سه شنبه 27 فروردين 1404 - 14 شوال 1446 - 15 آوريل 2025
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 6
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه ششم "
يادى از مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى "ره"
در آستانه اوّل مهرماه كم كم قرار مىگيريم، و بناست كنگرهاى براى مرحوم آيتالله حاج آقا مصطفى خمينى بگيرند. من به سهم خودم، دو جمله در اينجا اشاره كنم،از اوائلى كه به قم مشرّف شده بودم با ايشان آشنا شدم، البته يك مدتى كوتاهى، درمدرسه فيضيه درس لمعه را مقدارى ايشان پيش من بودند، ولى بحمدالله بسرعتترقّى كردند، در مدّتى كوتاهى به عنوان يكى از چهرههايى بسيار ممتاز، فاضل، باهوش، متعهد، در حوزه علميه شناخته شدند. در دوران انقلاب، تا آن زمانى كه ايشانحيات داشتند، دوش به دوش پدر بزرگوارشان گام برمىداشتند، از بركاتى كه تبعيدامام(قده) به تركيه داشت، اين بود كه تحريرالوسيله را به اين صورت جالب و پُربارىكه مىبينيد، ظاهراً در آنجا پىريزى كردند. جاى بوده است مخلّى بالطبع، هيچ رفت وآمدى در آنجا نداشته و دشمن هم خواست اين چنين بشود، غافل از اينكه يكى ازبهترين آثار امام(قده) كه تحريرالوسيله باشد، كه در واقع احيايى است براى وسيلةالنجاة مرحوم آية الله اصفهانى، ايشان اين اثر را آنجا بوجود آوردند، و در كنار ايشان،اين فرزند گرامى بود، و كمك ايشان براى اين كار علمى مهم، مرحوم حاج آقامصطفى بودند، و اگر كمكهاى بىدريغ ايشان نبود، به اين سرعت، اين كتاب پيشنمىرفت. در نجف اشرف هم پيوسته در كنار ايشان بودند، مشاور مهمّ ايشان بودنددر مباحث مباحث سياسى، و افسوس كه خيلى زود ايشان از دست ما رفتند، واگرمىماندند، با آن علم و فضيلت، شجاعت و شهامت كه صفات پدر در او جمع بود،مسلّم آينده درخشانى داشتند. خداوند ايشان را غريق رحمت كند! براى شادى روحايشان و امام راحل(قده) و همه شهداى راه حق همه با هم يك فاتحه بخوانيد.
اصلاح آدرسهاى احاديث گذشته
قبل از آنكه وارد مسأله ثانيه بشويم يك آدرسهاى من از روايات داده بودم در بارهآن طوايف پنجگانه، مقدارى كم و زياد در آن بود، اين را كه مىگويم يادداشت كنيد،اين دقيق است، تمام 20 حديثى كه در اين باب است را من تجزيه كردم، آن قسمتى كهمربوط به ماست اين است:
طايفه اول كه ثلاثه را مىگويد؛ يعنى قتل عمد، شبه عمد، و خطا، حديث 7 و 13همه اينها از باب 11 است.
طايفه دوم كه عمد و خطا را مىگويد، حديث 16 3 1 و 18 است.
طايفه سوم كه عمد و شبه عمد را مىگويد، قبلى عمد و خطا بود، اين گروه سه،عمد و شبه عمد را مىگويد، حديث 4 و 5.
طايفه چهارم هم كه يك دانه بيشتر نمىگويد، اين يك دانه خيلى جاها عمد است،يك مورد هم شبه عمد است. حديث 15 14 12 10 2 و 20، اينها همهاش عمداست، 11 هم شبه العمد فقط را مىگويد.
اما گروه پنجم آن احاديثى كه ممكن بود براى مذهب مالك، استدلال بشود كهعمد، شبه العمد، همه يكى بشود و خطا هم يكى بشود، آن حديث 6 و 8 از باب 11است. اين دقيق شمارههاى احاديث.
