• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 25
زمان آخرین مطلب : 5690روز قبل
شعر و قطعات ادبی

روزم چون شب و شبم چون شبی بیمار است

قلبم تابناک و لبریز از ندانستن هایم

هوا هوای غم است

هولناکترین فاجعه در راه است

 

بادبانهارا بکشید لنگرهارا بردارید

چه فرق میکند همه جا شب است

فردا صبح هم شب است

پس حرکت خواهیم کرد

من با سرزمین های دوردست آشنایم

باید رفت...... باید رفت.............

دوشنبه 23/1/1389 - 0:50
شعر و قطعات ادبی

 

تقویم بی بهار

 

 

بگید بباره بارون

دلم هواشو کرده

بگید تموم شدم من

بگید که بر نگرده

بهش بگید چه کردم

بهش بگید بریدم

نه اون به من رسیدو

نه من به اون رسیدم

بگین به زیر بارون

خراب و درب و داغون

از آدما فراری

از عاشقا گریزون

بذار کسی نبینه

غرور گریه هامو

 بذار کسی نفهمه

غم تو خنده هامو

یه داغ سخت سختم

یه باغ بی درختم

سپیدگی سپارم

سیاه روز بختم

تنم داره می لرزه

تو این هوای خلوت

 

گاهی نداشتن دل به داشتنش می ارزه

پنج شنبه 6/12/1388 - 16:26
شعر و قطعات ادبی

 

عشق یعنی

عشـق یعنـی هـمون سـلام اول

عـشق یعنـی مـایه قـوت قـلـب

عشق یعنی انفجار احساسات

عشق یعنی کم کردن فاصله ها

عشق یعنی کلید یک رابطه ای محکم

عشق یعنی در موفقیت هم شریک بودن

عشق یعنی کاری کنی که راحت پیدات کنه

عشق یعنی مثل اشرف زاده ها باهاش رفتار کنی

عشق یعنی کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه

عشق یعنی وقتی باهاش قرار داری به خودت برسی

عشق یعنی یک عالمه حرف رو با یه اشاره گفتن

عشق یعنی هولش بدی تو یک مسیر درست

عشق یعنی یه بازی که تمومی نداره

عشق یعنی از هیکلش تعریف کنی

عشق یعنی من وتو ما میشویم

عشق یعنی حرفشو باور کنی

عشـق یـعنی جادوش کنی

 

پنج شنبه 6/12/1388 - 16:21
محبت و عاطفه
همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی من هستی روزی از روزها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه خورشید در اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا بارانی بود و خورشیدی در اسمان معلوم نبود شبی از شبها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه ستاره های اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا ابری بود وستاره ای در اسمان نبود خواستم برای از دست دادنش قطره ای اشک بریزم ولی حیف تمام اشکهایم را برای بدست اوردنش از دست داده بودم
پنج شنبه 22/11/1388 - 21:25
محبت و عاطفه
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
پنج شنبه 22/11/1388 - 21:22
محبت و عاطفه
چقدرعجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت برنمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه
پنج شنبه 22/11/1388 - 21:19
محبت و عاطفه

به غم كسی اسیرم كه ز من خبر ندارد عجب از محبت من كه در او اثر ندارد 


غلط است هر كه گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد 


می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی 


می رسد روزی که تنها در کنار قبر من شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کنی 

چهارشنبه 21/11/1388 - 0:3
محبت و عاطفه

گفتمش همدم شبهایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد 


گفتمش بی تو چه می باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد 


وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد 


یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد 

چهارشنبه 21/11/1388 - 0:1
محبت و عاطفه

ای کاش می دانستم چیست؟


آنچه از چشم تو


تا عمقِ وجودم جاریست

دوشنبه 19/11/1388 - 16:37
محبت و عاطفه
دیشب تو فكرت بودم كه یه قطره اشك از چشمام جاری شد ، از اشك پرسیدم: چرا اومدی؟ گفت: آخه تو چشمات كسی هست كه دیگه اونجا جای من نیست .
دوشنبه 19/11/1388 - 16:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته