• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 16
زمان آخرین مطلب : 5912روز قبل
رمضان
ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شود، و عبادت در یکی از شب‌های آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیت‌ای درست و دلی پاکیزه،‌ پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید

آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزه‌داران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.

منابع :
مفاتیح الجنان،‌ تفسیر نمونه، ‌ج 1، ص 634؛ المیزان، ‌ج 2، ص 15
دوشنبه 9/6/1388 - 10:30
ادبی هنری
هوشنگ ابتهاج در ۲۹ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد و پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.
ابتهاج سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران، پس از کناره گیری داوود پیرنیا و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.[۱] تعدادی از غزل‌های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده‌است
ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش با گالیا سرود.
وی هم اکنون در آلمان زندگی می‌کند.
يکشنبه 8/6/1388 - 12:7
ادبی هنری

حافظ موسوی (زاده ۱۵ اسفند ۱۳۳۳ خورشیدی) شاعر معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران است. وی مدتی دبیر هیات تحریریه مجله کارنامه بود و اکنون به همراه شمس لنگرودی , شهاب مقربین مدیر انتشارات آهنگ دیگر می‌باشد.
يکشنبه 8/6/1388 - 12:7
ادبی هنری
محمد زهری شاعر معاصر در مرداد 1305 در یکی از روستاهای نزدیک شهسوار به دنیا آمد چهار ساله بود که از زادگاه خویش به تهران و سپس به ملایر و شیراز رفت و از سال 1321 در تهران اقامت گزید در سال 1332 در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات تهران لیسانس گرفت و بعدا دوره دکترای ادبیات فارسی را نیز گذراند چند سال دبیر ادبیات بود سپس به سازمان برنامه منتقل شد و در سال 1341 به کتابخانه ملی رفت و در آنجا مشغول شد عاقبت در روز شنبه 15 اسفند 1373 در بیمارستان آسیا در تهران بر اثر سکته قلبی درگذشت.
يکشنبه 8/6/1388 - 12:6
ادبی هنری

"خسرو گلسرخی"
شهیدی از قبیله شعر و خبر

دوم بهمن ماه مصادف است با سالروزتولد "خسرو گلسرخی" شهیدی از قبیله  شاعران و خبرنگاران كه به دست رژیم دیكتاتوری ایران  به شهادت رسید.                  
دوم بهمن ماه 1322 در خانواده گلسرخی ،‌ساكن شهرستان شمالی ایران رشت كودكی متولد شد كه خسرو نام گرفت. خسرو هنوز به دومین سال زندگی خود نرسیده بود كه پدرش از دنیا رفت. مادرش " شمس الشریه" مجبور شد برای ادامه زندگی  خسرو و دیگر پسركوچكش "فرهاد" را با خود به قم ببرد و ادامه زندگی را در نزد پدر خود " حاج شیخ محمد وحید "  كه از جمله آخوندهای مبارز و دل آگاه بود بگذراند. پدر بزرگ خسرو سابقه مبارزه با استبداد رضاخانی را در كنار "میرزا كوچك خان جنگلی" در نهضت جنگل یدك می كشید ؛ پس  زندگی  در كنار چنین مردی درس های بزرگی به او می دهد. او مبارزه و مردم داری حقیقی را در همین دوران و ازهمین مرد می آموزد و گاهی نیز شعر می گوید. پیر مرد مبارز سال 1341 از دنیا می رود و خسرو كه  دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه را به پایان رسانده بود ، باید مخارج زندگی خانواده را به عهده بگیرد.  همراه  مادر و برادر  به تهران می آید و در خانه ای كوچك واقع در محله « امین حضور» ساكن می شوند. روزها كار می كند و شب ها درس می خواند. خسرو  تا می تواند از ادبیات نیز غافل نمی شود و در طی این سال ها اشعار و مقالات و نقدهای بسیار بر آثار ادبی از سوی او با نام های غیر واقعی و مستعاری چون دامون – خ ، گ – بابك رستگار – افشین راد – خسرو كاتوزیان به چاپ می رسد. در این زمان گلسرخی، با آموختن زبان فرانسه و انگلیسی  به ترجمه هم گرایش پیدا می كند. پس از پایان تحصیلات ،‌ به فعالیت در روزنامه هایی چون « اطلاعات»،« آیندگان» و « كیهان » می پردازد. در سن 26 سالگی با 
"عاطفه گرگین"  كه او نیز در شعر و نویسندگی و مبارزه دست دارد ،‌ ازدواج می كند؛ كه حاصل آن فرزندی بود كه "دامون" نام گرفت.
ادر شعرها و نوشته هایش دیدگاهی انقلابی و مبارز دارد  و به هیچ عنوان از مردم و جامعه و رهایی  فاصله نمی گیرد. در فروردین ماه 1352 خورشیدی با نفوذ ساواك ( نیروهای اطلاعات دوره محمد رضا شاه) به یك محفل روشنفكری ، كه گلسرخی نیز با آن مرتبط بود ،‌شاعر به همراه عده ای دیگر، ‌به اتهام قصد اعدام انقلابی شاه دستگیر و روانه زندان اوین می شود. پس از دستگیری گلسرخی "عاطفه گرگین" نیز دستگیر و در دادگاه نظامی به چهار سال زندان محكوم می شود. درداد گاه به جز خسرو گلسرخی و كرامت دانشیان  بقیه دستگیر شدگان اظهار پشیمانی كردند ؛ كه به این ترتیب  گلسرخی و دانشیان 28 یا 29 بهمن ماه 1352 خورشیدی پیش از طلوع خورشید تیر باران می شوند. هیچ اثری از گلسرخی  در زمان حیاتش، به جز آنچه در مطبوعات و جنگ ها انتشار یافت به صورت كتاب چاپ نشد. اما پس از شهادتش آثار او گردآوری و بدین شرح منتشر می شوند . سیاستِ هنر، سیاستِ شعر( 1357) / نیما و حقیقت خاكی ( بانام " خسرو تهرانی" 1358)/ ادبیات توده ( با نام خسرو تهرانی)/ واپسین دم استعمار ( اثر ؛‌فرانتس فانون ، ترجمه با نام  "خسرو كاتوزیان" ) / دستی میان دشنه و دل/  من در كجای جهان ایستاده ام/ ای سرزمین من/ پرنده خیس.
گلسرخی  در دادگاه نظامی خود و دوست هم رزمش " دانشیان " اینگونه دفاع می كند:
به نام نامی مردم
من در دادگاهی كه نه قانونی بودن و نه صلاحیت آن را قبول ندارم ، از خود دفاع نمی كنم . هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم، چرا كه هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیك ترم و هر چه كینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است ، حتی اگر مرا به گور بسپارید كه خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
زندگی امام حسین  نمودار زندگی كنونی ماست كه جان بر كف برای خلق های محروم میهن خود در این دادگاه محاكمه می شویم . او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حكومت و قدرت داشت او ایستاد و شهید شد. هر چند كه یزید گوشه ای از تار یخ را اشغال كرد، ولی آن چه كه در تداوم تاریخ تكرار شد راه حسین و پایداری او بود نه حكومت یزید. آن چه را كه خلق ها تكرار كردند و می كنند راه حسین است.
وقتی دادگاه نظامی حكم اعدام گلسرخی و دانشیان را قرائت كرد آن دو فقط لبخند زدند و بعد دست یكدیگر را به گرمی فشردند و در آغوش هم فرو رفتند.
محبوبیت گلسرخی و دانشیان ترس ساواك را برانگیخت آنها به تكاپو افتادند تا شاید در آخرین لحظات در آنها رسوخ كنند به آنها كه با شكیبایی منتظر تیرباران بودند پیشنهاد شد كه از شاه تقاضای عفو كنند، اما آنها فقط پوزخند زدند ساواك وقتی دید با هیچ حربه ای قادر به فریب آنها نیست به گلسرخی پیشنهاد داد كه "دامون" پسرش را قبل از تیرباران ببیند. اما گلسرخی به این پیشنهاد هم جواب منفی داد و این در شرایطی بود كه همه سلولهای بدنش نام دامون را فریاد می كشید او می دانست كه دامون نقطه ضعف اوست و دامون می تواند او را به زندگی امیدوار كند زندگی كه او می خواست از دست بدهد تا به وظیفه اش عمل كند آری برای او مرگ یك وظیفه بود وقتی از او تقاضای ندامت نامه می كنند تا در نتیجه دادگاه تخفیف دهند او می گوید : هیچ كس از زندگی در كنار زن و فرزند گریزان نیست من مثل هر انسانی زندگی را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدری رنگ چشمان فرزندم را ببینم اما راهی را كه انتخاب كرده ایم باید به پایان ببریم مرگ ما حیات ابدی است ما می رویم تا راه و رسم مبارزه بماند اگر من ندامت نامه بنویسم كمر مبارزان را خرد نكرده ام ؟
در سحرگاه 29 بهمن وقتی او را به چوبه اعدام بستند هنوز لبخند می زند و می خواهد كه چشمانش را نبندند چون می خواست با دیدن خورشید به سرای باقی بشتابد .


