اشعار حافظ

صفحه اصلی تبیان شبکه اجتماعی مشاوره آموزش فیلم صوت تصاویر حوزه کتابخانه دانلود وبلاگ فروشگاه اینترنتی

عضویت در خبرنامه

غزليات

بالا بلند عشوه گر نقش باز من

چون شوم خاك رهش دامن بيفشاند ز من

نكته اي دلكش بگويم خال آن مهرو ببين

شراب لعل كش و روي مه جبينان بين

مي فكن بر صف رندان نظري بهتر از اين

به جان پير خرابات و حق صحبت او

گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو

مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو

اي آفتاب آينه دار جمال تو

اي خونبهاي نافه چين خاك راه تو

رباعيات

تو نيك و بد خود هم از خود بپرس

سراي مدرسه و بحث علم و طاق و رواق

آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه

بهاءالحق والدين طاب مثواه

قوت شاعره من سحر از فرط ملال

رحمن لايموت چو آن پادشاه را

به عهد سلطنت شاه شيخ ابواسحق

خسروا گوي فلك در خم چوگان تو شد

دادگرا تو را فلك جرعه كش پياله بود

روح القدس آن سروش فرخ

مقطعات

تو نيك و بد خود هم از خود بپرس

سراي مدرسه و بحث علم و طاق و رواق

آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه

بهاءالحق والدين طاب مثواه

قوت شاعره من سحر از فرط ملال

رحمن لايموت چو آن پادشاه را

به عهد سلطنت شاه شيخ ابواسحق

خسروا گوي فلك در خم چوگان تو شد

دادگرا تو را فلك جرعه كش پياله بود

روح القدس آن سروش فرخ

قصايد

شد عرصه زمين چو بساط ارم جوان

ز دلبري نتوان لاف زد به آساني

سپيده دم كه صبا بوي لطف جان گيرد

آخرين مطالب ادبیات