کد:
12393
پرسش
من می خواستم بدانم كه چرا بعضی از مطالب فلسفه با روایات تناقض دارد ؟
پاسخ
دوست عزیز!
با تشكر و قدردانی از حضرتعالی كه سئوالتان را با ما در میان گذاشتید: بسیار سپاسگزار می شدیم اگر برای نمونه چند مورد از این تعارضات را بیان می فرمودید، كه به فضای فكری جنابعالی بیشتر آگاهی می یافتیم، تا بهتر بتوانیم به بررسی سؤال شما بپردازیم.
ولی در هر صورت باید دانست كه فلسفه ـ كه ظاهرا مراد شما از آن خصوص فلسفه كلاسیك، یعنی فلسفه یونانی و اسلامی، است ـ نیز مانند سایر علوم بشری علمی است كه در طول تاریخ به رشد و تكون رسیده، و دانشمندان بسیاری در موضوعات آن زحمت كشیده اند تا آن را به صورتی كه امروز هست، در اختیار ما قرار دهند، چنانكه علوم شیمی، فیزیك، ریاضی، هیئت و نجوم و … چنین بوده اند. به پاس احترام كرامت انسانی و معرفت بشری می بایست به این زحمات بها داد و با دقت آن را مورد مطالعه قرار داد، و احیانا استفاده كرد.
البته در طول تاریخ طبعاً ممكن است عقائدی از برخی علماء این فن ابراز گردیده باشد كه با مبانی و معارف صحیح اسلامی در تهافت بوده باشد. و این ممكن است ناشی از اشتباه و یا خلط ـ عدم درك درست یك مسئله، و خلط آن با مطلب و مسئله دیگرـ در مقدمات یك استدلال و برهان صورت بگیرد، كما این كه همه علوم و معارف بشری با این مشكل مواجهند، و دانشمندان می بایست همیشه مترصد رفع اشتباهات گذشته، و ارائه جوابهای جدید و صحیحتر به سؤالات گذشته و جدید بدهند.
بله یك اشتباه همه علوم را در برهه های خاص، وفلسفه و عرفان را برای دوره های بلند تاریخی و گاه تاكنون، رنج داده است. این اشتباه در سایر علوم موقت، و در فلسفه و عرفان تاریخی است. از ابتدا وجود داشته، و گاه تاكنون استمرار دارد.
این اشتباه تاریخی از یك سو، ادعای توانایی عقل برای شناخت مستقل همه حقائق عالم و از سوی دیگر استغنای از وحی در ارزیابی احكام عقلی است. معضل اول در قرون وسطی و قبل آن بیماری جدی فلسفه بوده است ـ آنجا كه حتی شناخت تعداد دندانهای اسب را نیز با بحث عقلی پی می گرفته اند ـ ولی به تدریج از شدت آن كاسته شد.
اما بیماری دوم هنوز هم كم و بیش فلسفه را رنج می دهد. رنجی كه گاه فیلسوفان آن را احساس نمی كنند.
همانطور كه گذشت، این دو معضل هم نمودی از همان اشتباه و خلطی است كه گذشت، ولی نمود آن استكبار و ادعای استغنای در برابر وحی، ظاهرا تنها در فلسفه و عرفان دوام داشته است. پرداختن به این مشكل از حوصله این بحث خارج است؛ لذا به همین اجمال اكتفا می كنیم.
نكته بسیار مهمی كه باید ذكر شود آن است كه این مسئله نباید باعث طرد همه معارف فلسفی گردد، چنانكه در سایر علوم نیز چنین اشتباهی نمی تواند موجب محرومیت بشر از آنها گردد.
به عنوان مثال، می توان فرضیه داروین را مثال زد. آیا اگر این فرضیه مخالف تعالیم دین فرض شود، مجوزی خواهد بود تا كل علم زیست شناسی را كنار بگذاریم؟! آیا عقل انسان اجازه چنین كاری را می دهد؟! قطعاً، خیر!
در اینجا تذكر این نكته ضروری است كه اگر معارفی كه از روایات بدست می آید، از نظر سند و دلالت و جهت صدور قطعی باشند، در این صورت می توان حكم به بطلان آن قضیه ای نمود كه از هر علمی- و در اینجا فلسفه- بدست آمده است. ولی اگر آن مسئله و مطلبی كه فلسفه بدان رسیده است، با مقدمات برهانی بوده و خدشه ناپذیر باشد، و با روایاتی كه از نظر سند یا دلالت قطعی نیست، در تعارض قرار گیرد، در آن صورت آن یافته فلسفی مقدم است. تا كنون هم تعارضی بین مطلب قطعی عقلی با مطلب قطعی دینی مشاهده نشده، و نخواهد شد.
گاهی نیز به خیال و تصور بدوی ما فلان مسئله فلسفی با روایات و یا حتی آیات در تغایر و تناقض است، و حال آنكه با با اندكی تأمل خواهیم یافت كه این تعارض قابل رفع می باشد.
خلاصه كلام آن كه فلسفه فی نفسه بد نیست، بلكه می بایست احساس استغنای از وحی ایجاد نكند، والا انسان الی الابد محتاج تعامل با علوم بشری و وحیانی است. آنچه از آموزه های فلسفی كه احیانا با تعالیم دین ناسازگار به نظر می رسند، ناشی از این استغنا و استكبار است، كه ممكن است در همه علوم بشری واقع شود.
نگارنده معترف است كه این بحث زوایای بسیار گسترده ای دارد كه تنها به معدودی از آنها ـ آن هم در حد اشاره ـ پرداخته شد. تفصیل را در مطالعات بیشتر دنبال كنید؛ و در حین مطالعات خود اگر در سؤالات خاص تر خواستید كه با ما مشورت كنید، ما در خدمتیم.
خداوند یار و یاور شما باد.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 11/4/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 11/4/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
82 بار