   

او در وصیت نامه اش می نویسد :
من یك فدائی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست . من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم می كنم. و شما آقایان فاشیست ها كه فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدركی به قتلگاه می فرستید، ایمان داشته باشید كه خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمی خیزد و روزی قلب شما را خواهد شكافت. شما ایمان داشته باشید كه حكومت غیرقانونی ایران كه در 28 مرداد سیاه ، به خلق ایران ، توسط آمریكا تحمیل شده،  در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم كشیده ایران واژگون خواهد شد.

قتل گلسرخی موج عظیمی در شعر سیاسی ایجاد كرد و اشعار فراوانی در ستایش و سوگش سروده شد .

يکشنبه 8/6/1388 - 12:5
ادبی هنری


صبح امروز یكشنبه 23دی 86خورشیدی
استاد دكتر "جعفر شهیدی" در گذشت

استاد دكتر "جعفر شهیدی" صبح امروز یكشنبه 23دی 86خورشیدی در تهران در گذشت .
                                              
استاد دكتر "جعفر شهیدی" سال  1297(1306؟) خورشیدی در "بروجرد"  به دنیا آمد. پس از طی كردن دوران مقدماتی تحصیل در زاده گاهش ، تحصیلات خود را در تهران(ایران) و نجف (عراق) طی كرد و توانست  مدارک تحصیلی: اجازه اجتهاد در رشته فقه و اصول را از نجف و دکترای ادبیات فارسی در رشته تاریخ و ادبیات را از دانشگاه  تهران دریافت كند. به عنوان مدرس در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. در طول زندگی پُر بار علمی خود توانست خدمات ارزنده ای انجام دهد كه از آن جمله می توان به ترجمه ها ، تالیفات، تصحیحهای مختلف در عرصه ادبیات و اندیشه اشاره كرد.
از جمله افتخارات كسب شده توسط این استاد می‌توان به:دریافت استادی افتخاری از دانشگاه پكن 1373 / ریاست افتخاری انجمن بین المللی استادان زبان و ادبیات فارسی / استاد ممتاز  از دانشگاه تهران / دریافت نشان درجه یك علمی از ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 1374 اشاره نمود.
چندین اثر وی نیز موفق به دریافت جایزه شده‌اند عبارتند از: دُرّه نادره، سال 1341 / زندگانی فاطمه زهرا، 1362 / نهج البلاغه، بهمن سال 1369 / شرح مثنوی(جشنواره خوارزمی)، 1380 .
بخشی از كارنامه استاد دكتر جعفر شهیدی به این شرح است: 
تالیف :مهدویت در اسلام ؛ 1324 /جنایات تاریخ، جلد اول و دوم، تهران،  شهریور 1327 /جنایات تاریخ، جلد سوم، دفتر نامة فروغ علم، تهران 1329 /چراغ روشن در دنیای تاریك ( یا زندگانی امام سجاد) تهران، كتابفروشی و چاپخانه محمد حسن علمی 1335 / در راه خانة خدا، دانش نو، تهران 1356 /پس از پنجاه سال، پژوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین علیه السلام، چاپ اول، امیر كبیر 1358، چاپ شانزدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1372 /شرح لغات و مشكلات دیوان انوری، چاپ اول انجمن آثار ملی 1358، چاپ دوم انتشارات علمی و فرهنگی 1364/ تاریخ تحلیلی اسلام، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران، مركز نشر دانشگاهی 1362/زندگانی حضرت فاطمه (ع)، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1360، چاپ هجدهم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1373/آشنایی با زندگانی امام صادق(ع)، جامعة الامام الصادق، تهران 1362/زندگانی علی بن الحسین (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1365، چاپ پنجم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1372/ستایش و سوگ امام هشتم در شعر فارسی ؛ 1365/عرشیان، نشر مشعر، قم 1371/شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، جلد چهارم (دنبالة كار 3 جلد مرحوم فروزانفر) و جزء 5 و 6 (دفتر دوم) ، شرح مثنوی دفتر سوم /از دیروز تا امروز، مجموعة مقاله ها، به كوشش هرمز ریاحی و شكوفه شهیدی، تهران، انتشارات قطره 1373 /علی از زبان علی، شرح زندگانی امیر مؤمنان، تهران، دفتر نشر ؛ 1376 / شرح مثنوی دفتر چهارم، پنجم و ششم ؛ 1374 تا 1380 .
تصحیح :تصحیح "آتشكده آذر" اثر "لطفعلی بیك آذر بیگدلی"، مقدمه،فهرست و تعلیقات دكتر سید جعفر شهیدی، مؤسسه نشر كتاب 1337/تصحیح "درة نادره" اثر "میرزا مهدیخان استرآبادی"، چاپ اول، انجمن آثار ملی 1341، چاپ دوم انتشارات علمی و فرهنگی 1366/براهین العجم، اثر محمد تقی سپهر، حواشی و تعلیقات سید جعفر شهیدی، دانشگاه تهران 1351.
 ترجمه :ابوذر غفاری نخستین انقلابی اسلام، بی نا 1320، چاپ سوم، نشر سایه 1370 /شیر زن كربلا اثر بنت الشاطی، بروجرد 1332 / انقلاب بزرگ اثر دكتر طه حسین، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علی اكبر علمی 1336 /ترجمه نهج البلاغه، تهران چاپ اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی 1368، چاپ ششم 1373 /
  مجموعه ها :محمد خاتم پیامبران، مقاله از ولادت تا بعثت، ج اول، از بعثت تا هجرت،ج دوم، حسینیه ارشاد 1347 /علامه امینی، با همكاری محمدرضا حكیمی 1351 /  محیط ادب، مجموعة سی گفتار به پاس پنجاه سال تحقیقات و مطالعات سید محمد محیط طباطبایی، با همكاری حبیب یغمایی، محمد ابراهیم باستاتی پاریزی و ایرج افشار، تهران، مجلة یغما 1357 .

يکشنبه 8/6/1388 - 12:3
ادبی هنری

فروغ فرخزاد (۸ دی، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ در سانحه تصادف) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت.
فروغ با مجموعه های «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گسترده ای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.
يکشنبه 8/6/1388 - 12:2
ادبی هنری
دکتر مجدالدین میر فخرایی، متخلص به گلچین گیلانی Golcin Gilani ، (۱۱ دی ۱۲۸۸ در رشت - ۲۹ آذر ۱۳۵۱ در لندن) از سرایندگان شعر نو به فارسی است.
تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید و در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی موفق به اخذ لیسانس شد. سپس به انگلستان رفت و در رشتهٔ طب به دریافت درجهٔ دکترا نایل گردید. پس از آن در لندن اقامت گزید و دیگر به ایران نیامد. گلچین از نوجوانی به شاعری پرداخت و کم‌‌کم اشعارش مورد توجه قرار گرفت و برای اولین بار در ۱۳۰۷ ش در مجله "ارمغان" و بعدها در مجلهٔ‌های "روزگار نو" ، "فروغ" و "سخن" انتشار یافت. شعر باران او یکی از معروفترین شعرهائی است که قسمتی از آن در کتاب کودکان به چاپ رسید. در واقع او اولین شاعر نوپردازی است که شعرش به کتاب‌های ابتدائی راه یافت. از آثارش: سه مجموعهٔ شعری ، "گلی برای تو"؛ "مهر و کین" ، و "نهفته" یا "نهضت" ، که در ۱۹۴۸ م در لندن به چاپ رسید؛
يکشنبه 8/6/1388 - 12:1
ادبی هنری
شاهکار بینش پژوه(زاده ۲۲ آذر ۱۳۵۱ در تهران - ) ترانه سرا، خواننده و آهنگساز سبک رپ و پاپ[۱] ایرانی است. وی دارای تحصیلات لیسانس و فوق لیسانس در رشته جغرافیای اقتصادی و دکترای تخصصی(ph.d) در رشته برنامه ریزی شهری می‌باشد.
از آثار وی در زمینه شعر و ترانه می‌توان به مجموعه ترانه‌های کافه نادری و دست‌هایت را دوست می‌دارم و در زمینه خوانندگی و آهنگسازی به آلبومهای اسکناس و ادبیاتی دیگر اشاره کرد. آلبوم اسکناس با آهنگسازی و تنظیم بهروز صفاریان در سبک رپ آلبوم منحصربه فرد و موفقی شمرده می‌شود. وی در آلبوم‌هایی چون عشق الهی، ای عاشقان، حال من بی تو و نهان مکن... علیرضا عصار را به عنوان ترانه سرا همراهی کرده، ولی بیشتر شهرت او به‌خاطر آلبوم اسکناس است.
يکشنبه 8/6/1388 - 11:51
ادبی هنری


21آذر، سالروز تولد دکتر "رضا براهنی"
نویسنده ای که نوشتن را می نویسد

سخت است نویسنده ای با قامت «براهنی» را در یادداشتی کوتاه گنجاندن. نویسنده ای که در طول حیات فرهنگی خود با کنجکاوی سیری ناپذیر ژرف ترین لایه ها و حفره های تاریخ وفرهنگ را کاویده وگونه های گوناگون ادبی را برای روایت آنچه در هزارتوی روح و جسم تاریخ و مردم پنهان است تجربه کرده و با نگاهی عمیق وجهانی به فرهنگ آثاری آفریده که برخی از آنها در حوزه ی شعر ، رمان و نظریه ی ادبی فتح بابی در ادبیات بوده و هستند والبته این آثار همواره موافقین و مخالفین فراوان داشته اند، گرچه کمتر مورد ارزیابی و داوری درست و منصفانه قرار گرفته اند و افسوس که گاه نه فقط مخالفین متعصب یک جریان ، که طرفداران چشم و گوش بسته ی آن هم ندانسته بر پیکره اش ضربه می زنند که این موضوع جای بحث فراوان دارد و جای آن اینجا نیست. 
«براهنی» در عرصه ی فرهنگ و آفرینش ادبی شخصیتی است چند بعدی که حوزه های مختلفی را برای نزدیک شدن به دغدغه های خود تجربه کرده که پرداختن به تمام این حوزه ها در این یادداشت ممکن نیست ومن در اینجا تنها به دو حوزه از حوزه هایی که او در آنها قلم زده اشاره ای می کنم و از «براهنی» شاعر هم حرفی نمی زنم و پرداختن به شعر «براهنی» و دیدگاه هایش راجع به زبان و معنا در شعر را به اهل شعر وا می گذارم.
«دکتر رضا براهنی» 21 آذر سال 1314 خورشیدی در تبریز متولد شد. در تبریزی که از خاستگاه های اصلی انقلاب مشروطه و تحول در بخشی از پایه های فرهنگی ایران بود. تبریزی که مردمش زندگی در دو زبان را تجربه می کردند که «براهنی» در نوشته ها و مصاحبه ی اخیرش در روزنامه ی «شرق» این دو زبانه گی را به عنوان یکی از خاستگاه های «دورگگی» ذهنی و فرهنگی خود مطرح کرده است. تبریزی که همواره تکه ای از ناخودآگاه «براهنی» را به خود مشغول داشته ونقش این شهرپیوند خورده با تاریخ معاصر، در لایه های پنهان زبان و اندیشه ی «براهنی» ، گاه باعث شده منتقدین آثارش او را یک پان ترکیست متعصب بدانند و پان ترکیست ها نیز افکار او را به نفع خود تفسیر کنند.اما به گمان من وفاداری ذهنی براهنی به تبریز را نمی توان یک تعصب سنتی صرف خواند.چرا که تبریز در آثار او از یک مکان خاص جغرافیایی فراتر رفته ،وارد ادبیت متن او شده است.چنانکه در فصلی از رمان «آزاده خانم و نویسنده اش» تبریز از نگاه «دکتر رضا» _شخصیت اصلی رمان_ این گونه روایت می شود:
«وقتی که در سال 37 راهی استانبول شد می شد تبریز را منجمد کرد
و یا به صورت مجسمه ای پخش و پلا و هزارضلعی در آورد و تماشایش
کرد....در همه گریزهایش از شهر و بازگشتهایش به آن چیزی بود که
شهر را به همان صورت مالیخولیایی نگه می داشت.حتی اگر همه
اهالی شهر را هم به دیوانه خانه می بردند،بازهم فضای شهر طوری بود
که به رغم فقر و ظلم و عقب ماندگی ،نوعی مالیخولیای دلنشین بر آن
حاکم بود....با آن همه شهر بزرگی که بعدا"دید....همیشه احساس
می کرد که چهار پنج چیز غریب و در عین حال مأنوس،پیچیده و
درعین حال ساده وجود دارد که اجازه نمی دهد زمین طوری تند بچرخد
که از مسیر خارج شود : ارک علیشاه،کوه آینالی ،دروازه گجیل،پاساژ ،ناچره لر
و باغ گلستان،میخهایی بودند که زمین را در تبریز به جای ثابتی متصل
کرده بودند و کافی بود که آدم یک بار در پاساژ داغ شود ، از ناچره لر
رد شود ،آن چشم های رنگین و اشک زده و برقزن زن ها و جوان ها را
در کوچه ها و خیابان و پشت درها ببیند ویا سرش را بلند کند نگاهی
به پرنده های کپه کپه روی گنبد صاحب الامر بیندازد و از خیر کسب
بزرگترین افتخارها در شهرهای بزرگ جهان بگذارد.مالیخولیای زیبا و
خطرناکی که جانشین واقعیت زندگی شده بود و بی آنکه فضا را به
بیرون و درون قسمت کند در پیچیدگی های متنوعش حضور داشت»
(آزاده خانم و نویسنده اش/ ص 242 )
چنین نگاهی به زادگاه که درروایت بالا آمد، بی شک ازنگاهی نوستالژ یک وواپس گرا،نشأت نگرفته بلکه در این روایت، نویسنده توانسته از درون و در عین حال با فاصله به تبریز نگاه کند.نگاهی که هر چیز را تکه تکه کرده، بار دیگر تکه ها را آن گونه که باید در واقعیت ادبی، کنار هم قرار گیرند، به هم پیوند زده است. تبریز در این روایت، شهری است که در یک متن ادبی باز آفرینی شده و با ذهنی نظریه پردازو رمان نویس و تخیلی شاعرانه درآمیخته ودر نهایت جزیی از رمان چند لایه ی نویسنده را ساخته است که در ادامه ی این نوشته بیشتر به آن می پردازم.
اما قبل از پرداختن به « براهنی » رمان نویس می خواهم به جایگاه او در عرصه ی نقد و نظریه ی ادبی اشاره کنم.چرا که در فضای قحطی زده ی نقد امروز اهمیت او به عنوان یک منتقد و تئوریسین تیز بین و بی پروا آشکار تر است. چنانکه نوشته های انتقادی او هنوز هم در زمره ی بهترین نوشته های انتقادی در ادبیات ایران هستند. گرچه شاید این نوشته ها بسیاری را رنجانده باشند،چرا که بی پرده نوشتن و به قلب ماجرا زدن(که ویژگی نوشته های براهنی است ) هنوزعادت فرهنگی ما نیست و ما در نقد ادبی هم مثل دیگر جنبه های شخصی و عمومی زندگی مان همچنان در بند تعارف و تکلفات رایج و پرده پوشی های ریاکارانه مانده ایم و نقد بی تعارف را تاب نمی آوریم.
«براهنی» نظریه ی ادبی را با نقد شعر آغاز کرد.نقدهایی که در سال های 40 در مجله فردوسی چاپ می شدند و ، گر چه برخی از آنها با تند روی ها و داوری های افراطی در مورد شاعران معاصر همراه بودند وقتی از منظری کلی به آنها که بعد ها در کتاب «طلا در مس»منتشر شدند، نگاه می کنیم ، می بینیم این نوشته ها ، نوشته هایی هوشمندانه بودند که جریان های آن روز شعر معاصر را به چالش کشیدند و حتی پته ی برخی جریان های محافظه کار شعری که سر و شکل نو به خود گرفته بودند وهمچنان در هوای گذشته نفس می کشیدند را روی آب انداختند. که این گونه بی پروا به چهره های مطرح ادبی زمانه پرداختن، شهامت،شور،تیز بینی و پشتوانه ی تئوریک محکمی می خواست.چیزی که متأسفانه در نوشته های انتقادی نسل امروز کمتر به چشم می خورد و این را باید عقب گردی دانست نسبت به آن سال هایی که براهنی در هوای آن نفس می کشید و قلم می زد.براهنی در همان سالهایی که به قول خودش بیشتر،شعرهایش را منتشر می کرد به رمان و قصه نیز می اندیشید و حاصل تأملات او در این زمینه سلسله مقالات «قصه نویسی» بودند که بعدها در کتابی با همین عنوان منتشر شدند. قصه نویسی اثری بود که برای نخستین بار در ایران ،ادبیت متن و ادبیات به عنوان تداوم زبان را مطرح می کردو نگاه مدرن و ساختار گرایانه ی براهنی در این کتاب حاوی پیشنهادهای تازه ای در خوانش و آفرینش قصه در ایران بود.ضمن اینکه نویسنده در بخش دوم این کتاب به تحلیل ساختار گرایانه ی آثار «صادق چوبک» می پرداخت و براهنی را شاید بتوان از معدود منتقدینی دانست که در گرماگرم شیوع رئالیسم سوسیالیستی در میان منتقدین و نویسندگان ایران ،آثار «چوبک» را از منظری دیگر دید و بر توانایی «چوبک» مخصوصا" در رمان ارزشمند «سنگ صبور» صحه گذاشت.
اما همزمان با نوشتن قصه نویسی «براهنی» به خلق یکی از بهترین رمان های خود یعنی «روزگار دوزخی آقای ایاز » نیز مشغول بودکه در واقع این رمان و کتاب «قصه نویسی» را می توان دو اثر در هم تنیده و تفکیک ناپذیر از یکدیگر دانست.چرا که در پس و پشت سطرهای اندیشمندانه ی کتاب «قصه نویسی» حضور پنهان نویسنده ای که رمان دغدغه ی اصلی اوست قابل تشخیص است همچنان که از دل سطر سطر رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» تئو ریسینی سر برون آورده که در حین حرکت خلا قانه در متن رمان به روند این حرکت و نحوه ی شکل گیری آن می اندیشد.
در «روزگار دوزخی آقای ایاز» نویسنده توانسته از راوی فاصله بگیرد و زبانی خلق کند که خواننده را هم گام با راوی به تب و تاب و شیون بیندازد و بیهوده نیست که راوی در جایی از رمان می گوید:«مرا که ورق می زنید خودتان ورق می خورید»(نقل به مضمون).
«روزگار دوزخی آقای ایاز » را شاید بتوان از نخستین رمان های ایرانی دانست که در حوزه ی رمان های موسوم به «رمان- تفکر» جای می گیرند.و افسوس که شاید کمتر کسی در ایران متن کامل قول اول این رمان را خوانده باشد .زیرا این رمان به محض انتشار توسط ساواک توقیف و مثله شد.درست مثل تن منصور که در صفحات آغازین همین رمان مثله می شد و گویا ما را به مثله شدن خود روایت، در آینده و به یک مثله شدگی و انشقاق فرهنگی- تاریخی ارجاع می داد.و اینجاست که بی اختیار طنین صدای «براهنی» از مقدمه ی یکی از چا پها ی «قصه نویسی» به گوشمان می رسد که می گوید:
«ما به وسیله ی اعمال خود حوادث آینده را پیشگویی می کنیم بی آنکه خود دانسته باشیم که در ساختن آینده شرکت کرده ایم . بخشی از وجود من چهارنعل به سوی تحولات آینده می تاخت بی آنکه من خودم به آن وقوف داشته،آن را آگاهانه به سوی آینده رهبری کرده باشم.انسان بی آنکه خود بداند گاهی غافلگیر می کند و آن وقت خود به وسیله ی خودش غافلگیر می شود».
و من گاهی سعی می کنم چهره ی «براهنی » را در حالی تجسم کنم که مثله شدن کتاب خود را به چشم می بیند و سطرها ی آغازین رمان بار دیگر در گوش اش می پیچد و صدای «محمود» که می گوید:«اره را بیار بالا» و مثله شدن قول اول رمان- تنها قول به فارسی چاپ شده ی رمان- بی شک غایت پیشگویی نویسنده نبود و دیگرپیشگویی های پنهان در اعماق این اثر نیز به مرور آشکار شدند و می شوند و خواهند شد.
«روزگار دوزخی آقای ایاز» به قول راوی آن کتابی است که بر عکس ورق می خورد .روایتی از عقب که با آن تا عمق مفهوم «عقب رفته گی» و باز هم به قولراوی :
«استحاله ی خود از فاعل به مفعول » ورق می خوریم:«آیا آنها مراحل تکامل بشری را پشت سر می گذاشتند.طوری که گویی کتاب تکامل ورق می خورد، ورقی به عکس می خورد و آنها به سوی گذشته بر می گشتند،معانی کلمات را فراموش می کردند و فقط از طریق شیون ، شیونی شوم و سبع و حیوانی ، احساسهای
قلبی و درونی خود را بیان می کردند؟»
«ایاز» راوی تن است.راوی یک تن تاریخی،که قرن قرن به او تجاوز شده و «ایاز»،راوی مفعولیت این تن تاریخی است.راوی پذیرش سلطه و زیستن در سایه ی امن مسلط سلطان و بیهوده نیست که سیستم امنیتی حکومت پهلوی ،دستور جمع آوری قول اول این رمان را داد و بعدها آنچه به فارسی از آن باقی ماند همان بود که در مجله ی فردوسی وکتاب «جنون نوشتن» چاپ و منتشر شد و البته گویا همین چند سال پیش ترجمه ای از آن به زبان فرانسه منتشر شد و در ردیف پر فروشهای کتاب در فرانسه قرار داشت.ضمن اینکه یک کارگردان تئاتر فرانسوی نیز بر اساس آن نمایشی را روی صحنه برد.امید که «براهنی» به زودی ادامه ی این رمان را نیز چاپ
و منتشر کند.
بعد از «روزگار دوزخی آقای ایاز» براهنی چند رمان و قصه ی بلند دیگر منتشر کرد که از آن میان رمان های «آواز کشتگان» ،«رازهای سرزمین من» و «آزاده خانم و نویسنده اش» آثار مشهورتری هستند و از بین این سه رمان به گمان من رمان «آزاده خانم و نویسنده اش یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی» یکی از بهترین رمانهای ایرانی چاپ شده در سالهای اخیر بود.«آزاده خانم و نویسنده اش» رمان«نوشتن» است نه رمان «نوشته شده».در این رمان با پاره هایی جدا از هم سرو کار داریم که جمع و در همان حال تجزیه می شوند و این جمع و تجزیه و تجزیه و جمع مدام ، شخصیتها و حوادث جزئی رمان را به کلهای ناموزون تاریخی پیوند می زند و باز آن کلها را به اجزا تجزیه می کند.«آزاده خانم» کشف پاره پاره های هویت خود از از دل تاریخ ،فرهنگ، اسطوره و تمام آن پاره پاره هایی است که رمان را شکل داده اند.رمانی درباره ی رمان که در آن نویسنده نیز در حین نوشتن نوشته می شود همانطور که خود نوشتن هم نوشته می شود .«آزاده خانم و نویسنده اش» را شاید بتوان یکی از دقیق ترین نمونه های رمان «پست مدرن » ایرانی نامید. پس جا دارد
کسانی که از روی دست ترجمه های گاه پر غلط آثار «پست مدرن» ، یک شبه «پست مدرن نویس» می شوند لا اقل به رمان «آزاده خانم ونویسنده اش یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی» هم نگاهی بیاندازند.«دکتر براهنی» اکنون وارد هفتادمین سال زندگی اش می شود.آنها که در این سالها او را دیده اند می گویند همچنان پویا و نکته سنج و فعال است وبا همان حوصله و انرژی سالهای جوانی فکر می کند و قلم می زند.«رضا براهنی» اکنون نامی است در ردیف نام های بزرگ ادبیات جهان.او نویسنده ای است که با آثارش به اعماق زبان رسوخ کرد تا پنهان ترین لایه های جسم و روح انسان و جهان را کشف کند واز آنها پرده بردارد و این خود دستاورد کمی در ادبیات نیست.

يکشنبه 8/6/1388 - 11:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته