| تحلیل تكنیكی بررسی تغییرات قیمتهای پیشین به منظور پیشبینی تغییرات آتی قیمت است. اغلب از تحلیلگران تكنیكی به عنوان چارتیست یاد میشود چرا كه برای تحلیلهایشان اتكای زیادی به نمودارها دارند.
تحلیل تكنیكی در زمینه سهام، شاخصها، كالاها، پیمان های آتی(Commodity Future)، و یا هر ابزار قابل داد و ستدی كه متاثر از نیروهای عرضه و تقاضا باشد قابل كاربرد است. قیمت به تركیبی از نرخ های باز شدن، حداكثر، حداقل و نرخ بسته شدن یك ورقه بهادار مشخص در بازه زمانی معین اشاره دارد. واحد بازه زمانی ممكن است كمتر از روز (تغییرات قیمت از یك معامله تا معامله بعدی، 5 دقیقه، ربع ساعت، یا ساعتی)، روزانه، هفتگی، یا ماهانه باشد و ممكن است از چند ساعت تا چندین سال ادامه داشته باشد. همچنین بعضی از تحلیلگران تكنیكی علاوه بر نمودار قیمت، مقادیر حجم( تقاضای اولیه موقع باز شدن نماد ) را نیز برای مطالعه عملكرد قیمت بكار میبرند. { در نمودارها بصورت میله ای زیر نمودار روند قیمت قرار میگیرد } اساس تحلیل تكنیكی
در ابتدای قرن بیستم، تئوری داو چیزی را بنیانگذاری كرد كه بعدها به عنوان تحلیل تكنیكی نوین شناخته شد. تئوری داو(Dow) از ابتدا تركیب كاملی نبود بلكه به مرور با كنار هم قرار دادن اجزایی از میان نوشتههای چارلز داو در طی چندین سال تكمیل شد. از میان قضیههای نقل شده از داو سه تا از آنها برجسته می باشند:
• قیمت معرف همه اطلاعات می باشد.
• تغییرات قیمت كاملاً تصادفی نیست.
• اینكه چه اتفاقی افتاده { پیشینه قیمت } بسیار مهمتر است از چرایی آن { چرا اتقاق افتاده } قیمت معرف همه اطلاعات می باشد: این قضیه شبیه به اشكال قوی و نیمه قوی بازار كارا است. تحلیلگران تكنیكی اعتقاد دارند كه قیمت فعلی منعكس كننده تمام اطلاعات است. با توجه به اینكه اطلاعات قبلا اثر خود را بر روی قیمت گذاشته است، لذا قیمت نشان دهنده ارزش منصفانه میباشد و باید پایه اصلی تحلیل را تشكیل دهد. در مجموع قیمت بازار نشان دهنده كلیه اطلاعات مشاركت كنندگان در بازار شامل: معامله گران، سرمایهگذاران، مدیران پرتفوی، تحلیلگران خرید سهام، تحلیلگران فروش سهام، جهت دهندگان به بازار، تحلیلگران تكنیكی، تحلیلگران بنیادی(Fundamental Analysts) و دیگران میباشد. مخالفت با قیمتهایی كه توسط چنین تركیبی از افراد با چنین تخصصها و اعتبارهایی تعیین شده بسیار نابخردانه است. تحلیل تكنیكی از اطلاعات بدست آمده از قیمت برای تفسیر اینكه بازار چه میگوید با هدف پیشبینی آینده استفاده میكند. تغییرات قیمت كاملاً تصادفی نیست: بسیاری از تكنیكیها معتقد به روند قیمت هستند. لیكن بیشتر تكنیكیها این مطلب را نیز تایید می كنند كه در برخی از دوره های زمانی، قیمت ها از روند خاصی تبعیت نمی كنند. اگر قیمت همیشه تصادفی بود، تحصیل درآمد از طریق تحلیل تكنیكی بسیار سخت میشد. جك شوایگر (Jack Schwager) در كتابش بنام Schwager on Futures: Technical Analysis چنین میگوید:
در دوره های زمانی طولانی ممكن است بازار دارای تغییرات قیمت تصادفی باشد، لیكن در داخل این دوره های زمانی، دوره های زمانی كوتاه تری وجود دارند كه رفتار قیمت در آنها بصورت غیر تصادفی است. هدف چارتیست ها شناسایی این دوره های زمانی (یعنی پیدا كردن روند های كلی قیمت) است.
اعتقاد تكنیكیها بر این است كه تشخیص روند امكان پذیر بوده و میتوان بر مبنای روند قیمت اقدام به سرمایهگذاری كرد و همراه با مشخص شدن تدریجی روند قیمت و با اقدام به خرید و فروش در زمان مناسب ، سود كسب كرد. با توجه به این امر كه روش تحلیل تكنیكی را می توان برای دوره های زمانی مختلف بكار برد، امكان دنبال كردن روند های بلند مدت و كوتاه مدت قیمت بطور همزمان وجود دارد. در نمودار بالا ( روند قیمت سهام IBM ) نشان دهنده رویكرد شوایگر نسبت به ماهیت روند قیمت ها است. روند كلی به سمت بالاست، لیكن محدودههای مناسب برای دادوستد (Trading) درون آن پراكنده است. مابین محدودههای دادوستد { برنگ قرمز- Trading Range } روندهای رشدی { رنگ آبی- Trending Range } وجود دارند كه متاثر از روند رشد اصلی قیمت سهم در بلند مدت هستند. وقتی كه سهام بالاتر از محدوده داد و ستد قرار می گیرد، روند رشد آن دوباره شروع میشود. از طرف دیگر زمانی كه سهام پایینتر از مرز پایینی محدوده داد و ستد قرار می گیرد، روند نزولی قیمت سهم آغاز می شود. اینكه چه اتفاقی افتاده از علت آن مهمتر است: Tony Plummer در كتابش با عنوان The Psychology of Technical Analysis به نقل از اسكار وایلد میگوید «یك تحلیلگر تكنیكی قیمت همه چیز را میداند ولی ارزش { واقعی } هیچ چیز را نمیداند. چارتیست ها كه به عنوان تحلیلگران تكنیكی شناخته میشوند فقط با دو چیز سروكار دارند:
1- قیمت فعلی چیست؟
2- سابقه تغییرات قیمت چیست؟ قیمت نتیجه تقابل نهایی نیروهای عرضه و تقاضا برای سهام شركت است. هدف تحلیلگر پیشبینی جهت تغییرات قیمت آتی است. تحلیل تكنیكی با تمركز بر روی قیمت و فقط قیمت، نمایانگر یك دیدگاه مستقیم است. بنیادگراها به دنبال چرایی قیمت می گردند. حال آنكه تكنیكیها به دلایل بنیادگراها در مورد چرایی قیمت با دید تردید نگاه میكنند. تكنیكیها اعتقاد دارند كه بهترین كار این است كه بدنبال چیستی قیمت باشیم و به چرایی آن اهمیت ندهیم. چرا قیمت بالا میرود؟ بخاطر بیشتر بودن خریداران (تقاضا) از فروشندگان (عرضه). سرانجام، ارزش هر چیز برابر با پولی است كه یك فرد حاضر است برای آن بپردازد. چه لزومی دارد بدانیم چرا؟ قدمهای كلی برای ارزیابی تكنیكی:
بسیاری از تكنیكیها از یك دیدگاه بالا به پایین ( كل به جزء ) استفاده میكنند: كار تحلیل گر با یك تحلیل كلان و وسیع آغاز میشود، سپس بخشهای كلی جدا میشوند تا پایه ای برای تقسیم بندی خرد و متمركز شكل دهند. چنین تحلیلی میتواند شامل سه قدم باشد:
1- تحلیل وسیع بازار از طریق شاخصهای اصلی بازار مانند S&P 500، Dow Industrials، Nasdaq و NYSE Composite.
2- تحلیل صنایع برای شناسایی گروههای قوی و ضعیف در داخل بازار. { صنعت برتر }
3- تحلیل منفرد سهام برای شناسایی سهامهای قوی و ضعیف در داخل گروه های انتخابی.{ سهم برتر }
زیبایی تحلیل تكنیكی در تنوع و تطبیق پذیری آن برای بازارها و شرایط مختلف است. چرا كه اصول تحلیل تكنیكی كاربرد عمومی دارند، هر كدام از قدمهایی كه در بالا بدان اشاره شد با زمینه تئوریك مشابه قابل اجراست. شما برای تحلیل جدول شاخصهای بازار نیاز به تحصیلات اقتصادی ندارید. برای تحلیل نمودار سهام لازم نیست شما یك حسابدار خبره باشید. نمودارها نمودار هستند. اهمیتی ندارد كه محدوده زمانی 2 روز یا 2 سال باشد. اهمیتی ندارد كه نمودار، نمودار سهام، شاخص، و یا محصول باشد. اصول تكنیكی حمایت، مقاومت، روند، محدوده دادوستد، و دیگر ابعاد میتواند برای هر نموداری بكار رود. در حالی كه این امر آسان به نظر میرسد، تحلیل تكنیكی به هیچ وجه آسان نیست. موفقیت نیازمند مطالعه جدی، ثبات قدم و ذهن باز است. تحلیل نمودار:
تحلیل تكنیكی میتواند همانقدر كه شما میخواهید ساده و یا پیچیده باشد. مثال زیر نشان دهنده یك نسخه ساده شده است. وقتی ما علاقهمند به خرید سهام هستیم، تمركز بر روی نقاط پرش قیمت خواهد بود.
روند كلی: اولین گام، تشخیص روند كلی است. این كار توسط خط روند، میانگین متحرك و یا تحلیل نقاط فراز و فرود انجام می شود. مادامی كه قیمت بالاتر از خط روند مربوطه باشد، روند قیمت سهم افزایشی و رو به بالا محسوب می شود. حمایت: عبارتست از دوره های زمانی كه سهم با قیمتی پایین تر از قیمت های حداقل قبلی معامله می شود. كاهش قیمت یك سهم به سطحی پایین تر از محدوده حمایت معرف روند نزولی برای آن سهم می باشد. مقاومت: عبارتست از دوره های زمانی كه سهم با قیمتی بالاتر از قیمت های حداكثر قبلی معامله می شود. افزایش قیمت یك سهم به سطحی بالاتر از محدوده مقاومت معرف روند صعودی برای آن سهم می باشد. نرخ نوسان قیمت: نرخ نوسان قیمت معمولا توسط شاخص هایی از قبیل "میانگین متحرك همگرایی – واگرایی" محاسبه می شود. چنانچه میانگین متحرك همگرایی- واگرایی از "میانگین متحرك نمایی" 9 روزه بیشتر و یا مثبت باشد، آنگاه نرخ نوسان قیمت بصورت صعودی و یا لااقل در حال بهبود تلقی می شود. فشار خرید/فروش: در مواردی كه شاخص بازار سهام و حجم معاملات موجود باشد، می توان از این ارقام به عنوان علامتی برای تعیین فشار خرید و فروش (عرضه و تقاضا) استفاده كرد. قدرت نسبی: قیمت نسبی خطی است كه از تقسیم قیمت ورقه بهادار بر شاخص بازار سهام بدست میآید. در مورد سهام معمولاً قیمت سهم بر عدد شاخص500 S&P تقسیم می شود. نمودار این خط در طول یك دوره زمانی به ما میگوید كه آیا عملكرد سهام مورد نظر در مقایسه با شاخص بازار سهام بهتر یا ضعیف تر بوده است. قدم نهایی، آمیختن تحلیلهای بالا به منظور معلوم كردن موارد زیر است:
• قدرت روند قیمت فعلی.
• بلوغ و یا مرحله روند فعلی.
• نسبت بازده به ریسك مربوط به یك خرید جدید
• زمان مناسب برای خرید یك سهم جدید تحلیل تكنیكی بالا به پایین
یك سرمایهگذار، برای رسیدن به معیار های معین، نمودارهای بلند مدت و كوتاه مدت را در مورد هر بخش (بازار، صنایع و سهام های منفرد) تحلیل می كند. تحلیل، ابتدا كل بازار مثلا شاخص500 S&P را مورد توجه قرار می دهد. اگر كل بازار روند صعودی و مثبت داشته باشد، تحلیلگر به سراغ انتخاب نمودارهای صنایع میرود. آن دسته از صنایعی كه نوید شرایط بهتری بدهند برای تحلیل سهامهای منفرد انتخاب میشوند. وقتی كه صنایع محدود به 3 الی 4 گروه صنعتی شد، انتخاب سهام های منفرد آغاز میشود. با بررسی10 الی 20 نمودار می توان دامنه انتخاب را به 3 تا 4 سهام از بهترین های هر صنعت محدود كرد. تعداد سهامها و گروههای صنعتی برای تصمیم گیری نهایی بستگی به دقت معیارهای مورد استفاده تحلیلگر دارد. با این سناریو ما سرانجام به 9 تا 12 سهام برای انتخاب میرسیم. در این مرحله نیز میتوانیم از بین آنها 4-3 سهام قویتر را انتخاب نماییم. |