• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 29
زمان آخرین مطلب : 5191روز قبل
آلبوم تصاویر

به نام خدا

پیامبراكرم(ص)

hazrat mohammad (3).jpg

emam mohammad (1).jpg

peyambar (4).jpg

peyambar (3).JPG

peyambar (2).jpg

peyambar.jpg 

 

دوشنبه 31/5/1390 - 6:24
آلبوم تصاویر

به نام خدا

 امام حسین(ع)

emam hosain (4).jpg

emam hosain (3).jpg

emam hosain (2).jpg

emam hosain (1).jpg

emam hosain (8).JPG

emam hosain (7).jpg

emam hosain (6).jpg

emam hosain (5).jpg

emam hosain.JPG

emam hosain (9).JPG

دوشنبه 31/5/1390 - 6:19
آلبوم تصاویر

به نام خدا

امام علی(ع)

 

emam ali (10).jpg 

emam ali (11).jpg

emam ali (1).jpg

 emam ali (17).jpg

emam ali (15).jpg

emam ali (14).jpg

emam ali (21).JPG

emam ali (20).jpg

 emam ali (2).jpg

 

 

     

 

دوشنبه 31/5/1390 - 6:13
اخلاق

به نام خدا

- در سال 38 هجری به هنگامی حركت برای جنگ با خوارج، شخصی گفت، خوارج از پل نهروان عبور كردند، امام فرمود -

خبر از قتلگاه خوارج: 

 

قتلگاه خوارج این سوی نهر است، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقی نمی‏ماند، و از شما نیز ده نفر كشته نخواهد شد.

- منظور امام از «نطفه» آب نهر است كه از فصیحترین كنایه در رابطه با آب هر چند زیاد و فراوان باشد -

                                                                                              نویسنده:امیرحسین خالومحمدی

دوشنبه 31/5/1390 - 5:50
اخلاق

به نام خدا

- در پایان جنگ با خوارج، در سال 38 هجری شخصی گفت، ای امیر المؤمنین علیه السّلام خوارج همه نابود شدند.فرمود -

خبر از تداوم تفكّر انحرافی خوارج

نه، سوگند به خدا هرگز آنها نطفه‏هایی در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت، هر گاه كه شاخی از آنان سر برآورد قطع می‏گردد تا اینكه آخرینشان به راهزنی و دزدی تن در می‏دهند.

 

                                                                                               نویسنده:امیرحسین خالومحمدی

شنبه 29/5/1390 - 19:4
اخلاق

به نام خدا

در سال 38 هجری، پس از پایان جنگ نهروان، نسبت به آینده خوارج فرمود 

 

نهی از كشتار خوارج

بعد از من با خوارج نبرد نكنید، زیرا كسی كه در جستجوی حق بوده و خطا كرد مانند كسی نیست كه طالب باطل بوده و آن را یافته است.

- منظور امام از گروه دوم معاویه و یاران او هستند -

                                                                                                 نویسنده:امیرحسین خالومحمدی

 

 

شنبه 29/5/1390 - 19:1
اهل بیت

به نام خدا

زندگانی امام سجاد(ع):

، بعلی بن الحسین ـ علیه السلام ـ مشهور به زین‌العابدین و سجاد، چهارمین امام شیعه است كه بنا به قول مشهور  در سال 38 هجری متولد شده است. در نقل‌های چندی هم سال 35 و 36، سال تولد دانسته شده است. احمدبن قاسم كوفی سال تولد آن حضرت را سال 30 هجری یاد كرده است. روز تولد آن حضرت درمنابع مختلف نیمه جمادی‌الاولی دانسته شده است. برخی دیگرتولدرا در نهم شعبان و برخی دیگر در پنجم آن ماه دانسته‌اند.

اگر تولد امام در سال38 هجری باشد، آشكار است كه امام، بخشی از حیات امام علی ـ علیه السلام ـ و نیز دوران امامت امام مجتبی و امام حسین ـ علیه السلام ـ را درك كرده و ناظر تلاش معاویه برای تحت فشار گذاشتن شیعیان در عراق و دیگر نقاط بوده است. اما برخی از نویسندگان با توجه به اخباری كه در جریان واقعه طف نقل شده، سن امام را كمتر از آنچه مشهور است، دانسته و تولد امام را در حدود سال 48 گفته‌اند. این اخبار حاكی از آن است كه پس از شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ و یارانش، افرادی قصد به شهادت رساندن امام سجاد ـ علیه السلام ـ را داشته‌اند، اما عده‌ای به سبب نابالغ بودن آن حضرت از قتل وی جلوگیری كردند. حمید بن مسلم، كه خود در كربلا حضور داشته، می‌گوید: شمر برای كشتن امام سجاد آمد، اما من با استناد به این كه او كودك است، از كشته شدن او جلوگیری كردم. همچنین نقل شده كه وقتی عبیدالله تصمیم به قتل امام سجاد ـ علیه السلام ـ گرفت، از برخی خواست تا علایم بلوغ را در او جستجو كنند. وقتی آنها شهادت به بلوغ او دادند، حكم قتل او را صادر كرد. اما امام با گفتن این سخن كه اگر تو مدعی «قرابت» با خاندان پیامبر (ص) هستی (به عنوان نوه ابوسفیان!) می‌باید مردی را به همراهی این زنان تا مدینه بفرستی، ابن زیاد را در شرایطی قرار داد تا از تصمیم كشتن وی منصرف شود. در خبر دیگری آمده است كه حضرت زینب (س) از كشته شدن امام سجاد ـ علیه السلام ـ جلوگیری كرد و فرمود: اگر قصد كشتن او را دارند، اول باید او را بكشند. جاحظ نیز در بر شمردن خطاهای امویان اشاره به بی حرمتی به امام سجاد در جستجوی علایم بلوغ پس از واقعه كربلا كرده است. اگر این اخبار درست باشد،  می‌باید سن امام كمتر از آن چیزی باشد كه مشهور است؛ زیرا نهایت سن بلوغ پانزده سال است و بناچار طبق این اخبار شرایط به گونه‌ای بوده كه سنی در همین حدود را اقتضا می‌كرده است.
گرچه این اخبار در منابع متعددی نقل گردیده، اما شواهدی وجود دارد كه مانع از قبول آنهاست؛ اولا این كه مشهور مورخان و سیره نویسان تولد آن حضرت را در سال 38 یاد كرده‌اند كه بر مبنای آن، سن امام در جریان واقعه كربلا، 23 سال دانسته شده است. ثانیاً اخبار پیشگفته از چشم مورخان صاحب نظر به دور نبوده و در همان قرون نخست تعارض آنها با نقل مشهور، كه صحت آن برای آنها محرز بوده، روشن بوده و مورد نقد قرار گرفته است.
محمدبن عمر واقدی، از مبرزترین راویان اخبار تاریخی اهل سنّت، بعد از نقل این كلام از امام صادق ـ علیه السلام ـ كه فرمود «علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ در 58 سالگی رحلت كرد، می‌نویسد: این گفتار بر آن دلالت دارد كه امام سجاد ـ علیه السلام ـ در حالی كه 23 یا 24 سال داشته در كنار پدرش در كربلا بوده است. از این رو قول كسانی كه او را «صغیر» دانسته و نابالغ معرفی كرده‌اند، درست نیست. حضرت در كربلا مریض بود و به همین علت در جنگ شركت نكرده‌ است. در این صورت چگونه می‌توان پذیرفت كه او نابالغ بوده است، در حالی كه فرزندش، ابوجعفر محمدبن علی باقر، جابربن عبدالله انصاری را زیارت و از او حدیث نقل كرده است، در حالی كه جابر در سال 78 هجری رحلت كرده است.

ثالثاً از برخوردهایی كه امام سجاد ـ علیه السلام ـ با عبیدالله بن زیاد و حتی یزید بن ابی سفیان داشته، چنین برمی‌آید كه سن آن حضرت بیش از مقداری است كه در نظر اول بیان شده و آمده است كه در كربلا سخن از بلوغ یا عدم بلوغ او به میان آمده باشد. موقعیت و زمینه‌ای كه برای منبر رفتن آن حضرت فراهم شده نوبه خود می‌تواند حاكی از سن و سالی باشد كه چنین شرایطی را ایجاب كرده است. برای كسی كه هنوز در بلوغ او تردید است، نمی‌توان چنین موقعیتی را، كه از سوی یزید در اختیار او نهاده شد، پذیرفت.
رابعاً روایات متعددی كه در منابع تاریخی درباره تولد امام باقر ـ علیه السلام ـ آمده، حاكی از آن است كه امام در چهار سالگی در كربلا حضور داشته و كسی در این روایات تردیدی نكرده است. در صورت پذیرش این اخبار، چاره‌ای جز قبول قول مشهور، با تفاوت یكی دو سال كمتر یا بیشتر نداریم.
آخرین سخن آن كه كسانی چون بیهقی در لباب الانساب سه قول (سالهای 33، 36، 38) برای سال تولد امام ذكر كرده‌اند كه هر سه آنها بی ارتباط با قول پیشگفته است. سال 33 را ابن عساكر یاد كرده است. و زهری نیز گفته است كه علی بن الحسین در حالی كه 23 داشت، در كربلا كنار پدرش بود.

رحلت امام سجاد در برخی نقلها سال 92  و در نقلی دیگر 94  و در منابعی دیگر سال 95 دانسته شده است. رحلت آن حضرت در ماه محرم دانسته شده و روز آن در منابع به اختلاف 25، 22و 18 یاد شده است.

شبراوی نوشته است كه آن حضرت در سال 94 با سمی كه از طرف ولید بن عبدالملك به او داده شد، به شهادت رسید.

                                                                                  نویسنده:امیرحسین خالومحمدی

جمعه 28/5/1390 - 13:35
اهل بیت

به نام خدا

حماسة ساحل فرات:

برای دلاورِ غیوری همچون عباس، دشوارترین مسؤولیت، ماندن برای نوبت آخر است. برای او كه جانی لبریز از ایمان و قلبی سرشار از شور و شهادت طلبی داشت، ماندن تا آخرین لحظات عاشورا و تحمّل آن همه داغِ برادران و یاران و غربت و مظلومیّتِ سیدالشهدا بسیار سنگین بود، امّا تكلیفی بود كه بر عهده داشت.

نیروهای تحت فرمان عباس به شهادت رسیدند. او به‏ عنوان فرمانده بی ‏سپاه چه می‏توانست بكند؟ سردار تنها و بی‏ لشكر، احساس تنهایی و دلتنگی كر�

                                                                                    نویسنده:امیرحسین خالومحمدی

 

جمعه 28/5/1390 - 13:30
اهل بیت

به نام خدا

 روز خون، روز شهادت:

صبح عاشورا دو سپاه رو در روی هم قرار داشتند، سپاه نار و سپاه نور. حسین بن علی(ع) همان یاران اندك خویش را كه به صد نفر نمی‏رسیدند سازماندهی كرد. «زهیر» را به فرماندهی جناح راست لشكر،«حبیب» را به فرماندهی جناح چپ سپاه خود گماشت. علم را به دست پر توانِ برادرش اباالفضل سپرد و خود و بنی ‏هاشم در قلب سپاه قرار گرفتند.

علمداری در میدانهای نبرد قدیم نقشی حسّاس داشت. پرچمدارانِ جنگ را از با صلابت‏ترین و مقاوم‏ترین نیروهای مؤمن انتخاب می‏كردند. امام از آن جهت علم را به عباس سپرد كه قمر بنی ‏هاشم، كفایت بیشتر و توان افزون‏تر برای حمل پرچم و مقاومت در میدان و استواری در رزم داشت و از دیگران شایسته ‏تر بود.

عاشورا صحنة رساندن پیام، اتمام حجّت، بیم دادن وانذار بود. چندین بار امام و یاران ویژه او، خطاب به سپاه دشمن سخن گفتند، شاید كه بر اثر این خطابه ‏ها و موعظه ‏ها وجدانشان بیدار شود و خون پسر پیامبر را نریزند. امّا دلهای آنان سنگتر از آن بود كه این موعظه ‏ها و هشدارها در آن اثر كند.

فاصله خیمه گاه تا میدان چند صد متر می‏شد. در یكی از مراحلی كه امام به میدان رفت و خطاب به آن قوم سخنرانی كرد، حرفهای امام به خواهرش رسید. صدای گریه و شیون از زنان و كودكان برخاست. حضرت، عبّاس و علی اكبر را نزد آنان فرستاد كه آنان را ساكت كنند، چرا كه آنان از این پس گریه ‏ها خواهند داشت.

آتش جنگ افروخته شد و ابتدا به صورت نبرد تن به تن. از طرفین، دلیر مردانی قدم در میدان میگذاشتند و می‏جنگیدند. سپاه اندك و پرتوان امام، چه در نبرد تن به تن و چه در هجوم دسته ‏جمعی، با حمله‏ های دلیرانة خویش دشمن را می‏پراكندند. زمین زیر گامهای استوارشان می‏لرزید. می‏ رزمیدند، مجروح می‏شدند، بر زمین می غلتیدند، می‏كشتند و كشته می‏شدند و زیباترین حماسه‏ های جاوید را می ‏آفریدند.

عباس بن علی همچنان علم بر دوش، هدایت و فرماندهی می‏كرد و از بامداد عاشورا تا لحظة شهادت، یك نفس آرام نداشت. گاهی به مدد مجروحی می‏شتافت، گاهی به یاری یك رزمنده و نجات او از محاصرة دشمن می‏پرداخت، گاهی به حمله‏ های برق آسا در میدان می‏پرداخت و صفوف دشمن را از هم می‏درید و چون شیر می‏غرّید و می‏خروشید.

در یك نوبت، چهار نفر از یاران امام كه ازكوفه آمده و به او پیوسته بودند و اسب نافع بن هلال در اختیارشان بود در میدان می‏جنگیدند و در محاصرة سپاه كوفه قرار گرفتند. این چهار تن عبارت بودند از عمروبن خالد، سعد، مجمع بن عبدالله و جنادة بن حارث. شرایطی بحرانی پیش آمده بود و موقعیّت، بازوی اباالفضل را می‏طلبید. حسین بن علی(ع) برادرش عباس را صدا كرد و او را به یاری آنان فرستاد. حملة عباس، محاصره كنندگان را فراری داد و آن چهار نفر از صحنه نجات یافتند. آنان زخمی بودند. عباس می‏خواست آنان را به پشت خطّ حمله و نزد امام برگرداند. امّا گفتند: عباس، ما را كجا می‏بری؛ ما تصمیم به شهادت گرفته‏ ایم، ما را واگذار. دوباره به جهاد پرداختند. آنان حمله می‏كردند و علمدار كربلا هم همراهی‏شان می‏كرد و نقش مدافع از آنان را داشت. آن‏قدر جنگیدند تا همه یكجا و كنار هم به شهادت رسیدند.

هجوم دشمن هر لحظه افزایش می‏یافت و تعداد شهیدان جبهة امام نیز بیشتر می‏شد. هرگاه كه اوضاع نبرد تیره و تار می‏شد و هجوم سپاه كوفه شدید می‏شد عباس پا در ركاب می‏نهاد و با حملات خود كوفیان را تار و مار می‏كرد. مایة آرامش خاطر حسین بن علی(ع) بود. برادرانش را به جهاد تشویق می‏كرد. به سه برادر خویش گفت كه به میدان روند و از امام دفاع كنند.برادرانش هر سه به فیض شهادت رسیدند.

روز عاشورا از ظهر گذشته بود، نبرد ادامه داشت. یاران امام تعدادی در خاك و خون غلتیده بودند. نافع بن هلال، عابس شاكری، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، حرّ، جون، زهیر بن قین، حنظله، عمروبن جناده و خیلی‏های دیگر شهید شده بودند. تشنگی بر اردوگاه امام حاكم بود.

نوبت به جوانان بنی هاشم رسیده بود. علی اكبر نخستین هاشمیی بود كه شربت شهادت نوشید. دیگران هم در پی او رفتند. مظلومیّت، تنهایی و تشنگی بی‏تاب كننده بود. امّا عباس، همچنان پرچم مبارزه را استوار در دست داشت و سایه وار در پی امام حسین بود وخود را سپر حفاظتی او ساخته بود.

تشنگی بر حسین بن علی(ع) غلبه كرده بود. سوار بر اسب شد و به قصد فرات، بر بلندی مشرفِ بر آب بالا آمد. می‏خواست خود را به آب فرات برساند و رفع عطش كند.عباس هم در برابر او بود و مراقب حضرت. فرمان به سپاه كوفه رسید كه مانع ورود امام به فرات شوند، چون می‏دانستند اگرامام آب بنوشد و رمقی تازه كند، تلفاتشان بسیار خواهد بود. گروهی در برابر امام صف آرایی كردند و تیراندازی به سوی امام آغاز شد. پانصد نفر مأمور بر آب بودند و در آن هیاهو میان امام و عباس فاصله انداختند. گرد عباس را گرفتند و او را از حسین بن علی جدا كردند. امّا عباس به تنهایی با آنان درگیری شدیدی داشت و مجروح شد و خود را از آن جا به امام رساند.

                                                                                   نویسنده:امیرحسین خالومحمدی


 

جمعه 28/5/1390 - 13:28
اهل بیت

 به نام خدا

شب تجلّی وفا:

برای یاران ابا عبدالله شب عاشورا آخرین شب بود. فردایش روز فداكاری و حماسه آفرینی و روز به اثبات رساندن ادّعای صدق و وفا بود. روز از خود گذشتن، به خدا رسیدن، در راه دین عاشقانه جان دادن و از مرگ نهراسیدن و به‏ روی مرگ لبخند زدن.

در آن شب، امام حسین(ع) آخرین سخنها و سخن آخر را با یاران در میان نهاد. همة اصحاب را در خیمه‏ ای گرد آورد. پس از حمد و ثنای الهی، با صدایی رسا و پرحماسه، آنان را مخاطب قرار داد و از جنگ سخت فردا و انبوه دشمن و سرنوشت شهادت سخن گفت و از این كه هركس بماند، شهید خواهد شد. از آنان خواست كه هركس می‏خواهد برود، مانعی نیست و این كه فردا هر شمشیری كه از نیام بر آید دگربار نیامش را نخواهد دید.

نخستین كسی كه برخاست و اعلام وفاداری و نبردتا آخرین قطرة خون كرد، عبّاس بود. دیگران هم لای در لای سخنانی همانگونه بر زبان آوردند و پاسخشان این بود كه:

چرا برویم، كجا برویم، برویم كه پس از تو زنده بمانیم؟! خداوند چنین روزی را هرگز نیاورد! به مردم چه بگوییم؟ اگر نزد آنان برگشتیم، بگوییم سیّد و سرور و تكیه گاهمان را رها كردیم و در معرض تیرها و شمشیرها و نیزه‏ ها گذاشتیم و طعمة درندگان ساختیم و به خاطرعلاقه به زندگی، گریختیم؟ معاذالله! بلكه باحیات تو زنده می‏مانیم و در ركاب تو می‏میریم.

الا... فرزند پیغمبر،

سخن ازجان مگو، جان چیز ناچیز است

تو جان هستی،

اگر نابود گردی، بی تو جانی نیست

چه بی تو، پیروانت را امانی نیست.

پس از عباس، سخن یاران دیگر هركدام موجی از صداقت و وفا داشت. آنچه كه فرزندانِ عقیل گفتند، كلام شورانگیز مسلم بن عوسجه و سعید بن عبداللّه، سخنان حماسی زهیربن قین، وفاداری محمد بن بشیر، حتی آنچه قاسم نوجوان گفت و شهادت در ركاب عموجان را شیرین‏تر از عسل دانست، همه و همه جلوه ‏هایی از ایمان سرشار آنان بود.

اصحاب امام به خیمه ‏های خود رفتند: هم به آماده سازی سلاح خویش برای نبرد فردا مشغول شدند، هم به عبادت و تلاوت و نیایش پرداختند.

امّا عباس در این واپسین شب، مأموریت ویژه ای هم داشت. او چشمِ بیدارِ اردوگاه امام وقهرمان نستوه جبهة حق بود. كار كشیك و نگهبانی و حفاظت از خیمه‏ ها بر عهدة او بود. سوار بر اسب، شمشیر را حمایل ساخته و نیزه‏ای در دست،اطراف خیمه ‏ها میگشت و در این آخرین شب می‏خواست كودكان و زنان، آسوده و بی هراس بخوابند و از تعرّض و تعدّی دشمن در امان باشند.

آن شب، دشمنان بیمناك بودند و فرزندان حسین آسوده به خواب رفتند. امّا شب یازدهم كه عباس شهیدشده بود، وضع بر عكس بود و ترس و بیم در دل كودكانِ اهل بیت خانه كرده بود.

عباس بن علی در شب عاشورا پیوسته به یاد خدا بود و تا صبح پاسداری می‏داد. كسی جرأت نداشت به خیمه‏ های اهل‏بیت نزدیك شود. آن شب گذشت، شبی اندوهبار و پرهراس تا فردایی پرحماسه و صبحی خونین طلوع كند، تا شاهد وفای عباس و حماسه آفرینی یاران خالص و خدایی اباعبد الله (ع) باشد.

                                                                                       نویسنده:امیرحسین خالومحمدی                                            


 

جمعه 28/5/1390 - 13:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته