یه نفر می ره تولد رو سرش برف شادی می ریزن سرما می خوره!
میخوام بگم دوست دارم نه به 21زبان دنیا بلکه به زبان قلبم تالاب تولوب
از یارو می پرسن:
شهر شما آثار باستانی داره؟
می گه: نه
ولی دارن می سازن!!!
یارو مشکی پوشیده بود، میگن:
چرا مشکی پوشیدی؟
میگه:
بابام مرده،
میگن چرا پاره پوره پوشیده؟
خدا بیامرز نمی گذاشت خاکش کنیم!!!
گفتم عشق چیست؟
روزی شخص مبتکری گفت:
خوب بود شهرها را در ده می ساختند ؛
آخه هوای ده خیلی بهتر از هوای شهر است!
مامور اعدام رو به مرد اعدامی گفت:
برای آخرین تقاضا ، هر خواهشی داری بگو؛
البته به جز عفو؛
مرد اعدامی جواب داد:
می خواهم تمام کتاب های کتابخانه ملی را بخوانم!