کد:
14149
پرسش
بسم الهالرحمن الرحیم
------------------ ادامه سوالات سیاه -------------
با سلام
متاسفانه جوابهای شما قانع كننده نبودند.
برویم سر اصل امامت. شما معتقید كه امامت دو جنبه تشریعی و تكوینی دارد:
1- ولایت تكوینی: اگر امام می تواند بعد از رحلتش هم ولایت تكوینی داشته باشد پس دیگر چه نیازی به چند امام می باشد؟ شخص پیامبر هم می تواند این وظیفه را انجام دهد. البته ولایت تشریعی سر جای خودش برقرار است. اگر به هز دلیلی شما می خواهید اثبات كنید كه لزوما باید در این امر امام زنده یاشد، پس در زمان دایناسورها چه كسی این جنبه از ولایت را ایفا می كرده است؟ آیا امام در آن زمان جسما زنده بوده است؟
2- ولایت تشریعی
یكی از جنبه های مهمی كه شیعه برای ائمه خود قایل است ولایت تشریعی است و اینكه چون پیامبر همه چیز را بیان نكرد، لازم است عده ای معصوم! حركت او را ادامه دهند. سوال اینجاست كه آیا امامان هم واقعا رسالت پیامبر را تكمیل كردند؟ آیا راجع به قانون كپی رایت، جرمهای اینترتنی و ... همه مسایل جدید هم قانون وضع كردند؟ آیا مراجع دین این قوانین را از احادیث استخراج می كنند؟ اگر مراجع می توانند چرا به امام نیاز دارید؟
ثانیا اگر مشكل كمبود وقت پیامبر یود، برای خدا دادن یك عمر طولانی به پیامبر مثلا سیصد سال كه در آن موقع طبیعی هم بوده است، كاری نداشت. مگر امامان جمعا چند سال در بین مردم حاضر بودند؟ حداكثر سیصد سال.
سوال دیگر این است كه دینی كه همه رسوم خرافی و برتری قبیله ای را از بین برد و با آنها مبارزه كرد چطور پایه گذار اصلی می شود كه در آن بدون چون و چرا باید به یك خاندان تسلیم بود و حتی احترام گذاشتن به فرزندان آنها پس از نسلها نیز نوعی عمل دینی محسوب می شود. مگر ملاك عمل تقوی نیست؟ البته شكی نیست كه باتقواترین مردم روی زمین چهارده معصوم هستند ولی منظور من دادن جنبه عشیره ای و فامیلی به این قضیه است. چرا؟
با تشكر
پاسخ
با سلام مجدد.
دوست گرامی!
بی مقدمه وارد بحث می شویم. امیدواریم با توضیحات ما ابهامات برطرف شود؛ و اگر نشد باز با ما تماس بگیرید. لطف كنید و نام سؤالات خود را سؤالات سیاه نگذارید. قبلا از این كه به توصیه ما عمل می كنید، ممنونیم.
مطرح فرموده بودید كه اگر امام میتواند بعد از رحلت خود ولایت تكوینی داشته باشد، پس دیگر چه نیازی به چند امام میباشد؟
جواب آن است كه اولا، "ولایت تكوینی" ما را از "ولایت تشریعی" بینیاز نمیكند؛ یعنی اگر هم "ولایت تكوینی" قید "زنده بودن" را لازم نداشته باشد، ولی ولایت تشریعی از این قید بینیاز نیست.
ثانیا، اگر نیازی هم از بعد تكوینی به وجود انسان كامل هست، از مجرای ولایت تشریعی و نیازی كه بشر برای هدایت به آنان دارد، می گذرد.
توضیح آن كه خلقت بنی آدم هدفی داشته است، و بدون آن این خلقت واقع نمی شده است. از سوی دیگر، بشر جز در سایه هدایت و تأسی به انسان كامل ـ یعنی ولایت تشریعی ـ به آن هدف نائل می شود. پس جز با وجود امكان این ولایت، هرگز هدف خلقت تأمین نیست، و عمل بدون هدف فرض تحقق ندارد.
اگر مطرح میكنیم كه زمین هیچ گاه از حجت خالی نبوده است، آنرا در رابطه با انسانها و هدایت آن ها مطرح میكنیم. در غیر این صورت مسئله سالبه به انتفاء موضوع است.
بر این اساس، در زمان دایناسورها نیز از آنجا كه انسانی وجود نداشته، پس نیازی به ولایت در هر دو صورت آن نبوده است.
در رابطه با بخش دیگر سؤال شما، باید گفت كه امامان، رسالت پیامبر را در زمان خود تكمیل كردند، و هیچ موضوعی نبوده و نیست كه آنها به طور جزئی و یا كلی درصدد توضیح آن برنیامده باشند.
تكلیف مسائل جدید كه موسوم به "مسائل مستحدثه" است، نیز توسط اهل بیت پیامبر(ص) روشن شده است؛«و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة أحادیثنا» یعنی برای روشن شدن حكم پدیدههای نوپیدا، به راویان احادیث ما رجوع كنید.
