به ترجمه المیزان، ج6، ص8- 494)
از سوی دیگر باید دانست كه صرف اسارت و برده گیری استثمار و سوءاستفاده نیست، چرا كه ـ چنانكه گذشت ـ اولا، در جنگ با دشمن كافر گریزی از آن نیست؛ و ثانیا، راهی انسانی تر از این وجود ندارد؛ و ثالثا، همچنان كه خواهد آمد ـ اسلام با وضع قوانین حمایتی، بردگی را تبدیل به ابزاری برای تربیت كرده است.
در حقیقت، با توجه به سیره پیامبر(ص) با بردگان، استرقاق اسرای جنگی نوعی نظارت همراه با تربیت بر جنگ طلبانی بوده است كه تا آخرین نفس برای نابودی انسانها مقاومت می كردند، و پس از پایان جنگ نیز اگر قدرت می یافتند بار دیگر برای جنگ با مسلمانها آماده می شدند. اسلام چنین افرادی را به عنوان اسیر جنگی دستگیر می كند، اما برای جلوگیری از كشته شدن آنها، و نیز در امان بودن از شرشان، آنها را در میان خانواده های مسلمان پخش می كند، و به آنها سفارش می كند كه «مولا با عبد خود معامله پدر و فرزندی نموده، و او را یكی از اهل بیت خود به حساب آورد؛ و بین او و فرزندش در لوازم و احتیاجات زندگی فرق نگذارد؛ و نیز توصیه می كند كه بر غلام و كنیز سخت نگیرد، شكنجه ندهد و ظلم روا ندارد؛ و اجازه داده بردگان و كنیزان به اذن صاحبانشان ازدواج كنند؛ و همچنین به افراد آزاد اجازه و توصیه كرده است با آنان ازدواج نمایند.
اینها نشان دهنده این است كه اساساً استرقاق نوعی پیشرفت حقوقی نسبت به حقوق جنگی بوده است. اگر اسلام این قانون را لغو می كرد، عملاً كمك به تضییع حقوق اسرای جنگی بود؛ اسلام آن را امضاء كرد، تا گامی مثبت در راه تثبیت حقوق اسراء برداشته شود، و بار دیگر شرایط به گذشته بازنگردد، و همه اسراء كشته نشوند.
در كتاب "دائرةالمعارف" فرید وجدی، و كتاب "المذهب و الاخلاق"، تالیف جان هیینك، و كتاب "روح القوانین"، تالیف مونتسكیو آمده است: بردگی در آغاز پیدایش، نخست در باره اسرای جنگی تحقق یافت، و قبل از آن رفتار قبایل در باره اسرای جنگی این بود كه آنان را هر چه هم زیاد بودند تا آخرین نفر می كشتند؛ بعد از آن بنا را بر این گذاشتند كه ایشان را زنده نگه داشته، مانند سایر غنیمتهای جنگ تملك كنند؛ و این بنا را، نه برای استفاده از كار آنان گذاشتند، بلكه منظورشان احسان در حق ایشان و نوع دوستی و رعایت قوانین اخلاقی بوده است. وضع مادی بشر در آغاز آن گونه مناسب نبود كه بتواند اسرای جنگی خود را زنده نگه داشته و نان خور خود را بیشتر سازد؛ و لذا وقتی به فكر اسیر كردن آنها افتاد كه سطح زندگیش بالا رفته بود، و این بهبود وضعیت به او اجازه چنین ترحمی را می داد.(ر.ك. به ترجمه المیزان، ج6، ص501)
اسلام چنین حكمی را، با وضع قوانین حمایتی از بردگان، امضا كرد.
نتیجه آن كه اسلام اولا، همه راههای برده گیری غیر از جنگ را ممنوع ساخت، و نسبت به اسرای جنگی نیز چون آن را پیشرفتی در رعایت حقوقی و اخلاقی نسبت به اسرای جنگی می دانست این رسم را امضاء كرد؛ و ثانیا، با سفارشها و سیره عملی پیامبر صلوات الله علیه و امامان معصوم علیه السلام صاحبان بندگان موظف شدند با بردگان همانند فرزندان خود برخورد كنند.
این در حالی است كه لغو اصل بردگی می توانست عملاً حمایت از كشتن آنان و بازگشت به برخوردهای خشن گذشته باشد، كه مورد رضایت اسلام نبود.
حاصل كلام در یك جمله آن كه برده گیری اسلامی نه تنها تضییع حقوق انسانی نیست، بلكه تقویت آن است.
به این مقدار اكتفا می كنیم. اگر توضیح بیشتری خواستید، با ما مجددا تماس بگیرید.
برای شما آرزوی بهروزی و موفقیت داریم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 8/5/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 8/5/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
135 بار