کد:
14560
پرسش
به نام خدا
با عرض سلام
ضمن تشكر فراوان از پاسخی كه به سئوال 14155 بنده مرقوم فرموده اید ,
1- آیا جناب جابر نیز به امام حسن علیه السلام حرف بدی زده است یا خیر ؟ ( طبق كدام مدرك )
2- درباره بنای اولیه مسجد مقدس جمكران شنیده ام , زمین آنجا ملك شخصی بنام حسن بوده است , دراینصورت طبق كدام حكم شرعی زمین او را گرفته اند؟ آیا اینكه صرفا كسی خوابی دیده باشد حكم شرعی است ؟
با كمال تشكر و امتنان
پاسخ
با سلام و عرض تحیت!
1) چنانچه قبلاً هم گفتیم بر اساس آنچه ما در منابع تاریخی جستجو كردیم، سخن بدی از جابربن عبداللّه انصاری نیافتیم؛ و البته به قرائنی آنرا بعید و نزدیك به محال می دانیم.
اما قرائن: یكی این كه جابر به لحاظ اهمیت و شخصیت اجتماعی از مثل حجر بن عدی و دیگران كمتر نیست، و اگر چنین چیزی از او سر زده بود، باید در اكثر نقلهای تاریخ ـ بخصوص آنها كه جملات دیگران را نقل كرده اند ـ نقل می شد.
دیگر آن كه جابر در سال 40 هجری كه معاویه، بُسربن ارطاة را برای گرفتن بیعت و سختگیری به سوی یاران علی (ع) به مدینه می فرستد، در مدینه بوده، و قضیه صلح در 41 هجری واقع شده است. با توجه به نابینا بودن جابر در آن زمان هجرت او از مدینه به كوفه بعید است. (ر.ك. به "الغدیر"، ج11، ص35)
سوم آن كه آنچه از مقام علمی و عملی جابر در السنة امامان قبل از امام حسن مجتبی(ع) و بعد از او نقل شده، و هم دفاعهای جدی او از ولایت و عصمت ائمه اطهار(ع) كه در تاریخ زیاد نقل شده، مانع از این است كه چنین جملاتی از او صادر شده باشد.
چهارم آن كه چون نقل اینگونه جملات نوعاً مرسل و فاقد سند و شرائط وثاقت راوی است ـ آنگونه كه در احادیث و احكام مجامیع روایی شیعه هست ـ لذا در مورد حجر بن عدی هم نمی توان اطمینان داشت، چه رسد به امثال جابر. بخصوص با توجه به عناد امویان با امامان اهل بیت(ع) و دأب و عادت انها در جعل تاریخ و حدیث، این احتمال قوی است كه چنین نقلهایی از جعلیات آنها باشد. چنانچه در مورد خود امام حسن مجتبی(ع) این گونه احادیث جعلی كم نیست.
2) در باره مسجد مقدس جمكران اگر اصل قصه را از نقل معروف آن بگیرید (تا بتوانید اشكال كنید كه ملك حسن بوده و …) باید چگونگی آنرا هم بپذیرید. در آن قصه اصلاً رؤیایی در كار نبوده است.
بر طبق نقل مشهور، حسن بن مثله جمكرانی می گوید: من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 هجری قمری در خانه خود خوابیده بودم، كه ناگهان جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار كردند و گفتند: برخیز و طلب امام مهدی (ع) را اجابت كن كه تو را می خواند. آنها مرا به محلی كه اكنون مسجد است آوردند؛ وقتی خوب نگاه كردم تختی دیدم كه فرشی نیكو بر آن گسترده شده و… (ر.ك. به "الزام الناصب"، ج2، ص58)
پس اصلاً رؤیا نبوده، بلكه معاینه و مكاشفه ای بوده است.
بعلاوه كه قرائن دیگری در متن هست كه روشن می كند كه جناب ایشان همان امام عصر(عج ) بوده اند ـ مثل برخورد با سید ابوالحسن و تعیین حدود بنای مسجد با زنجیرهایی خاص توسط امام و باقی ماندن آنها و....)
نكته دیگر این كه دراین نقل كه موضوع اشكال است هیچ تصریحی به این كه "حسن مسلم" مالك زمین باشد نیست. امام می فرمایند: برو به حسن مسلم كه در این زمین كشاورزی می كند، بگو كه این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده، و دیگر در آن كشاورزی نكند.(همان)
چه بسا تصرف او از اوّل عدوانی بوده باشد. مؤید این مطلب آن كه امام علیه السلام از او می خواهند سود چند ساله را كه از زمین به دست آورده است تحویل دهد. (ر.ك. به همان)
در پایان، ولو بپذیریم كه قصه در خواب واقع شده، باید گفت: خواب حجت نیست، ولی اگر برای كسی اطمینان ایجاد كند عمل به آن واجب است. در آن واقعه هم ممكن است قرائن و احوال به گونه ای بوده كه برای خود حسن بن مثله و دیگران ایجاد اطمینان كرده است.
پس اگر نقل را بپذیرید پاسخ این اشكالات چنین است.
اما اگر اصل نقل را هم مخدوش بدانید كه پر واضح است نوبت به اشكالات شما نمی رسد، چون شما از راه دیگری غیر از خود همین نقل دلیلی بر ملكیت حسن بن مسلم ندارید.(دقت كنید)
با التماس دعا .
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
يکشنبه 29/4/1382
| پاسخ :
يکشنبه 29/4/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
67 بار