کد:
12768
پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم
و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرین .
أما بعد
با عرض سلام و خسته نباشید می خواستم ببرسم كه جرا با وجود احادیث صحیح السندی كه
فلسفه را رد و منتحلین فلسفه را مظل طریق مؤمنین عنوان میكند این جنین فلسفه در بیشتر
حوزها تدریس و بجای اینكه علوم را از اهل البیت علیهم اضل الصلاة و السلام بركیریم انها را از افلاطون و صقراط و ارصتطالیس و ..... میكیریم
و السلام علیكم و رحمة الله و بركاته
التماس دعا.
پاسخ
با تشكر و قدردانی از شما و توجه و حساسیت شما نسبت به معارف اسلامی.
نسبت به سؤال شما چند نكته قابل ذكر است:
1) اگر فلسفه را به معنای دقیق كلمه بشناسیم، قضاوت ما به گونه دیگر، و فهم ما از روایات مورد نظر شما متفاوت خواهد بود.
اگر فلسفه پرداختن به مبنایی ترین سؤالات و مسائل حیات از طریق تعقل ـ به معنای عام كلمه ـ است، آیا شما پیشنهاد دیگری می توانید داشته باشید؟
آیا اثبات وجود خدا و حقانیت دعوی نبوت انبیاء و به طور كلی اثبات حقانیت ادیان جز از این طریق ممكن است؟ اثبات آن با خود وحی و تعالیم ادیان دوری نیست؟! اثبات آن با تجربه و نقل هم ـ اگر ممكن باشد، باز هم حقانیت همان روشها با تعقل اثبات می شود.
پس انكار فلسفه به طور مطلق تصور ندارد، و به هیچ وجه ممكن نیست.
این كه در آیات و روایات بسیاری تاكید شده است كه بر هر انسانی لازم است با تدبر و تعقل در آیات الهی خود را به سر منزل مقصود برساند، ناظر به فلسفه به معنایی است كه گذشت؛ بلكه هیچ آیه و روایتی ممكن نیست كه چنین فلسفه ای را تخطئه نماید.
2ـ اگر روایاتی در مذمت اعتماد به عقل هست، شاید بتوان گفت ناظر به برخی افكار و اندیشه های خاص فلسفی رایج در زمان صدور ـ و شاید زمان های دیگر، از جمله زمان ما ـ دانست، كه با مبانی و معارف اسلام ناسازگار بوده اند؛ كه به آن خواهیم پرداخت.
اساسا دینی كه یكی از اصولش "خذ الحكمة ممن اتاك بها و انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال" می باشد، نمی تواند در عقل و تلاش فكری مردم را ببندد؛ و این از اصول بسیار مترقی دین اسلام است.
بر اساس این اصل مترقی، استفاده از عقل هر انسانی، ولو متدین به دینی نباشد، قابل احترام است.
به عبارت دیگر، هر كس به درستی بیندیشد، كلامش ارزش شنیدن دارد. آیا این معنایی جز فلسفیدن، به معنای عام كلمه، دارد؟!
3- ما در كتاب و سنت مطالبی می بینیم كه به معنای كامل كلمه استدلال فلسفی است؛ به خصوص آنجا كه در اثبات مطلبی دینی برای غیر، و یا در پاسخ به شبهه ای باشد.
این درسی است برای ما تا از ابزار استدلال عقلی، لااقل برای دفع شبهه ها استفاده كنیم؛ همچنانكه كلام در بسیاری از مسائل خود دست به سوی فلسفه دراز می كند، و از آن كمك می گیرد.
4ـ آنچه در فلسفه و همچنین سایر معارف بشری ـ مثل علوم تجربی، علوم نقلی، عرفان و حتی وجدان اخلاقی ـ می تواند مایه طغیان باشد آن است كه انسان با آن ادعای استغنای از وحی كند، و برداشت خود را ثابت و محقق انگارد و بدون توجه به تعلیم وحی بخواهد با آن ترك بتازد، و با آن دین را انكار و یا تفسیر به رأی كند.
آنچه در مذمت عقل آمده، مراد این عقل است. عقلی كه فراتر از قدر متیقن غیر قابل مناقشه برداشت خود را بخواهد بر كرسی بنشاند.
توضیح مطلب آن كه قدر متیقن برداشتهای عقلانی، وجدانی و حسی انسان معیار اول شناخت است. ولی از این قدر متیقن كه بگذریم، می بایست عقل و حس و وجدان را با وحی محك زد. قدر متیقن هر یك از این روشها و ابزارهای علمی نتیجه ای است كه همه انسانها، در همه زمانها و مكانها، از آن می گیرند. و ردع آن انكار اصل شناختهای انسانی است.
تحقیق و استدلال بر این مطلب محتاج بحثهای گسترده ای است كه برای نگارنده معلوم نیست كه آیا پرداختن به آن خواسته شما ـ دوست عزیز! ـ هست، یانه؛ لذا آن را به وقتی دیگر و سؤالی دیگر وامی گذاریم.
با توجه به نكات فوق حق آن است كه هر آنچه از فلسفه را كه با موازین و معارف قطعیه دین ما ناسازگار است، می بایست كنار گذاشت، ولی از مابقی معارف آن حداكثر استفاده را كرد. البته استفاده ای متواضعانه، بدون آن كه ادعای شناخت و معرفت مستقل انسان بر عالم كنیم.
به عبارت خلاصه و جامع فلسفه بد نیست، اگر در جایگاه خود ارزش گذاری شود و مورد استفاده واقع شود، بدون آن كه عقل پا از گلیم خود فراتر نهد، و ادعای استقلال و استغنای مطلق كند.
برای توضیح بیشتر به كتب شهید مطهری از جمله "آشنایی با علوم اسلامی ـ فلسفه و كلام" ـ و "شرح مبسوط منظومه" و "شرح روش رئالیسم" و همچنین كتاب "آموزش فلسفه"، استاد مصباح یزدی رجوع كنید.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
يکشنبه 15/4/1382
| پاسخ :
يکشنبه 15/4/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
68 بار