سينمای ایران و جهان
سه گانه ماتریکس از موئسسه برادران والنر*(سازندگان فیلم ضد ایرانی
۳۰۰) در اواخر دهه ۲۰ شروع به ساخت سه گانه ای کرد که در پس آن تفکرات
مدیران آن به شدت به چشم می خورد و در جهت ایجاد موجی در جهت ایجاد عرفانی
جدید از ترکیب فلسفه و اساطیر یونانی با یهود و مسیجیت و عرفانی شرقی است
که در آن جبری را به عنوان انتخابی که در جهت شناخت آن باید گام برداریم
دنبال میکند که این واقعیت با دنیای امروز کاملا متفاوت است و قصد دارد
جبر و تکلیف گرایی را در عصر حق گرایی با بسته بندی فریبانه ای جبوه هدد
که همان طور که گفتم در آن قصد داشته است اهداف صهیونیست و آرمان شهر
یهودی را به جلوه بکشد و در یک کلام بگوید که جهانیان انتخاب کرده اند که
باید از شهر زایون (آرمان شهر یهودیان ذکر شده در تورات) دفاع کند و تمام
سعی خود را برای حفظ زایون به کار ببرند و این امر را بشر انتخاب کرده
اند و باید در جهت شناخت این انتخاب پیشبروند و جهان چاره ای جز حفاظت از
این شهر ندارد و این عمر را انتخاب کرده است و راه رسیدن به آن و جلوگیری
از نابودی زایون و جهان در این کار خلاصه می گردد.
جواب سوال و این که این تفکر تا چه حد
درست است و یا اینکه این فیلم قصد ترویج آن را دارد یا نه؟ با انتخاب اسم
زایون روی شهر اصلی این فیلم که دشمن در نزدیکی آن است و برای حفظ حیات
خود نیاز به یک حامی بزرگ و همیشگی دارد که انتخاب شده است (آمریکا) تا از
این شهر (زایون) حفاظت کند وصهیونیست بودن مدیران این شرکت شکی در موارد
بالا باقی نمی گذارد. و حزینه ای که روی این فیلم شده است نشان می دهد که
قصد داشت است از آن استفاده ای برده باشد چون به خاطر این فیلم حتی یک
بزرگراه با بزرگی بسیار زیادی توسط این کمپانی ساخته شد است. و این فیلم
هزینه های زیادی را در بر داشته است.
این فیلم قصد داشته است آمریکایی ها را در جبری قرار دهد که راه نجات
انان و جهان حمایت از زایون و تلاش به رسیدن به آن و فراموش کردن اختلافات
است. ((وبقیه یعقوب ، در میان امتها و قومهای بسیار مثل شیردر میان
جانوارن جنگل و مانند شیر درنده در میان گله های گوسفند خواهند بود که
هنگام عبور پایمال می کند و می درد و کسی نمی تواند مانع او شود . قوم
اسراییل دربرابر دشمنانش خواهد ایستاد و آنها را نابود خواهد کرد.))
ماتریکس که زایون را نمادی
از استقامت نشان می دهد و آن ( زایون ) به معنی صهیون است و در نهایت یک
منجی که پایان دهنده همه بدی هاست و نجات دهنده زایون ایت درجهت این آیه
است ک در تورات آمد است.
در این فیلم این تهیهکنندگان یهودی هالیوودمستقیم و غیر مستقیم نقش داشته اند.
تهیهکنندگان یهودی هالیوود:
آدولف زوکر، ساموئل زنتسر، جوئل سیلور و رابرت مردوخ از شهرت بیشتری برخوردارند.
فهرست بازیکنان یهودی هالیوود آنچنان طولانی و مفصل است که جز انتخاب
اسامی مشهور، گریزی نیست. اسامی تعدادی از بازیگران مرد یهودی این چنین
است؛ جری لوئیس ، جک لمون ، داگلاس فیربنکس، کرک داگلاس ، مایکل داگلاس ،
هریسون فورد، ریچارد گر، داستین هافمن، رابرت رد فورد، رابرت دویزو، پیتر
لوری، جان گارفیلد، جرج سیگال، پل نیومن، الی والاش، چارلز برانسون، ارنست
بورگنابن، هورست بوخهلست، ژان گلود ون دام(فرانکی) ، تلی ساوالاس، لیکاب،
جان استیوارت، جف گولد بلوم، پیتر سلرز، تونی کریتس، برادران ماکس، یول
براینر، ران ریفکین، ادوارد جی رابینسون، مارتین شین، چارلی شین، باب
هاپکینز، ریچارد دریفوس، فرد آستر، رابرت داونی جونیور، والتر ماتائو، آلن
آلداء، رابین ویلیامز، روژه هنی، کوین پولاک، اندی کافمن، انتونی شه، رود
استایگر، باب هاسکینس، مایکل وایزه، دنیل رادکلیف ( بازیگر نقش هری پاتر )
و …
و در فهرست بازیگران زن یهودی نیز اسامی آشنا فراوانند از جمله؛ میشل
افایفر، ریتا هایورث، سیلویا سیدنی، سارا برنارد، هدی لامار، الیزابت
تیلور، مریلین مونرو، لورن باکال، آن نیکرافت، آدری هیپورن، باربارا شرلی،
جودی هالیدی، جنیفر رابین، سالی فیلد، سارا جسیکا پارکر، لیز تیلور، کری
فیشر، شلی وینترز، دایان وست، سارا بولاک و …
علاوه بر آنچه ذکر شد در فهرست یهودیان مشهور، اسامی آشنایی چون؛ هری
هودین، الویس پریسلی، مایکل جکسون، رینگو استار، دیوید گاپرفیلد و مادونا
(که به مکتب صوفیانه کابالا پیوست و در مؤسسه نارالتوراه اسرائیل تعلیم
دیده است) ، جلب نظر میکند …
صرفنظر از مضامین سیاسی ـ صهیونیستی رایج در سینمای آمریکا، همچنان
این سؤال به قوت مطرح است که تعداد اندک یهودیان مقیم آمریکا و اروپا،
چگونه این راکم معنیدارِ سینماگرانِ یهودی را در هالیوود و سینما توجیه
میکند؟ مگر شایستگی هنرمندان یهودی در نظام طبقاتی هالیوود چه اندازه است
که اینگونه مشاغل کلیدی را در عرصه سینما قبضه کردهاند.
جمعه 20/9/1388 - 17:57
فلسفه و عرفان
فلسفه سیاست چیست ؟ وافعیت پلورالیسم به چه معنا است ؟ ارتباط فلسفه سیاست
با پلورالیسم معقول چیست ؟ اینها سئوالهایی است که این نوشته سعی دارد تا
حد امکان به آنها پاسخ دهد. فلسفه سیاست در اینجا به معنای نوعی راه حل
عملی برای سازمان دهی زیست سیاسی است. به عبارت دیگر، فلسفه سیاست سعی
دارد پاسخی به این سئوال ارائه دهد که «بهترین یا عادلانه ترین نوع سازمان
سیاسی باید چگونه باشد». در اینصورت می توان گفت که فلسفه سیاست بدین معنا
واجد خاصیت هنجاری است، یعنی سعی دارد بگوید که چگونه «باید» زیست سیاسی
انسانها را سازمان داد. حال باید پرسید که این پاسخ چیست ؟ زیست سیاسی
انسانها را چگونه باید سازماندهی کرد تا با معیار عدالت همخوانی داشته
باشد؟ می توان گفت به اندازه تعداد فلاسفه سیاسی پاسخهای متفاوتی به این
سئوال داده شده است. بگذارید پیش از اینکه بیش از این به بررسی این مسئله
بپردازیم موضوع دیگری را مطرح کنیم. واقعیت پلورالیسم چیست ؟ عموما در
ادبیات فلسفه سیاست و اخلاق، میان پلورالیسم اخلاقی و نسبی گرایی اخلاقی
تفکیک قائل می شود. بصورت کلی پلورالیسم اخلاقی به نگرشی اطلاق می شود که
مبتنی بر آن ارزشها و یا سیستم های ارزشی متعددی ، متفاوت و گاه متضادی
وجود دارند که نمی توان بر اساس هیچ معیاری میان آنها دست به انتخاب زد.