متن تحرير
امروز مىرويم سراغ مسأله دوّم: و اما مسأله ثانيه، متن تحريرالوسيله را بخوانم:«يتحقق العمد بلا اشكال بقصد القتل بفعل يُقتل بمثله نوعاً» اين در واقع قسم اولاست، يعنى انسان برود سراغ يك چيزى كه غالبا قتّال است، قصدش هم كشتن باشد،تيراندازى مىكند به سوى طرف به قصد كشتن، اين قتل عمد است اگر اين نباشد، چهقتل عمد است؟ «و كذا» قسم ديگرى از قتل عمد است «بقصد فعل يُقتل به نوعاً و انلم يقصد القتل» معنايش اين مىشود، كارى است كه غالباً كشنده است، نه دائما، سمّىاست كه نود و پنج درصد مىكشد، اين به قصد تنبيه مىدهد، به قصد كشتن ندهد، آننود و پنج در صد را حساب نمىكند، آن پنج در صد را حساب مىكند، در اينجا همگفتهاند: اين مصداق قتل عمد است، و لو نيتش قتل نباشد، بلكه نيّتش تنبيه يا چيزديگرى باشد. «بل الظاهر» اين سوّمى است، «بل ««لظّاهر تحقّقه بفعل لا يقتل به غالباً،رجاء تحقّق القتل كمن ضربه بالعصا برجاء القتل فاتّفق ذلك» چيزى است كه عادتاًنمىكشد، عكس قبلى ، نود و پنج درصد نمىكشد، پنج در صد مىكشد. مىگويد:حالا ما مىزنيم شايد آن پنج درصد شد ان شاء الله قتل حاصل شد. به رجاء هماناحتمال نادر، اين كار را مىكند، و تصادفاً هم شد. مىفرمايد: اين هم قتل عمد است.
خلاصه متن تحرير
خلاصه مطلب اين است كه ما سه رقم قتل عمد داريم. تا به حال اقسام سه گانه قتلرا مىگفتيم، حالا وارد اقسام قتل عمد مىشويم. قتل عمد را سه صورت برايش ذكركردند.
صورت اولى آنجايى است كه فعلى است غالباً ايجاد قتل مىكند، نيّت هم دارد، درواقع، هم آلت قتّاله است هم نيّت قتل است، هر دو، قصد آلت و قصد نهايت و عاقبتهر دو كرده است، اين قسم اول.
قسم دوم اين است كه قصد آلت را كرده است آلت قتّاله امّا قصد غايت نكردهاست. چه رقم تفكيك شود؟ آدم خوش باورى بوده يا سادهلوحى بوده، گفته است:درست است كه اين آلت، نود و پنج در صد كشنده است، زدن عمودى بر سر، نود وپنج درصد كشنده است، زدن تيرى بر داخل شكم نود و پنج درصد كشنده است، ولىخوب پنج درصد احتمال ندارد، ان شاء الله آن مىشود، ما مىخواهيم تنبيهش كنيم. بإے؛ااظظعمود آهنى بر سرش مىكوبد به قصد تنبيه كردن، واقعاً هم قصد ندارد قتل را به گمانخودش، اين را هم فرمودهاند: قتل عمد است.
سوم اين است كه آلت غير قتّال است، قصد آلت ندارد، قصد غايت دارد، عكسدوّمى، دوّمى قصد آلت بود و قصد غايت نبود، اينجا قصد غايت است و قصد آلتنيست، با عصا به پايش مىزند، به سرش هم نمىزند، امّا به اميد اينكه اين كشندهباشد، شنيده بعضىها حساسيت دارند، اگر با عصا هم با آنها بزنند، مىميرند، به اميداينكه بميرد، اين را هم فرمودند: قتل عمد است.
