• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 14578

پرسش

آیا معاد جسمانى است یا روحانى؟ با ذكر دلیل و اگر جسمانى است پس نظر ملا صدرا چه ؟ اگر نظر ملا صدرا اشتباه است پس چرا از بیان آن بزرگان ما فرار میكنند؟

پاسخ

با سلام و عرض تحیت!
چنانچه مرحوم مطهری هم فرموده‌اند: اگرچه فلاسفه اسلامی برای اثبات اصل معاد و چگونگی‌ آن تلاش فراوان كرده‌، و دست آوردهایی داشته اند، ولی واقع امر آن است كه معاد ره‌آورد انبیاء است، نه فلاسفه. (ر.ك. به "مجموعه آثار"، ص631) یعنی راه اصلی، و شاید راه منحصر معرفت به ویژگی های معاد، رجوع به تعالیم انبیاء است.
با توجه به نصوص دینی لااقل جسمانی بودن معاد وجه راجح آن است. مثلا در آیه 69 سوره "اعراف" تصریح شده كه «كما بدأكم تعودون» یعنی همان گونه كه شما را اول بار آفریدیم، برخواهیم گرداند. همچنین رجوع كنید به آیات 3 سوره "قیامت"، 8 از سوره "طارق"، 77 الی 82 از سوره "یس" و 15 از سوره "ق" و …
اما در باره نظر ملاصدرا، ابتدا مقدمه‌ای را عرض می‌كنیم و آن این كه نزاعی است بین محدثین و فلاسفه اسلامی در مورد معاد و كیفیت آن؛ محدثین قائل به معاد جسمانی هستند، اما به شكلی خاص. آنها معتقدند هیچ فرقی بین دنیا و آخرت نیست، غیر از دفعه دوم بودن. یعنی آخرت با همین خورشید و ماه و همین بدن و همین نظامات و … خواهد بود؛ فقط فرقش این است كه این دفعه دوم تحقق آن حقائق است.(ر.ك. به "مجموعه آثار شهید مطهری"، ج4، ص788 (
اما فلاسفه اسلامی در ابتدا ‌از تحلیل جسمانی بودن معاد عاجز ماندند؛ چنانچه شیخ الرئیس بازگشت ارواح به سوی خداوند و سعادت و شقاوت آنها را با برهان علمی و عقلی ثابت می‌كند، اما قید جسمانی بودن را،‌ تعبداً می‌پذیرد و اذعان می‌كند: "چون خبر صادق مصدَّق ـ یعنی پیامبر(ص) ـ بر آن است می‌پذیریم، بدون این كه عقل بتواند آن را اثبات كند.
توجه داشته باشید كه برخی فلاسفه یونان، مثل ارسطو، اصلاً منكر بقاء روح بودند، پس معاد روحانی بیشتر دستاورد فیلسوفان مسلمان است تا یونان. تلاشهای بعدی توسط ملاصدرا به نتیجه رسید. او معاد را جسمانی هم می‌داند، اما به كیفیتی غیر از آنچه محدثین گفته اند.
او می گوید: خصایص جسمانی در عالم ارواح هم وجود دارد. ملاصدرا، بعكس بوعلی ـ كه فقط قوه عاقله انسان را روحی و سایر خصایص نفس را همه جسمانی می‌دانست ـ این فاصله بین جسم و روح را برمی‌دارد.(ر.ك. به همان، ج4، ص792)
برای توضیح، اشاره‌ای به نظریات فلسفی موجود در باره رابطه روح و بدن می‌نمائیم:
1ـ نظریه افلاطون: او روح را جوهری قدیم می‌دانست كه با حدوث بدن به آن تعلق می‌گیرد.
2ـ نظریه ارسطو: او رابطه روح و بدن را رابطه ماده و صورت می‌دانست. و چون صورت همیشه با ماده است و این دو با هم پدید می‌آیند، پس روح حادث است.(ر.ك. به "مجموعه آثار شهید مطهری"، ج13، ص31 و32)
3ـ نظریه ملاصدرا: بر اساس نظر او ـ كه متفرع بر تأسیس اصولی مهم در فلسفه است ـ ماده این استعداد را دارد كه در دامن خود موجودی بپروراند كه با ماوراء الطبیعه هم افق باشد. در این نظریه، اساساً بین طبیعت و ماوراء‌ طبیعت دیوار و حائلی وجود ندارد. هیچ مانعی نیست كه یك موجود مادی، در مراحل ترقی و تكامل خود تبدیل به موجودی غیر مادی شود.(ر.ك. به همان، ج13، ص34)
در فلسفه صدرا، چون حركت تكاملی و جوهری مورد قبول است(حركت جوهری) و اصالت هم از وجود است و ماهیت واقعیتی اصیل ندارد(اصالت وجود)، پس بدن، در سیر تكاملی خود می تواند تبدیل به روح ‌شود. در این طرح، روح موجودی مستقل از جسم نیست كه موقع تولد، در جسم فرو می‌رود، و یا در وقت موت از بدن خروج می شود.
ملاصدرا می‌گوید: طبیعت و ماوراء طبیعت تضاد ندارند، بلكه آنها مثل دو مرتبه از یك وجود هستند؛ مرتبه اول ناقص‌تر و مرتبه بعدی كامل‌تر. او می‌گوید: این من "تو"، روزی گندم بوده، حالا شده "تو"، یعنی یك تغییر جوهری پیدا كرده است؛ از بین نرفته است، بلكه این ماده ناپایدار تبدیل به وجود ثابت پایدار شده است.(همان، ج13، ص278)
در نظر ملاصدرا، قوای حیاتی انسان دو طبقه است: طبقه جسدی و طبقه غیرجسدی؛ و انسان علاوه بر بدن عنصری، دارای بدنی است كه آن را بدن مثالی و بدن برزخی نامیده‌اند. بدن مثالی الان با بدن عنصری متحد است؛ وقتی كه انسان می میرد، این بدن حكم یك تفاله‌ای را پیدا می كند، و آن بدن حكم جوهر را دارد. این بدن است كه دائماً متحلل و فانی می‌شود،‌ و بدل پیدا می‌كند. این بدن نسبت به آن بدن،‌ حكم موی سر و ناخن و این جور فضولات را دارد. همین طور كه یك انسان در طول عمر چندین بار این بدن را عوض می‌كند، مردن حكم این را دارد كه یك مرتبه و یك جا آن بدن كه بدن حقیقی انسان است، این بدن را كه حكم لباسی را برای آن بدن دارد، رها می‌كند و دور می‌اندازد. آن بدن(برزخی) با این بدن فرق می‌كند. این بدن بالذات مرده است و حیات برای آن حالت عارضی دارد،‌ ولی آن بدن بالذات زنده است، و حیات جزء ذاتش می باشد، بلكه عین ذاتش است. بنابراین برای آن، دیگر مردن تصور ندارد. در عین اینكه معاد عود ارواح به كمال خودش است، ولی به این شكل جسمانی هم می‌باشد.(ر.ك. به همان، ج4، ص723)
شهید مطهری تصریح می‌كند:«امثال ملاصدرا گفته‌اند معاد جسمانی است؛ اما همه ابعاد معاد جسمانی را برده‌اند در داخل خود روح و عالم ارواح. یعنی گفته‌اند این خصایص جسمانی در عالم ارواح وجود دارد.»(همان، ج4، ص792)
به نظر ملاصدرا و امثال او «تمام قوای حیاتی انسان یك وجهه مادی دارد و یك وجهه تجرد. همراه تمام قوای حیاتی مادی انسان، یك قوای مجرد هم هست؛ و انسان وقتی می‌میرد، آن كه از انسان جدا می‌شود تنها عقل نیست ـ چنانچه بوعلی می‌گفت ـ بلكه عقل، خیال، حافظه، قوه باصره، سامعه، و… همه هست.»(همان، ص723)
