سه شنبه 27 فروردين 1404 - 14 شوال 1446 - 15 آوريل 2025
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 1
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه اول "
توصيه اخلاقى در ابتداى سال تحصيلى
خدا را حمد و سپاس مىگوييم كه توفيق نصيب كرد، باز هم درس و مباحثه راشروع كنيم و از خدا مىخواهيم كه هم سلامتى بدهد، و هم توفيق كه بتوانيم ان شاءالله از اين دروس و بحثهايمان حداكثر استفاده را به نفع اسلام و مسلمين بكنيم. اشارهبه آن حديث معروف «الفرصة تمرّ مرّ السّحاب» بكنم. فرمود: فرصتها مانند ابرها درحركتند. اين تشبيه از جهات متعدّدى است. اول، كه در همه اذهان است، از جهتسرعت، ابرها با سرعت حركت مىكند، فرصتها هم بسرعت از دست مىرود. دوّمينوجه تشابه اين است كه حركت ابرها بى سر و صداست، يك وقت انسان خبر مىشودتمام ابرها آمدهاند آسمان را گرفتهاند، يك وقت هم با خبر مىشود همه رفتهاند،فرصتها هم بى سر و صدا هستند. يعنى اگر حوّاس ما جمع نباشد، نه آمدن فرصت رامىفهميم، نه از دست رفتن آن را. بايد كاملا مراقب باشيم، مواظب باشيم، جوانى ازفرصتهاست، سلامتى از فرصتهاست، امنيت از فرصتهاست، وجود يك حوزه علميهمجهّز داراى اساتيد، شاگردان، كتابخانهها و برنامهها، اينها همه از فرصتها هستند وبايد مواظب اين مسائل باشيم. يك وقت انسان با خبر مىشود كه جوانى خدا حافظىكرد و رفت، سلامتى از دست رفته، انواع بيماريها كه نتيجه كهولت سنّ است، ظاهرشده و آن نشاط، آن حال مطاله، آن حال درس و بحث نيست. پيش از آنكه فرصت ازدست برود، بايد استفاده كرد. در آيه شريفهاى هم كه مىگويند اشاره به حركت زميندارد آنجا هم همين تشبيه شده است، «و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرالسّحاب» زمين هم با سرعت حركت مىكند و بى سر و صدا، ساكنان زمين از حركتزمين با خبر نمىشوند. فرصتهايى هم كه از دست مىرود چه بسيار كه صاحبانش باخبر نمىشوند. وجه شباهت ديگر ابرها سبب نزول بارانها و بارانها سبب احياىاراضى موات، فرصتها هم ابرهاى بارانزا هستند، زمينهاى مرده را زنده مىكند،دلهاى مرده را زنده مىكند، انواع بركات از آن به دست مىآيد، ولى اين ابرها يكجاثابت نمىماند، دائما در حال حركتند. ابرها در مسير خودشان به مانع معمولا برخوردنمىكنند، آسمان باز است و به هر سو مىروند، فرصتها هم با موانعى روبرونمىشوند، از دست مىروند. كسى نمىتواند جلوى گذشت عمر را بگيرد، بخواهيمنخواهيم، ساعت به ساعت كم مىشود، مانعى بر سر راه عبور عمر نيست، مانعى برسر راه گذشت جوانى و سلامت نيست، اين معناى حركت است.
بهرحال اميدواريم ان شاء الله با توجّه به اين حديث شريف بدانيم كه فرصت زيادانسان در اين زندگى دنيا ندارد، پيش از اينكه اين فرصتها از دست برود، ذخيره يومالمعاد داشته باشيم و براى ما بهترين ذخيره يوم المعاد همين درس است، بخوانيم،بدانيم، منتشر كنيم، عمل كنيم، حافظان احكام اسلام باشيم، ناشران علوم دين باشيم،پاسداران حريم قوانين مقدسه قرآن باشيم. چه افتخارى از اين بالاتر و چه ذخيرهاىبراى يوم المعاد از اين بهتر؟! از همه اينها گذشته، قطع نظر از قيامت، علم كمال است،انسان از كمال لذت مىبرد، جهل واقعا مايه كدورت است، روح انسان را علمنورانيت مىدهد، به هر حساب باشد ان شاء الله بايد اهميت بدهيم، از همان روز اولجدى باشيم، اسباب و وسايل را آماده بكنيم، كتابهاىتان را مرتب كنيد، مباحثهها رامرتب كنيد، آنهايى كه مىنويسند، اسباب آماده بكنند، مطالعه، مباحثه، نوشتن، ودرس، بحث، تدريس، هر كدام اينها يك اثرى دارد كه در ديگرى نيست، از خداوندتوفيق شما عزيزان را مىخواهم، اميدوارم كه بتوانيم ان شاء الله امسال هم پيشرفتىبهتر از گذشته داشته باشيم.
ابتداى بحث ديات
اما بحثى كه داريم، بحث دياّت است، كتاب ديات، من فرستادم صورتهاى درسخارج حوزه را آوردند، از آن درسهاى پُر جمعيت و كم جعيّت، ده نفر و پنجاه نفر ودويست نفر الى آخر، ديدم در ميان آنها تدريس ديات نيست، در حالى كه خيلى هملازم است. گفتيم چيزى را شروع كنيم، كه تكرار نباشد. يك مقدّمه امروز عرض كنمبعد وارد ذى المقدمه شوم.
مقدمه بحث
مقدمه اين است كه: مسأله ديات در اسلام بسيار مهمّ است، براى اينكه در كنارحدود، ضامنِ امنيت اجتماعى و اجراى عدالت و حفظ دماء و صيانت نفوس استهمانطورى كه قصاص و حدود سبب حيات نفوس است، ديات هم همينطور است.ديات، معمولا جريمههاى سنگين مالى است، وقتى افراد ببينند، يك تصادفى بدونتوجه دو اتومبيل كرده بايد چندين ميليون بپردازد بدون آنكه متعمد بوده، حواسشانرا جمع مىكنند، و هكذا در ساير ديات، كه معمولا ديات اسلامى سنگين است، اينخودش يك اثر باز دارندهاى در مقابل جنايات عمدى، آگاهانه، ناآگاهانه، خطائى، ودر نتيجه سبب امنيت جامعه است، «لكم فى القصاص حياة» فى الديات هم حياتاست، آن به يك شكل، اين هم به شكل ديگر. فى الحدود هم حياةٌ، اجراى حدود،سبب حيات جامعه است، اجراى قصاص سبب حيات جامعه است، اجراى دياتسب حيات جامعه است، به همين دليل، اسلام براى آن اهميت زيادى قايل شده استو در عصر و زمان ما به سه جهت، اشدُّ ابتلاءً است نسبت به اعصار گذشته است. جهتاول اين است كه در پرتو حكومت اسلامى و نظام اسلامى قضات اسلامى مىخواهندديات را اجرا كنند، سابقا مىگفتيم: حكومت در دست ما نيست، ديات براى چيست؟حالا كه حكومت هست، مردم مراجعه مىكنند، و عجب اين است كه بسيارى ازمسايل و حوادث در اين دادگاهها پيش مىآيد كه در هيچ يك از اين كتب قوانين حكمآن نوشته نشده است، در اينجا دستور داده شده از مراجع سؤال بكنيد، جواب مراجع،سند است براى شما براى انشاى حكم. الان با اين نيازى كه قضات دارند، جوابگوىاين مباحث ديات، بايد حوزههاى علميه باشد. بنا بر اين، همانگونه كه بحث حدود وقصاص لازم است، بحث ديات هم در حوزههاى علميه بايد باشد، تا واقعاپروندههاى كه در دادگاه هر روز مطرح مىشود و بسيارى از اينها با ديات سر و كاردارد، معطل نماند، جوابگو باشيم.