حل این گونه مسائل به "علماء" و "دانشمندان دینی" با ویژگیهایی كه آن را هم خود امامان توضیح دادهاند، مربوط میگردد؛ كه البته آنها هم ـ بر اساس راهنمائی و هدایت اهل بیت(ع) ـ باید با تلاش شبانه روزی به استنباط احكام مربوط به اصول و قواعد كلیه شرع بپردازند.
مسائلی كه مطرح كردهاید ـ یعنی "كپی رایت" و "جرمهای اینترنتی" و یا معضلی مثل "شبیه سازی" ـ هم از این قاعده مستثنی نیست، و بر طبق آنچه گذشت، برای آن راه حلی وجود دارد.
در روایات معصومین، كلیات و قواعد عامهای آمده است كه مجتهد بر اساس آن حكم مصادیق جزئی را درخواهد یافت.
امام صادق(ع) میفرمایند: «علینا إلقاء الأصول و علیكم أن تفرعوا» یعنی ما كلیات و اصول را میگوئیم و شما تفریع كنید و مصادیق آن را بیابید.
ابهامی را كه به نظر شما آمده است كه در صورت وجود مجتهدان، دیگر نیازی به امام(ع) وجود ندارد، در جوابیه قبلی پاسخ داده بودیم. به علاوه فلسفه وجود امامان، فقط پاسخ گویی به سؤالات علمی نیست، بلكه لطف وجودی آنها بسیار گسترده تر از اینها است. توضیح آن را بگذارید برای وقت مناسب دیگر.
نوشتهاید: "بهتر بود عمر پیامبر طولانی تر میگشت و نیازی به امامان هم نبود." این مطلب را میتوانستید حتی به این صورت طرح كنید كه چرا اساساً آدمیان اینگونه آفریده نشدهاند كه نیازی به ارسال پیامبران نداشته باشند؟ یك جواب كلی در این گونه امور هست؛ و آن این كه ما در جایی حق اشكال داریم كه مسئله با موازین عقلی تناسب نداشته باشد. اگر توالی ارسال رسولان و امامان مشكل عقلی ایجاد نمیكند ـ و به اصطلاح عقل ستیز نیست ـ اشكال كردن معنا ندارد.
به علاوه اگر ما حكمت خدا را قبول كنیم ـ كه قبول كردهایم ـ در این گونه مسائل كه دریافتهای عقلی را نقص نمیكند، مشكلی نخواهیم داشت. در غیر این صورت هزاران سؤال از این دست به نظر هر انسانی میآید، كه به حسب قوت و ضعف تخیل انسانها می تواند گسترگی داشته باشد.
همین كه پذیرفتیم خدا حكیم است، و حكیم كار بدون دلیل نمیكند، جواب خیلی از این مسائل داده شده است.
بحث آخری را كه ایراد نمودید، با این مطلب آغاز میكنیم كه مسئله وراثت عامل عصمت و ولایت اهل بیت نبوده است، و هر فرزند امام صرفاً به دلیل فرزند امام بودن امام نشده است، بلكه شایستگیهای دیگری هم لازم بوده است.
امامت ملاكهای تكوینی جدی ای دارد كه در كمتر كسی وجود پیدا می كند. حال تقدیر چرا این بوده است كه این ضوابط تنها در فرزندان پیامبر به صورت متوالی فعلیت یابد، بر ما معلوم نیست. شاید علاوه بر صلاحیتهای دیگر، وجود طهارت نسل هم از جمله شرائط این مقام باشد.
این تقدیر و حكمت نیز به هیچ وجه "خرد ستیز" نیست، اگر چه ممكن است به مذاق بنده و یا جنابعالی دلچسب هم نباشد!
قید فرموده بودید كه چرا باید "بدون چون وچرا" از خاندان پیامبر تبعیت كنیم؟ جواب آن كه وقتی مقام امامت كسی، به طور مطلق، اثبات قطعی شد، لازمه عقلی آن اطاعت مطلق از او است.
اصول دین ـ و از جمله امامت ـ خود تقلیدی نیست، ولی پس از اثبات و اقناع كامل عقلی، نتیجه بحث امامت و عصمت، پیروی و عدم سرپیچی از معصوم است.
احترامی كه مسلمانها برای سادات قائلند، از باب این است كه میخواهند نوعی قدردانی از پیامبر داشته باشند و صرفاً یك احساس عاطفی است؛ و اگر عنوان شرعی استحباب هم دارد، استقلال ندارد و تابع حفظ احترام پیامبر است. مسلماً اگر كسی تقوی نداشته باشد، شایسته اكرام و احترام علیحده نیست ـ چه سید باشد و چه سید نباشد ـ به خصوص اگر این به نوعی ترویج بی تقوایی باشد. و اگر هم تقوا باشد، احترام لازم است ـ چه سید باشد و چه سید نباشد.
موفق و كامروا باشید.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 25/4/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 25/4/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
77 بار