نظر ملاصدرا از یك سو بر معاد جسمانی محدثین ترجیح، و از سوی دیگر نقص و كمبودی نسبت به نصوص دینی دارد.
نقیصه‌ای كه در معاد جسمانی محدثین هست و در معاد جسمانی صدرا نیست، این است كه محدثین معاد را عود با همین خصایص و خصوصیات صددرصد مادی می‌دانستند؛ حال آن كه اگر چنین باشد باید نظام حاكم بر عالم ماده، یعنی قوه و فعل، كون و فساد و … هم در آنجا باشد، حال آن كه چنین نیست؛ آنجا نه پیری هست و نه فرسودگی. به حسب روایات، انسان در بهشت پیر نمی‌شود، مریض نمی‌شود و …؛ در جهنم می‌سوزد، ولی خاكستر نمی‌شود؛ اگر قرار باشد جسم با تمام خصوصیات مادی آنجا باشد چگونه اینها ممكن است؟
به عبارت فنی تر، در نظر ملاصدرا معاد جسمانی است نه مادی.
توضیح این كه جسم عبارت است از آن حقیقتی كه ابعاد را ایجاد می‌كند، و ماده یك حقیقتی است كه از جسم مخفی‌تر و مستور‌تر است، و با تجزیه نمی‌شود آن را به دست آورد؛ بلكه وجود آن را با دلیل عقل كشف می‌كنیم. ماده یك واقعیتی است كه آن واقعیت جز استعداد و قابلیت برای حركت و تغییر،‌ چیز دیگری نیست. آن دنیا، ‌دنیای جسمانی است، ولی دنیای مادی نیست."معاد ملاصدرا جسمانی است"، یعنی همینطور كه در این جا ابعاد جسمانی داریم، آنجا هم ابعاد جسمانی داریم، ولی مادی نیست یعنی استعداد و قوه برای حركت و تغییر از او گرفته می‌شود.(ر.ك. به همان، ج4، ص808)
این معنا از معاد جسمانی، آن مشكل محدثین را ندارد، و با آن دسته از نصوص سازگار است كه آن جهان را سراسر حیات معرفی می كند. «إن الدار الآخرة لهی الحیوان»(عنكبوت/64) در آنجا فقط روح زنده نیست، جسم هم زنده است، ‌سنگ و آب آن جا هم حیات دارد.(ر.ك. به "مجموعه آثار شهید مطهری"، ج2، ص523 و ج4، ص789)
اما كمبود نظر ملاصدرا در این است كه تنها انسان را مشمول این معاد می‌داند،‌ نه همه عالم را. شهید مطهری ـ كه خود شاگرد مكتب فلسفی ملاصدرا است ـ به این مطلب اعتراف می‌كند كه «معاد جسمانی ملاصدرا هم مشكل را حل نكرده است. یعنی ما سخن او را با مجموع آیات قرآن نمی‌توانیم تطبیق كنیم. با این كه نظریه ملاصدرا حرف خیلی خوبی است، و آن را با دلایل علمی می‌شود تأیید كرد، ولی تمام معاد قرآن را با این مطلب نمی‌شود توجیه كرد. چون معاد قرآن تنها برای انسان نیست، بلكه برای همه عالم است. قرآن اساساً راجع به عالم ماده بحث می‌كند نه تنها انسان...«یوم تبدّل الأرض غیر الأرض» فقط روح ما را نمی‌گوید. قرآن ارض ـ یعنی همین زمین ـ را دارد می‌گوید؛ و همینطور سایر آیاتی كه در معاد هست.(مجموعه آثار شهید مطهری، ج4، ص792 و ص793)
با این مختصر امیدواریم تا حدودی مشكل شما پاسخ گرفته باشد. اگر ابهامی بود باز هم در خدمت هستیم.
با التماس دعا.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : يکشنبه 29/4/1382 | پاسخ : يکشنبه 29/4/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 76 بار

تگ ها :

UserName