نكته دوم اين است كه جوامع انسانى در عصر ما وسيعتر شده است، نفوس تزايدپيدا كرده است، جمعيت گستردهتر است، رفت و آمدها بيشتر، تصادمها فزونتر، پسطبعا در زمان ما نياز به مصاديق مسأله ديات بيشتر شده است. خيلى از مردم به قاضىنمىخواهند مراجعه كنند، طرفين (جانى و مجنى عليه) تسليم در مقابل شرعند،مىآيند خدمت آقاىشان، سؤال مىكنند كه يك چنين حادثهاى واقع شده است،ديهاش چيست، بايد جواب داد، مگر همهاش قاضيها بايد جواب بدهند؟ قضاتبراى جايى است كه دعوا باشد، و الاّ اگر طرفين دعوايى نداشته باشند، مىگويند: يكچنين حادثهاى واقع شده است، كارگر ساختمانى بوده، رفته دست زده است به مثلاًتشكيلات برق و از بين رفته است، كارفرما مسئول است يا خودش مسئول است،عمدى كه نبوده چه كسى بايد ديه بپردازد، دعواى هم با كسى ندارند، مىخواندمسئول را بداند كه كيست؟ مرتب در استفتاها اين قبيل سؤالات را مىنويسند وجواب هم مىخواهند. خوب شما اهل علم، بايد بدانيد، جواب مسائل ديات را بايدداشته باشيد. بخصوص اينكه يك مواردى است در عصر و زمان ما كه سابق نبود،حالا من چند نمونه از مثالهايش را اينجا يادداشت كردهام. مسايل مربوط به تصادفوسائل نقليه، در سابق تصادف اين وسائل نقليه وجود نداشت، يا كالعدم بود، الانمرتب واقع مىشود. آيا اينها ديه قتل خطا دارد، جراحت خطأيه دارد؟ شبه عمداست؟ چه كسى مسئول است؟ كى مسئول نيست؟ يكى از مسائلى است كه در عصر ماخيلى زياد شده است، و مصداق ديه و ابتلا به ديه را بالا برده.
مصداق دوم اين است كه مراكزى است كه از مردم پذيرايى با غذا مىكنند كه درسابق نبود، هتلها، مهمانخانهها، به قول عربها فندق و فنادق و مطاعم است، دربسيارى از اينجاها، يك مسموميتهاى غذايى در يك يا چند يا گروهى از مراجعهكنندگان واقع مىشود، مسئولِ اينها كيست؟ آيا صاحب اين مؤسسه است يا شخصآشپز است يا آن كسى كه خدمت مىكند، به اصطلاح پذيرايى مىكند است؟ بالاخرهديهاى تعلّق مىگيرد اگر نقص عضوى يا خونى، جانى بر باد برود، دياتش را چه كسىبايد بدهد؟ اينها مسايلى است كه در عصر ما پيدا شده است، سابق الايام نبود.
نمونه ديگر خطاى اطبا است در عمليات جراحى و مداوا، البته خطأ الطبيب ازقديم بوده است، اما نه به اين گستردگى، همه روز در بيمارستانها جرّاحيهاى زيادىمىشود، در بسيارى از اينها خطاهايى واقع مىشود، طبيب را ضامن بدانيم و ندانيم،ندانيم، چه مىشود، بدانيم، اطبا طبابت مىكند، نمىكند، برائت بايد قبلا بگيرند،نگيرند؟ برائت عام؟ برائت خاص؟ برائت از اولياء؟ برائت از شخص بيمار؟ چهكنند؟
باز نمونه ديگر، مسأله سقط جنين است كه در عصر ما نسبت به گذشته خيلىوضع فرق كرده است، گاهى به عنوان بهانه افزايش جمعيت، گاهى به بهانه بيماريهاىصعب العلاج، گاهى هم اخيراً مىگويند: به بهانه اينكه طبيب تشخيص داده است اينبچه ناقصة الخلقة است، نه جان مادر در خطر است، نه مسأله كثرت نفوس مطرحاست، خود بچه را مىگويند، اختبارات و آزمايشهاى پزشكى نشان داده است كه نوعبيمارى صعب العلاج يا فلح ، يا عقب افتادگى فكرى دارد، پدر و مادر سقط جنينكردهاند، آيا در مقابل اين سقط جنين چه كسى مسئول است پدر؟ مادر؟ طبيب؟ واينها ديهاش چگونه است؟ چيست؟ اين هم از مسايلى است كه در عصر ما خيلىبيشر شده است نسبت به گذشته با عواقبات و موجباتش.
باز نمونه ديگر مسأله تشريح و همچنين كالبد شكافى است، هر دو، سابقاتشريحى نبود، طب قديم تشريح نداشت، اگر هم داشت، روى گوسفندان، حيوانات،تشريحاتى مىكردند، حالا اين جوانان دانشجويان دانشكدههاى پزشكى و طب، كهمجبورند تشريح بكنند، جزو امتحاناتشان است، نباشد، ناجح و پيروز نمىشوند،هنگامى كه تشريح مىكنند، آيا ديه دارد، يا ندارد؟ چون جنايت على الميت، ازجناياتى است كه ديه دارد، و لو ديهاش خيلى كمتر از ديه حى است، آيا در اين گونهموارد ديهاى هست يا نيست؟ و همچنين كالبد شكافيهاى كه مىشود، شخصى متهممىشود قاتلِ فلان كس است، سمّى به او داده است، مىگويد: براى اينكه غائلهبخوابد، در اين وسط نزاع دامنه پيدا نكند، ضرورتى ايجاب مىكند، كالبد شكافىكنند، ببينند علّت مرگ اين ميّت چه بوده است؟ حالا اين طبيب كالبد شكاف، آياديهاى هم در مقابل اين عمل بايد بدهد، چون جناية على الميت است يا ندهد؟ اينها وامثال اينها در زمان ما خيل زياد شده است و طبعا بحث ديات را بيشتر مطرح كردهاست، و بايد حوزههاى علميه جوابگو باشند.
اما نكته سوم: «هناك عويصات و معضلاّت لا بدّ من الاجابة عليها» يك سؤالهاىپيچيدهاى در ابواب ديات است كه مخصوصا آن جمعيتهاى به اصطلاح روشنفكر،دائما از اينها سؤال مىكنند، بالاخره بايد طبق موازين اسلامى يك جوابهاى قانعكنندهاى هم در اين مسائل داشته باشيم. نمونههاى از اين سؤالات و عويصات ومشكلات را عرض مىكنم.
يك نمونهاش همين مسألهاى كه به زودى به آن ان شاء الله مىرسيم، و آن ايناست كه ديه در عصر ما، ديه قتل، همان اصول سته، ششگانه است، درهم و دينار، گاوو گوسفند، شتر، و حلّه؟ چهارتاى اينها كه در عصر ما نيست، درهمى كه نيست،دينارى كه نيست، حلّهاى هم اگر مراد حلّه يمن باشد، كه ما مىگوييم: نيست.
(سؤال و پاسخ استاد): طلا و نقره غير از درهم و دينار است. درهم و دينار، طلا ونقره مسكوك است كه نيست.
حالا چه رقم حساب كنيم؟ نه درهمى نه دينارى، نه حلهاى، اگر حله يمن باشد، ودر بسيارى از محيطها ابل هم نيست، باقى مىماند گاو و گوسفند. آيا واقعا دويستگاو و هزار گوسفند كه در خيلى جاها نمىشود اين عدد را پيدا كرد، بايد پيدا كرد و اينعدد را تحويل داد، آيا مىشود يك مقدّرى درست كنيم، به حسب نقد رائج زمان، باموازين فقهى و سازگار با آن اصول فنى كه در فقه سنتى داريم، نه يك چيز دل بخواهىو حرفهاى بى مأخذ و خارج از ضوابط فقه. آيا طبق ضوابط فقه، مىتوانيم يك عددمقدّرى براى اين تعيين كنيم؟ يك هماهنگى هم بين تمام دادگاهها پيدا بشود، كه اينجادو ميليون نگيرند، جاى ديگر سه ميليون و جاى ديگر چهار ميليون و اين هم پيشنيايد، آيا واقعا مىشود يك چنين كارى كرد كه با ضوابط فقه سنتى جواهرى همبسازد يا نمىشود؟ و همچنين نوسانهايى كه در بازار پيدا مىشود در اينها آن را بايدچه كار كنيم؟ ماه به ماه بايد تصميم گيرى بشود، سال به سال بايد تصميم گيرى بشود،هفته به هفته بايد تصميم گيرى بشود؟ خوب اين يك عويصه است، و از اهم مباحثاست در اين دادگاهها و الان هم مشكل است، اين را بالاخره فقه ما بايد پاسخگوباشد. ما مىدانيم نه اسلام محدود به مكان و زمانى است و نه فقه ما. فقه ما محدود بهمكان و زمان نيست، در هر زمان و در هر مكان بايد پاسخگو باشد. اين يكى ازعويصات. نمونه دوّم: چرا ديه خطا بر عاقله است؟ اين هم از سؤالاتى است كهواقعاً جوابگوىاش مشكل دارد، كار مىخواهد، با وجود اصلى قرآنى «لاتزر وازرةوزر اخرى» زيد آمده است جنايت خطأى كرده است، عموها و پسر عموها، اينها بايدجمع بشوند، هر كدام يك سهميهاى بدهند، ديه خطاى او را بدهند، آيا خودش همبايد بدهد؟ محلّ بحث است، پدر اين جانى هم جزو عاقله است، يا فقط عموها وعمو زادهها؟ محلّ بحث است. چرا؟ به چه دليل؟ به چه مأخذ با آن عدل اسلامى، با آناصل قرآنى «لا تزر وازرة وزر اخرى»؟ نمىگويم: جواب ندارد، همه اينها جوابدارد، ولى بالاخره بايد كار بشود در باره اينها.
سوم: سؤال معروفى است كه باز امروز خيلى از اين تيپهاى روشنفكر مىكنند،بالاخره بايد جوابگو باشيد شما، و آن اين است كه «لماذا تكون دية المرأة نصف ديةالرجل؟» چرا ديه زن نصف ديه مرد است؟ با آن اصل معروف حديث «المسلمونتتكافى دمائهم» خون همه مسلمانها هم رنگ است، هيچكسى بر ديگرى تفاوتىندارد، خون مرد رنگينتر از خون زن نيست، خون زن، كم رنگتر از خون مردنيست، لماذا؟ اين هم يك سؤال؟
چهارمين سؤالى كه در اينجاست كه خيلى مهم است اين است كه تمام موارد دياتدر احاديث ذكر نشده است، ناگفته بسيار است. خيلى سؤالات اين روزها مىشود ودر دادگاهها هم مورد بحث واقع شده است، و در اين ديات مقدّره نيست. اگر اعضاىدرونى كسى آسيب ببيند، طحالش، كبدش، معدهاش، بيرون، زخمى نيست، آسيبهاىدرون را در ديات مقدره كتب فقهيه نداريم، و نظير اينها زياد است، حالا در يك مثال ودو مثال بحث نكنيم و مناقشه نكنيم. در اينگونه موارد، يك اصل مسلّمى بين فقهاىماست، اجماعى است، و يك دانه حديث صحيحه برايش داريم، كه مراجعه بهحكومت شود، و ارش. «ما معنى الحكومة؟ ما معنى الارش؟» حكومت چيست؟عدهاى مىگويند: ما بايد حساب كنيم، كه اگر اين غلامى باشد، بردهاى باشد، اينعضوش، اين مقدار آسيب ببيند، چه مقدار از قيمتش كم مىشود؟ حالا كه نه غلامىهست و نه بردهاى است؟ آيا واقعاً معيار اين است، يا معيارهاى بهتر و صحيحترداريم؟ «ما دليل الحكومة و ما معنى الحكومة و ما المعيار فى الحكومة و الارش؟ لمالا يكون منصوصا فى الكتب الفقهية و الاحاديث الشريعة؟» خود ائمه ما را راهنمايىكردهاند به حكومت، خودشان راهنمايى كردهاند اما معنا و تفسير آن چيست؟
و بالاخره يك نمونه پنجمى بگويم تمام كنيم، در مواردى كه هزينههاى درمانىبيش از مقدار ديه است چه بايد كرد؟ پاى يك كسى شكست، پا هم اگر بشكند ودرست درمان بشود، اگر كج و معوج بشود بايد يك پنجم ديه پا را داد، يك پا نصفديه است، يك پنجمش مىشود عُشر ديه، اگر خوب بشود بدون نقص، چهار پنجميك پنجم، يعنى از عُشر يك مقدار كمتر، عُشر ديه است در شكستن استخوان، اگرسالم درمان شود يك خُمس از اين يك عُشر كم مىشود. حالا براى معالجهبيمارستان، خيلى بيش از اين خرج كرديم، يك عُشر ديه، فرض كنيم ديه چهار ميليونباشد شد چهار صد هزار تومان، يك ميليون پاى او خرج برداشت، چهارصد هزارتومان ديه است، يك ميليون هزينه، اين ششصد هزار تومان را چه كسى بايد بدهد؟جانى بدهد، به چه دليل؟ از جيب خود اين آقا داده بشود، آن هم خيلى بدبختىمىشود، مظلوم به تمام معنا پايش را شكستهاند، ششصد هزار تومان هم از كيسهاشخرج شده است، ديه هم چهارصد تومان بيشتر نبود، چه كار كنيم؟ اينها عويصاتاست و همهاش هم جواب دارد، همهاش هم راه حل دارد، ولى بايد يك راه حلّ فقهىكه هم فقيه بپسندد، هم سؤال كنندگان را بتوانيم با آن قانع كنيم.
خلاصه بحث
بنا بر اين، به سه جهت عرض كردم كه بحث ديات در زمان ما بحث مهمّى است،اوّل احتياج قضات، دوم، كثرت تمام مصاديق ابتلا به آن، و مصاديق مستحدثه جديد وسوّم، عويصات و پيچيدگىهايى است كه پنج نمونهاش را بيشتر من ذكر نكردم، كهسؤال از او مىكنند «لا يزالون يسألون» و ما بايد جوابگو باشيم. اين مقدمه كه روشنشد، اشارهاى به ذى المقدمه بكنم و بحث را بگذاريم ان شاء الله فردا وارد مىشويمدر اولين بحثى كه امام(قده) در تحريرالوسيله دارند و بر اساس تحرير پيش برويم.ايشان ديه را در عرف فقها معنا كردهاند، ولى ما بايد برويم به سراغ ديه در لغت، چونديه، بحث لغوى گسترده و دامنهدارى دارد و بعد هم بحث تعريف فقهى ديه و بعد ازآنكه معناى لغوى و تعريف فقهى روشن شد، ادله وجوب ديه اجمالا، بعد ادلهتفاصيل ديه. ان شاء الله اين بحث را فردا خواهيم داشت و صلى الله على سيدنا محمدو آله الطاهرين.
پايان
پرسش
1- چرا بحث ديات در اين عصر مهم است؟
2- چرا در زمان ما نياز به مباحث ديات بيشتر از سابق است ؟
3- چند نمونه از مسائلى كه در عصر ما پيدا شده است را يادآور شويد؟
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...