خوب، موضوع و عنوان مسأله روشن شد، ما بايد برويم يك مقدار سراغ اقوالببينيم اينها هر سه اجماعى است يا بعضىهايش اجماعى است و بعضىهايشاختلافى است، بعد هم برويم سراغ ادلّه. توجّه داشته باشيد سراغ ادلّه كه ما مىرويم،اوّل به حسب قواعد بحث مىكنيم، بعد به حسب روايات. خيلى از مسايل است كهانسان وقتى واردش مىشود، اگر اول به حسب قواعد و اصول شناخته شده از مذهب،بحث كند و بعد بيايد سراغ ادلّه خاصّه بهتر است؛ يعنى عمومات، اطلاقات، اصولكلّى، شناخته شده از مذهب، مقتضايش اين است كه اينها قتل عمد باشد يا نباشد، بعدبرويم سراغ روايات خاصّه چون روايات زيادى در اين مسأله داريم، كه به ما مىگويدقتل عمد چيست، همين روايات كه الان به آن اشاره كردم مىخوانيم اينها را و راجع بهقتل عمد صحبت مىكنيم.
اقوال در مسأله
امّا به حسب اقوال، توجه داشته باشيد كه اين مسأله و بعض مسائل ديگر اين بابرا را دو جا متعرض مىشوند، يكى در اوّل ديّات است، يكى در اوّل قصاص. نه اينكهاقسام سه گانه قتل، تركيبى از ديّات و قصاص است، قتل عمد، شبه عمد و خطا، بنا براين يك سرحدّش مىخورد به كتاب ديات و يك سرحدّش مىخورد به كتابقصاص، در هر دو جا بحث مىكنند. صاحب جواهر در جلد 42 در بحث قصاصمفصّل گفته در جلدى كه مربوط به ديّات است مختصر گفته است. در اينجا كه نگاهمىكنيم كتاب ديات خيلى مختصر رد شده است، ولى در جلد 42 جواهر اوّل كتابقصاص، مفصل آنجا بحث شده. ديگران هم در اين دو جا اشاره كردهاند بعضىهامفصّل در باب قصاص گفتهاند و بعضى هم شايد در باب ديات بيشتر بحث كردهاند.آنچه از كلمات بزرگان استفاده مىشود اين است كه اوّلى اجماعى و اتّفاقى است وبحثى ندارد، دوّمى هم تقريباً اجماعى است، سوّمى محلّ خلاف است كه آيا قتل عمداست يا نيست؟
(سؤال و پاسخ استاد): تقريباً، يعنى بعضى مخالفين اين ادّعا را گوشه و كنار دارندولى عامه اصحاب، مشهور اصحاب از جمله قتل عمد مىدانند، اتفاقى بودنش مشكلاست حالا عبارت را مىخوانم.
نقل عبارت جواهر
من يك تكّه عبارت از جواهر بخوانم مربوط به جلد 42 كتاب قصاص از آنجا نقلمىكنم. صاحب جواهر در جلد 42 صفحه 12 اين طور مىگويد: «لا اشكال و لاخلاف» هيچ اشكال و اختلافى نيست، «فى انّه يتحقّق العمد بقصد البالغ العاقل الىالقتل ظلما» قصد، قصدِ قتل است «بما يقتل غالبا» اين همان قسم اوّل است. مىگويد:«لا اشكال و لا خلاف» از اينجا مىرود سراغ قسم دوّم، «بل و بقصده الضرب بما يقتلغالبا عالما به» يعنى قصد سبب را دارد، مىداند هم كه آلت قتّاله است غالباً «و ان لميقصد القتل» اگر چه قصد قتل هم نكرده است، «بل قيل: يفهم من الغنية الاجماع عليهو لعلّه كذلك» اينجا شاهد است «و لعلّه كذلك» بعيد نيست كه اين دوّمى هم اجماعىباشد كه قصد آلت قتّاله كرده است عالماً. «نعم لو قصد القتل بما يقتل نادرا، فاتفقالقتل» به منظورش رسيد، به اميد اينكه قتل حاصل بشود، از آلت غير قتّاله استفاده كردو به مقصودش رسيد، «فانّ فيه على ما قيل قولين» در اين دو قول است اختلافى است«و لكنّ الاشبه باصول المذهب» مقتضاى اصول مذهب «و قواعده الّتى منها صدقاطلاق الادلة» يكى از قواعد، صدق اطلاق است، عرف مىگويد: - هذا قتل عمد، هذاعمد - «انّ عليه القصاص»، مقتضاى قواعد مذهب اين است كه بر اين شخص قصاصباشد. «بل الاشهر» اينجا را دقت كنيد، از دو قول رفتيم بالاتر، اشهر شد، اشهر قسمسوم هم قتل عمد است، «بل لعلّ عليه عامّة المتأخرين»، عامه متأخرين همه مىگويند:قتل عمد است. «كما اعترف به فى الرياض» كلام رياض را الان مىگويم، صاحبرياض هم گفته:- عليه عامة المتأخرين «بل لا اجد فيه خلافا»، هيچ مخالفى نيافتم، كهقسم سوم از قتل عمد است. ولى من العجب اينكه صاحب جواهر در ذيل اين كلام ازكاشف اللثام نقل مىكند (بعداً عبارت كشف اللثام را هم براىتان نقل مىكنم) كه اشهراين است كه اين قتل عمد نيست، ظاهر اكثر اين است كه اين قتل عمد نيست. حالاچطور صاحب جواهر و همچنين صاحب رياض گفتهاند كه عامه متأخرين بر اينهستند، مخالفى هم صاحب جواهر مىگويد نداريم كه اين قتل عمد است، اما كاشفاللثام مىگويد: اكثر مىگويند: قتل عمد نيست، چطور اين ضد و نقيض با هممىسازد؟
اين كلام جواهر بود، كه چهره مسأله را اجمالاً روشن كرد، اوّلى بحثى ندارد كهقتل عمد است، دوّمى هم مشهور و معروف بلكه ادعاى اجماع شده است كه قتل عمداست، سوّمى هم ذات قولين است، ولى عامه متأخرين مىگويند: قتل عمد است، هرچند كاشف اللثام عكس اين را اعتقاد دارد.
نقل عبارت رياض
امّا كلام رياض را خلاصه كنم، رياض جلد 2 صفحه 500، همين حرف جواهر رادارد، يا به تعبير ديگر جواهر حرف ايشان دارد. سهتا كتاب است كه اگر در دستصاحب جواهر نبود، نوشتن كتاب جواهر به اين آسانى ممكن نبود، رياض، كشفاللثام و مسالك، اين سه كتاب و البته كتاب چهارمى هم كه مفتاح الكرامه است، آن راهم ضميمه كنيد، اين چهار كتاب خيلى به ايشان كمك كرده است و خيلى جاهاعبارتشان شبيه است، البته يك كار بزرگى مثل جواهر بدون زمينه سازىهاى قبلى ازسوى بزرگان پيشين امكان پذير نبوده. صاحب رياض هم در اول كتاب قصاص نهديات مىگويد: قتل عمد حاصل مىشود به اينكه به چيزى كه انسان قصد قتل به آنبكند، حالا خواه آلت قتّاله باشد ... اگر اتفاق قتل حاصل بشود. بعد هم از كتاب شرايعو كتابهاى علاّمه، و فاضل مقداد، در كنز العرفان، و همچنين از صاحب غنيه هم «لاخلاف» است. بعد مىگويد: شهيد ثانى در دو كتابش قايل شده است كه قسم سوم قتلعمد است. دو كتاب شهيد ثانى مراد مسالك و شرح لمعه است. دو كتاب معروفشهيد ثانى مسالك و شرح لمعه است. ما حالا ان شاء الله كلام كشف اللثام كه فاضلاصفهانى مخالفت كرده است، در قسم سوم نقل مىكنيم.
تلخّص من جميع ما ذكرنا اول قطعى است و دوم به احتمال قوى اجماعى باشد، وقسم سوم محل اختلاف است.
مقتضاى قواعد در اين سه قسم
فعلا برويم سراغ قواعد، ببنيم قواعد باب چه اقتضا مىكند، منظور از قواعد،عمومات و اطلاقات و اصول كليهاى است كه در فقه مورد قبول است.
مقتضاى قواعد در قسم اول
اما قسم اول به حسب قواعد قتل عمد است، و الاّ اگر اولى قتل عمد نباشد، هيچچيز قتل عمد نيست، آلت قتّاله و به قصد كشتن هم زده است، اينكه قدر متيقن است،پس عمومات «من يقتل مؤمنا متعمدا» يا رواياتى كه مىگويد: «قتل العمد فيهالقصاص» تمام عمومات كلمه «عمد» شامل اينجا مىشود با تير به قلبش زده، با عمودبه سرش زده، سمّ كشندهِ صد درصد به نيت كشتن به او داده است، مگر قاتل امامحسين چه كرد؟ مگر قاتل امام حسن مجتبى چه كرد؟ مگر عبدالرحمن بن ملجممرادى چه كرد؟ آلت قتّالهاى بوده و به قصد كشتن زدند و احتمال هم داشت كهحضرت(ع) خوب بشود، ولى آلت قتّاله بود حضرت از آن بيمارى رهايى نيافتند وشهيد شدند. يا آنهايى كه سم به امام حسن مجتبى(ع)، به امام رضا(ع) دادند، خوب،احتمال نجات ضعيف بود ولى به قصد قتل دادند، آلت هم قتاله بود.آيا اينها قاتلنيستند؟ اين كه واضح است.
بررسى قسم دوم از نظر قواعد
برويم سراغ دوّمى كه يك مقدار جاى چانه زدن دارد. اين آقا قصد قتل نكرد، ولىآلت قتّاله بود. اولاً چطور مىشود تصوّر مىشود آلت قتّاله باشد و قصد قتل نكند؟ درآدمهاى سادهلوح و ساده انديش اين تصوّر مىشود، مىگويند آقا نزن اينطورى به مغزبچه، خطرناك است، آلت قتّاله است، براى تنبيه با عمود آهنى مىزند، مىگويند: آدماحمق، آخر تنبيه هم با عمود آهنى مىكنند؟ مىگويد چيز ديگرى دم دست من نيامد.يك آدمهاى ساده لوحى گاهى هستند، بعد مىگويد: خدا لعنت كند شيطان را، مننمىخواستم اين كار بشود، مىخواستم تنبيهاش بكنم، افسوس كه كشته شد. مىدانداين آلت، تسعسن فى المأة او خمس و تسعين فى المأة قتاله است 95 90 درصدمىكشد ولى قصد نداشت، اين را مىگويد آدم ساده لوح، خوش باور اين فرقضش.
حكم قسم دوم
و اما حكمش، هيچ كس اين شخص را تبرئه نمىكند، به اين عذر كه من عمودآهنى بر سر اين زدم چون چيز ديگرى دستم نيامد، مىخواستم تنبيهاش كنم، نشد، يامثلا غذاى سمّى است مىگذارد جلو كسى، مىگويد: ان شاء الله كه طورى نمىشود،ان شاء الله يك سوره حمدى مىخوانيم و به او فوت مىكنيم، ان شاء الله طورىنمىشود. در تمام محافل عقلا مىگويند: اين به منزله قتل عمد است، تو كه مىدانى95 90 درصد اين كشنده است، ان شاء الله نمىكشد، اين حرف يعنى چه؟! اينحرفهاى بىپايه چيست كه مىگويى؟!
تقسيم به لحاظ مقام ثبوت و اثبات
در اينجا دقت كنيد گاهى شك در مقام اثبات است، گاهى شكى در مقام ثبوتاست. گاهى ما شك مىكنيم كه اصلا اين آقا قصد قتل داشته يا نه، مىگوييم: كسى كهدست به آلت قتّاله مىزند، عامدا، در مقام ثبوت هم قصد قتل داشته است، شك داريمكه آيا در مقام ثبوت چه بوده است، از ظاهر حال پى به قصدش مىبريم، داخل قسماول مىشود كارش نداريم. يعنى مىگوييم: ظاهر حال كسى كه دست به آلت قتالهمىزند اين است اينكه مىگويد: من قصد تنبيه داشتم، دروغ مىگويد، قصد تنبيهنداشته است، اين معنايش اين است كه من در مقام اثبات شك دارم، ظاهر حال را دليلقرار مىدهم كه در مقام ثبوت نيت قتل عمد بوده است «و هذا داخل فى القسم الاول»،از اينجا بر مىگرديم به قسم اول، اين بحثى ندارد. بحث در آنجايى است كه واقعامىدانم نيتش قتل نبوده (خوب دقت كنيد بحث كجاست) واقعا مىدانيم نيتش قتلنبوده، بلكه تنبيه بوده است، در اينجا عقلا او را معذور نمىدانند. گاهى هم در اينجامىگويند: يك قصد قهرى داشته است و لو قصد اصلىاش تنبيه است، ولى قصد قتلقهرا داشته است «لانّ الالتزام بشىء التزام بلوازمه»، كسى كه سبب و مسببى را سبش رامىآورد، علم به تسبّب هم دارد، معنايش اين است كه نيّت مسبب هم دارد. آنجايى كهدر مقام ثبوت شك داريم، و از ظاهر حال اثبات مىكنيم كه نيت قتل داشته و اين بهانهاست كه مىگويد: قصد تنبيه داشتم، اين خارج از بحث ما مىشود، داخل در قسم اولمىشود. اما فرض كلام ما جايى است كه واقعا نيّت تنبيه داشته است و قصد قتلنداشته است. عقلا اين شخص را معذور نمىدانند و مصداق قتل عمد مىدانند ومىتوان گفت: «هناك قصدٌ قهرىّ لانّ الالتزام بشىء التزام بلوازمه»، سبب را انجامدادى، تسبب را هم مىدانى كه 95 99 درصد هست، چطور مىگويى: قصد قتلنداشتم؟ لازمهاش قصد است، در اعماق ذهنت بوده ولو ظاهر ذهنت اين است كهقصد تنبيه داشتى. پس قسم دوم را هم به حسب قواعد، ما داخلش كرديم و گفتگوندارد.
قسم سوم از نظر قواعد
اما قسم سوم را دقت كنيد، قسم سوم محل بحث است. ما مىگوييم: از نظر صدقعرفى، صدق عمد مىكند، نبايد بحثى باشد، به حسب قواعد تا برسيم به روايت.
(سؤال و پاسخ استاد): اگر آلت قتاله باشد، شبه عمد نيست، آلت قتاله باشد مىداندكه آلت هم قتاله است، يك وقت نمىدانست اين سم كشنده است، يك وقتمىدانست، يا تير اندازى به سوى اعضاى حسّاس را همه مىدانند كيست كه نداندآلت قتل است، غالبا. به هرحال دقت كنيد.
اين قسم سوم آنجايى است كه سبب، سببِ نادر است اما اين به اين اميد اين كار رامىكند. مثال بزنم، سمّى است خفيف 5 درصد مىكشد، مىگويد: ما مىدهيم ان شاءالله بكشد، مىدهيم به اميد اينكه اين رقيب را بكشيم و او را از ميدان در كنيم. خوب،اگر اين 5 درصد نيت اين بوده و به داد و منتهى به كشتن شد، اين شبيه اين است كهانسان مىآيد مينهاى ضد نفر را بر سر راه فلان دشمنش كه به احتمال ضعيف از اينجامىرود كار مىگذارد، يك مين ضد نفر مىگذارد در جادهاى كه خيلى احتمال رفتنشكم است يك درصد، ولى مىگويد: ما مىگذاريم اينجا شايد رد شد. درست است كهاين آلت قتاله است، اما احتمال عبور طرف از اينجا يك درصد است، حالا اگر اين يكدرصد واقع شد و او را كشت، اين شخص قاتل نيست؟ ما نحن فيه شبيه اين استنمىگوييم: عين اين است، شبيه اين است. به احتمال دنبال سبب مىرود، اگر كسى بهاحتمال دنبال سبب رفت، و به نتيجه رسيد، قاتل است كما اينكه در كارهاى خير همهمين طور است. طبيب مىگويد: ما اين شخص را جرّاحى مىكنيم، نود و پنج درصدمىميرد، پنج درصد نجات مىيابد، جراحى نكنيم، الآن مىميرد، بكنيم، پنج درصدنجات است، حالا اگر جراحى كرد، و طبق پنج درصد، نجات يافت، آيا نمىگويند:اين طبيب زندهاش كرد؟ شخصى است تصادف كرده خون ريزى دارد، دارد از بينمىرود، يك ساعت ديگر از بين مىرود، طبيب گفت: من جراحى مىكنم پنج درصدنجات مىيابد، پنج درصد هم اتفق و نجات پيدا كرد، آيا نمىگويد: به بركت جراحىاين طبيب زنده شد؟ خوب در آن طرفش مىگويد، در طرف ضدّش هم مىگويد. فقطدر اينجا كشف اللثام يك جملهاى دارد من بگويم، جوابش را عرض كنم، فردامىرويم سراغ روايات و قواعد تمام مىشود.
نقل عبارت كشف اللثام
كشف اللّثام مىگويد كه ممكن است كسى در اينجا اشكال بكند، به ظاهر اكثر همنسبت مىدهد كه اينها قايل شدهاند سوّمى قتل عمد نيست. چرا؟ براى اينكه قصدچيزى كرده است كه عادتا نمىكشد، «فهو كالقصد بلا ضرب»، اين به چيزى زده كهغالبا نمىكشد، اين مثل قصد خالى از ضرب است، مثل اينكه اصلا نزده باشد.مىگويد: اين با چيزى زده كه غالبا نمىكشد، نيت كرده اما سبب نمىكشد، اين مثل ايناست كه نيّت كند و هيچ چيز هم به او نزند، اين آلت كالعدم است. اين استدلالش.
جواب از كشف اللثام
و اما جواب اين سخن روشن است، كسى كه چنين مىزند، نيّت خالص دارد،فعلى انجام نداده؟ اين فعلى انجام داده است پنج درصد كشنده است، و به نيّت آنانجام داده است، آيا اين مثل كسى است كه هيچ كارى نكرده است؟! اگر اين آلت، صددرصد غير قاتل بود، حق با شماست. ما يقين داشتيم اين آلت قتّاله نيست، اتفق القتل،اين از بحث ما بيرون است، فرض ما اين است كه اين آلت پنج درصد آلت قتّاله است،نود و پنج درصد نيست، زهرى است كه پنج درصد كشنده است، نود و پنج درصدكشنده نيست، به نيّت اينكه كشنده باشد، اقدام كرده است، اين فعلى انجام داده است،كالقصد بلاضرب نيست.
خلاصه درس
فتلخصّ من جميع ما ذكرناه اينكه اگر بخواهيم على القواعد مشى كنيم منهاىرواياتى كه بعدا مىخوانيم، قواعد اوليه ما اقتضا مىكند كه هر سه قسم جزو قتل عمداست و جاى قصاص است. البته كاشف اللّثام مىگويد: اگر احتياط در باب دماء بكنيمو نكشيم بهتر است. سؤال، آيا اينجا جاى احتياط است؟ امر بين المحذورين است،حق دو مسلمان در مقابل هم قرار گرفته است، جاى احتياط نيست، كه احتياط كنيم وقصاص نكنيم. خون آن بيگناه ريخته شده است. و صلى الله على سيدنا محمد و آلهالطاهرين.
پايان
پرسش
1 - اقسام قتل عمد چيست ؟
2 - نظر مرحوم صاحب جواهر در باره اقسام قتل عمد چيست؟
3 - مقتضاى قواعد در قسم اول و دوم قتل عمد چيست؟
4 - آيا از نظر عرف، قسم سوم قتل عمد است؟
5 - اشكال كشف اللثام و جواب از آن چيست؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...