به عبارت دیگر افرادی که یک ارزش یا یک سیستم ارزشی را به سایرین ترجیح می
دهند هیچ معیاری برای انتخاب خود ندارند و تنها بر اساس انتخابهای خود که
عموما انتخابهای تراژیک نامیده می شوند ارزشهای خود را برمی گزینند. اما
با تمام این تعدد ارزشها و سیستمهای ارزشی، در پلورالیسم ارزشی، تعداد این
ارزشها و سیستمهای ارزشی محدود است. آیزایا برلین که مشهورترین چهره این
نگرش محسوب می شود در جایی (به مزاح یا به جد) گفته بود که تعداد آنها ۱۲
یا ۵۰ یا ۱۷۲ است. بنظر می رسد که منظور آیزایا برلین این بوده است که
تعداد آنها هرچه باشد اما بازهم آنها «محدود» هستند. در مقابل نسبی گرایان
ارزشی معتقد هستند که این تکثر ارزشها و سیستمهای ارزشی بی نهایت است. در
واقع تنها تفاوت بنیادین میان پلورالیسم و نسبی گرایی همین محدود و یا
نامحدود بودن تعداد ارزشها است. از آنجایی که این تفاوت برای منظور حال
حاضر ما اهمیتی ندارد در این نوشته تفکیکی میان نسبی گرایی و پلورالیسم
قائل نشده ایم و خواننده می تواند جای هرکدام را با دیگری تعویض کند. حال
که از پلورالیسم ارزشی سخن گفتیم باید از «واقعیت پلورالیسم » سخن بگوییم.
فهم واقعیت پلورالیسم برای انسان عصر حاضر آنچنان دشوار نیست. پلوارلیسم
در دنیای امروز تنها یک ایده و یا یک نظریه نیست بلکه واقعیتی است که ما
آن را در مقابل چشمان خویش مشاهده می کنیم. در دنیای امروز انسانهای متعدد
با سیستمهای ارزشی گوناگون وجود دارند که این ارزشها نه تنها با یکدیگر
متفاوت هستند بلکه در بسیاری از موارد با یکدیگر در تضاد قرار دارند.
اعتقادات یک مسیحی سر سخت با یک مسلمان، با یک خواننده بی ایمان و با تمام
آنهایی که ارزشهای مورد قبول او را نمی پذیرند متفاوت است و در عین حال با
بسیاری از آنها در تضاد است. درک یک مسیحی کاتولیک با درک یک مسلمان از
بهترین شکل زندگی یکسان نیست و چه بسا در تضاد کامل است. با اطمینان می
توان گفت که می توان برای تمامی ارزشهای شناخته شده برای بشر معتقدینی
یافت. افراد بسیاری به ارزشهای کمونیستی، اسلامی، مسیحی، یهودی، لائیک،
بشر دوستانه، محیط زیستی و غیره معتقد هستند. بسیاری از این ارزشها با
یکدیگر متفاوت هستند و حداقل بسیاری از آنها نیز با یکدیگر در تضاد هستند.
بنابراین به سادگی می توان درک کرد که معنای واقعیت پلورالیسم به چه عناست. به زبان بسیار ساده، واقعیت پلورالیسم شرایط امروز بشر است. اما
واقعیت پلورالیسم از کجا ناشی می شود؟ چه چیز باعث می شود که انسانها به
ارزشهای متفاوت اعتقاد داشته باشند ؟ همه ما دارای سیستمهای ارزشی هستیم و
همه ما نیز برای خود استدلالهایی برای ترجیح ارزشهای خود بر سایر ارزشها
در اختیار داریم. یک مسلمان برای ترجیح اسلام بر مسیحیت به معجزه بودن
قرآن استناد می کند ؛ یک بی دین برای اعتقاد خود به عدم وجود خداوند و در
نتیجه رد ادیان مختلف دارای استدلالهایی است. در عین حال هرکدام از
معتقدین به یک نظام ارزشی خاص معتقد هستند که انتخاب آنها بر سایر
انتخابها ارجحیت دارد و استدلال آنها قانع کننده تر از سایر استدلالها
است. مطمئنا بسیاری از افراد استدلالهای مخالف خود را مطالعه کرده اند و
با اینحال آنها را نپذیرفته اند. در اینجا می توان گفت که روزی خواهد رسید
که استدلالهای یک گروه، گروههای دیگر را اقناع خواهد کرد و در نتیجه همگان
به یک سیستم ارزشی خاص اعتقاد پیدا خواهند کرد. برای مثال می توان تصور
کرد که روزی تمامی انسانها با اسلام خواهند گروید و مسلمان خواهند شد. اما
در این لحظه واقعیت پلورالیسم در شرایط زندگی ما به خوبی مشاهده می شود و
بر عکس هیچ شواهدی مبنی بر گرایش سایرین به پذیرش یک نظام ارزشی واحد وجود
ندارد و بعید است که این حالت در آینده نیز عملی شود. با توجه به آنچه
تااینجا آمد می توان گفت که ما در شرایطی بسر می بریم که افراد به
سیستمهای ارزشی متفاوت معتقد هستند، هرکدام برای انتخابهای خود
استدلالهایی در اختیار دارند و استدلال سایرین را مجاب کننده نمی یابند.
حال می توانیم به بخش اول نوشته خود بازگردیم. در این شرایط فلسفه سیاست
به این سئوال که «بهترین یا عادلانه ترین نوع سازمان سیاسی باید چگونه
باشد» چه پاسخی ارائه می دهد ؟ بنظر می رسد که هر فیلسوف سیاست در این
شرایط استدلالهایی را ارائه می دهد که از نظر او قابل قبول ترین پاسخ به
سئوال پیش رو است. به عبارت دیگر هر فیلسوف سیاست استلالهایی برای پذیرش
یک نظام ارزشی خاص ارائه می دهد که از نظر او بسیار قانع کننده است. این
استدلالها بسیار متعدد هستند. نظام سیاسی مطلوب افلاطون ، ارسطو، هابز،
لاک، روسو و راولز با یکدیگر متفاوت هستند و هرکدام از این فلاسفه مدعی
است که سایرین استدلالهای درستی ارائه نمی دهند و تنها استدلال خود او
قابل قبول است. در عین حال تقریبا هیچکدام از فلاسفه نتوانسته است با
استدلال خود کسی بجز تعدادی از پیروان خود را با خود مجاب سازد و سایر
فلاسفه و پیروان آنها با او مخالف بوده اند. بنابراین کاملا منطقی است که
از خود سئوال کنیم که آیا یک استدلال جدید می تواند همه بشریت و یا اکثریت
انسانها را به پذیرش یک نظام ارزشی خاص مجاب سازد ؟ پاسخ مثبت بدین سئوال
بدین معنا است که استدلالهای ارائه شده از سوی فلاسفه تا به امروز درست
نبوده اند و ما باید بدنبال استدلالی باشیم که بتواند همه انسانها را مجاب
سازد. پاسخ منفی بدین سئوال بدین معنا است که اصولا استدلال نمی تواند همه
یا اکثریت انسانها را با یکدیگر هم عقیده سازد و یا اینکه اصولا استدلال
صحیحی وجود ندارد. … یادداشتهای دفتر سفید در شهر همه چشمهایشان را گم
کرده اند و با خیالاتشان رنگها را نقاشی می کنند… تنها بینای ِ این شهر
دلش از اینهمه بدرنگی روزگار گرفت… او را به جرم ِ بد سلیقگی اعدام کردند…
این یک داستان نیست، واقعیت دنیایی است که در ژرفنا فرو می ریزد …
منبع و وبلاگ من: greenway
چهارشنبه 18/9/1388 - 0:35
سياست
یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد.روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر* از او استقبال کرد: "خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه، چون ما به ندرت سیاستمداران بلندپایه و مقامات رو کنار دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر حال شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست..."سناتور گفت: "مشکلی نیست. شما مرا راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم."سن پیتر گفت: "اما در نامه ی اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید."سناتور گفت: "اشکالی نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. می خواهم به بهشت بروم!"سن پیتر گفت: "می فهمم... به هر حال، ما دستور داریم. ماموریم و معذور" و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.وقتی در آسانسور باز شد، سناتور با منظره ی جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استقبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب، همگی به کافه کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. رأس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعاً نفهمید روز دوم هم چگونه گذشت. بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟سناتور گفت: حالا
که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم، من جهنم را ترجیح می دهم."بدون
هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد.
وقتی وارد جهنم شدند، این بار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید،
پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم
عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند.سناتور
با تعجب از شیطان پرسید: "انگار آن روز من اینجا منظره ی دیگری دیدم؟ آن
سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم، زمین گلف؟..."
شیطان با خنده جواب داد: "آن روز، روز تبلیغات بود... امروز دیگر تو رای داده ای"!
پنج شنبه 12/6/1388 - 5:32
مصاحبه و گفتگو
کشتمش
. راحت نبود ولی من از پسش بر اومدم . نه از پس او ، از پس حس کشتن یا
نکشتن ! نشسته بود روی کاناپه کرم رنگ . چشمهاش رو هم بسته بود . بیدار
بود ولی . شاید غرق رویاهاش بود . گفته بود که سیگار رو ترک می کنه ، ولی
دروغ گفته بود . ته سیگارها مال خودش بود .
تو
رویاهاش بود . رویاهاش رو گاهی برای من هم تعریف می کرد ، قبل خواب ! ب
رفتم
جلو و چاقو رو تا دسته کردم توی قلبش . قسم می خورم که اینکار رو کردم .
لبخندش روی لبش خشکید . چشماش رو باز کرد و دید که منم . هیچ نگفت . فقط
لبخندش خشکید . خونی هم سرریز نشد . منتظر شدم تا لغزش خون رو روی پیراهن
سفیدش ببینم . ولی خبری نشد . نبضش رو گرفتم . مرده بود . با همون لبخند .
چشمهاش ولی به من نگاه می کرد . انگار می گفت : رویاهایم را به ارث نبری
قاتل! تو را همان قالیچه دست بافت ابریشم و قاشق و چنگالهای نقره و ظروف کریستالم بس !
باور
کنید . من کشتمش . حالا اگر خونی روی زمین نریخت ، دال بر نکشتنش نیست .
دروغ گفتم . با چاقو نکشتمش ، خفه اش کردم. با همین دستهای خودم . شاید تو
رویاهاش غرق شده بود که متوجه من نشد . آروم آروم رفتم جلو و دستهام رو
دور گلوش حلقه کردم . چشماش رو باز کرد . من رو شناخت . لبخند زد . تقلا
نکرد . مقاومت نکرد . گذاشت خیلی راحت بکشمش . شاید تو رویاهاش مقاومت کرد
. ولی قطره ای اشک از گوشه هر دو چشمش سرازیر شد . ندیده بودم گریه کنه .
اصولا کسی اشکهای اون رو ندیده بود . ولی من دیدم . شاید برای رویاهایی
گریه می کرد که بعد از او معلوم نبود به چه کسی ارث می رسد .
دروغ
گفتم . نه ! شاید هذیان گفتم . باور کنید که من کشتمش . حالا اگر جسدی
پیدا نمی کنید ، دال بر نکشتنش نیست . دروغ گفتم .همونجا نشسته بود و داشت
سیگار می کشید . آب میوه هم می خورد . می گفت برای سلامتی و طول عمر خوبه
. همیشه دوست داشت زیاد عمر کنه و در سن صد و چند سالگی در رختخواب خودش وقتی دخترش و پسرش بالای سرش هستند و حتما دو نوه از آنها ، با لبخند بمیره . گفتم
رویاهات یادت هست . گفت : من با اونها زندگی می کنم . گفتم اگر اونها رو
نداشته باشی؟! گفت : می میرم . گفتم : من دیشب همه رویاهات رو دزدیدم .
نصفه شبی زدم بیرون و دادم ولگردها بریزن تو آتیش تا گرم شن . گفت : ای
کاش من رو می سوزوندی . گقتم : اگر بخوای این کار رو هم می کنم . بعد
آتیشش زدم . توی حیاط خلوت همون خونه....
***
حالا اعتراف می کنم . نمی دونم چه مرگم شد که اعتراف کردم . ندامت ؟! عذاب
وجدان ؟! شاید احساساتی شدم . یک ایمیل دریافت کردم . با دو مطلب . ماده
شیری ، ماده آهویی را درید . بعد از اینکه فهمید ماده آهو حامله بود ، بچه
او را به دنیا آورد و بعد کنار ماده آهو مرد . شاید سکته کرد !
ماده
پلنگی ، میمونی را شکار کرد . وقتی طعمه رو بالای درخت می برد ، نوزاد
میمون به دنیا اومد . ندیدم که ماده پلنگ شکارش رو بخوره ولی دیدم که
چگونه از نوزاد میمون پرستاری می کرد . لیسش می زد . مراقبش بود . در
آغوشش می گرفتش و در مقابل درندگان دیگر حمایتش می کرد .
ولی
من وقتی شکارم را کشتم ، به این دقت نکردم که شاید او مادر باشد . اگر بچه ای داشت نجاتش می دادم . من مادر خوبی می شدم
برای بچه او . چه کسی بود ؟! یادم نمی آید . ولی کسی بهم گفت که تو چرا
مادر نمی شوی ؟ هم مسوولیت پذیری هم مهربون . می تونی یک مادر نمونه باشی !
***
دیشب خوابش را دیدم . گفت من حامله بودم . گفت که همه رویاهایش را آبستن
بود . گفت خوشحال است که رویاهایش با او مردند و به دست من نیفتادند.
این یک داشتان بود واقعیت نبود ما رو لو ندین! :)
يکشنبه 1/6/1388 - 17:13
طنز و سرگرمی
یک دکه روزنامه فروشی پس از توقیف روزنامه اعتماد ملی در محل قرار دادن روزنامه ها کاغذی قرار داده که بر روی آن نوشته: اعتماد ملی یادت گرامی باد.
جمعه 30/5/1388 - 13:16
فلسفه و عرفان
صوف و عرفان یک مفهوم کلی و عام است که بر مصادیق گوناگونی
اطلاق شده است. بنا براین در تعریف عرفان و همچنین در رد و قبول آن
نباید از خصوصیات مصادیق غفلت کرده و مبنای کار را این مفهوم کلی و
عام قرار داد.
تعاریف عرفا نیز از عرفان متعدد است. زیرا عرفا در تعریف عرفان
و مسائل مربوط به آن همانند توحید،فنا،عشق ومحبت،فقر، اخلاص و رضا،
در مواردی موقعیت خاص مخاطب را در نظر گرفته اند_ مثلا˝در برابر
جاه طلبان،بر ذم جاه تأکید کرده اند و در برابر مال دوستان،بر ذم
مال . گاه با اسیران لذایذ حسی سخن داشته اند و زمانی با گرفتاران
علایق خیالی و نفسانی_ لذا ممکن است در پاسخ یک سؤال بیانات
گوناگونی داشته باشند.
در مواردی بر اساس موقعیت معرفتی و سلوکی خود سخن گفته اند که
طبعا˝سخنان مقام رضا فرق خواهد داشت. حتی یک نفر در حال سکر چیزی
می گوید که در حال صحو انکار می کند.
نکته ی دیگر اینکه عرفای دوره های اوّ لیه با اصلاحات رسمی و
عناوین اساسی و فن و روش تعریف که بعدها در مراحل مختلف سیر و
عرفان پدید آمد آشنایی چندانی نداشتند.
همچنین اظهارات افراد بر اساس اینکه در چه مرحله ای از مراحل
سیر تکاملی تصوف قرار دارند،در همه ی زمانها مختلف خواهد بود
اینک نمونه هایی از این تعاریف:
ذوالنون مصری درباره ی صوفیان می گوید :«مردمانی که خدای را بر همه
چیز بگزینند و خدای، ایشان را بر همه بگزیند»
و جنید می گوید:«تصوف صافی کردن دل است از مراجعت خلقت و مفارقت
از اخلاق طبیعت و فرو میراندن صفات بشریت و دور بودن از دواعی
نفسانی و فرود آمدن بر صفات روحانی و بلند شدن به علوم حقیقی و به
کار داشتن آنچه اولی تر است الی الأبدو خیر خواهی به همه ی امت و
وفا به جای آوردن بر حقیقت و متابعت پیغمبر کردن در شریعت. »
از ابو محمد جریری پرسیدندتصوف چیست؟ گفت:
«الدخول فی کل خلق سنّی، و الخروج عن کل خلق دنّی.»
و ابئ السعید ابوالخیر تصوف را عبارت از آن می داندکه :
«آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید
نجهی. »
از ابن عطا پرسیدند که ابتد و انتهای تصوف چیست؟ گفت:
«ابتدایش معرفت است و انتهایش توحید. »
ابو محمد رویم گوید:«توحید حقیقی(که هدف تصوف است)آن است که
فانی شوی در ولای او،از وفای خود و در وفای او از جفای خود ،تا
فانی شوی کل به کل. »
سهروردی می گوید:«اقوال مشایخ _ قدس الله ارواحهم_در معنی تصوف،
افزون آید بر هزار قول، که نوشتن آن دشوار باشد، اما این اختلاف در
لفظ باشد و نه در معنی.» و سپس می افزاید که «صوفی آن باشد که دایم
سعی کند در تزکیه ی نفس و تصفیه ی دل و تجله ی روح. »
ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مشایی، در نمط نهم اثر معروفش «الاشارات
والتنبیهات» در مورد عرفان چنین می گوید: «العرفان مبتدی من
تفریق،وترک،ورفض معین فی جمع،هو جمع صفات الحق للذات المریده
بالصدق، منته الی الواحد،ثم وقوف». به این معنی که عرفان با جدا
سازی ذات از شواغل آغاز شده و با دست افشاندن به ماسوی، ادامه
یافته با دست شستن از خویش و سرانجام با فدا و فنا کردن خویش و
رسیدن به مقام جمع که جمع صفات حق است برای ذاتی که با صدق ارادت
همراه پیش رفته آنگاه با تخلّق به اخلاق ربوبی، رسیدن به حقیقت
واحد و سپس با «وقوف» به کمال می رسد.
خواجه نصیر طوسی می گوید:
«در این مرحله همه اوست و غیر او نیست.... نه واصفی نه موصوفی، نه
سالکی نه مسلوکی، نه عارفی نه معروفی و این است مقام وقوف بر آستان
حق. »
اینک پس از توجه به نمونه هایی از صدها قول در تعریف تصوف، به
نمونه ای از تعاریف مربوط به پس از قرن ششم، که دوران اوج انتظام
تعالیم عرفانی است، توجه کنیم:
عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات
و مظاهرش و علم به احوال مبدأ و معاد و به حقایق عالم و چگونگی
بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و
معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از نتگناهای جزئیت و
پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف وی به نعمت اطلاق و کلیت.
این نمونه ها با هم فرق و فاصله ای دارندکه چنانکه گذشت ناشی از
اختلاف حال ومقام گویندگان یا جویندگان این معارف بوده، ونیز مربوط
به ادوار مختلف عرفان وسیر تکاملی آن است.
چهارشنبه 28/5/1388 - 17:14
سياست
در
حالی ماجرای ترانه موسوی در صدا و سیما تکذیب شد و گفته شد که فقط سه
ترانه موسوی در ایران وجود دارند و در ایران نیستند خبر فوق که مربوط به
چند وقت قبل از انتخابات است بسیار جالب است؟ منبع خبر زیر اصل آن:
ویژه بانوان |
| کنسرت گروه «ارکیده» در تالار وحدت برگزار می شود |
| تهران
- خبرگزاری ایسکانیوز:نسرت گروه موسیقی پاپ «ارکیده»ویژه بانوان به
سرپرستی ارکیده حاجی وندی 18 ، 19 و 20 خرداد ماه ساعت ۱۷ الی 19 برگزار
می شود. |
به
گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری ایسکانیوز، کنسرت گروه موسیقی پاپ "ارکیده"
ویژه بانوان به سرپرستی ارکیده حاجی وندی 18 ، 19 و 20 خرداد ماه ساعت ۱۷
الی 19 در تالار وحدت برگزار می شود .
در این اجرا 18 ترانه اجرا می
شود که شامل آثار قدیمی و ترانه های جدید این گروه موسیقی است همچنین در
این کنسرت ترانه هایی چون "طوفان بداهه"،"یه دل از تو"،"مادر" و ... اجرا
می شود .
ارمغان حاجی وندی نوازنده پرکاشن و همخوان ، ارغوان حاجی وندی
گیتار باس و همخوان ، مریم نیک بین پیانو، مونیکا لران ویولن ، شادی دوست
فلوت ، و ساره عظیمی گیتار ،دنیا حاجی وندی ویولن آلتو و همخوان، ترانه
موسوی ابوا، آرمینا جعفری درام و ارکیده حاجی وندی خواننده و نوازنده
سنتور از اعضای گروه موسیقی "ارکیده "هستند./120 |
منبع: iscanews |
سه شنبه 27/5/1388 - 12:47
بیماری ها
راههای كاهش وزن
بهترین راه كاهش وزن کدام است؟
- چاقی یک بیماری مزمن است و مثل هر بیماری مزمن دیگری , درمان آن نیاز به زمان دارد. سعی کنید در درمان چاقی خود از دارو استفاده نکنید، چرا که دارو غذا نیست و در هر حال دارای عوارضی میباشد.
- در
درمان چاقی خود هیچگاه عجله نداشته باشید، یادتان باشد که رژیم غذایی با
کاهش وزن تدریجی علاوه بر اینکه قابل تحملتر است، عوارضی نداشته، تقریباً
غیر قابل بازگشت میباشد.
- چاقی
با بسیاری از بیماریها چه مستقیم و چه غیرمستقیم ارتباط دارد مانند:
هیپرتانسیون (افزایش فشار خون)، آترواسکلروز (سختشدن جدار رگها)،
بیماریهای کبدی و صفراوی (بیشتر سنگ کیسهٔ صفرا)، آرتریتها از جمله
آرتروز (استخوانهای هر شخص برای وزن سلامت او طراحی شده است)، اختلالات
تنفسی، نقرس، واریس، نازایی، مسمومیت حاملگی، هیرسوتیسم (پرمویی زنان)،
چربی بالای خون، فتق و از همه مهمتر احساس محرومیت اجتماعی و حقارت (البته
در چاقیهای شدید)
- چاقی باعث کاهش عمر میشود، بطوریکه شرکت بیمهٔ عمر متروپولیتن آمریکا به ازای هر اینچ (۵/۲سانتیمتر) دور شکم بزرگتر از دور سینه دو سال و به ازاء هر چهار کیلوگرم اضافه وزن یک سال کاهش عمر درنظر میگیرد.
- در
درمان برخی از بیماریها قبل از مصرف دارو رژیم غذایی داده میشود و چه بسا
با رعایت رژیم غذایی نیازی به مصرف دارو نباشد. از جملهٔ این بیماریها
میتوان از: افزایش فشار خون، افزایش قند خون و افزایش چربی خون نام برد.
علل چاقی :
الف) فشارهای درونی، استرسها و افسردگیها
ب) ثانویه به بیماریهایی ازقبیل : هیپوتیروئیدیسم (کمکاری تیروئید)، اختلالات هیپوتالاموس و …
ج) مصرف بعضی داروها مثل داروهای ضد بارداری، ضدافسردگی و ضداضطراب و کورتونها
د) اختلال تغذیهای (دریافت بیشتر انرژی و کمی فعالیت)
ه) ژنتیک: ۳۰% علت چاقیها را شامل میشود.
از تمامی این عوامل اختلال تغذیهای و یا اگر بهتر گفته شود عادات بد غذایی از همه مهمتر است، بطوریکه اگر شخصی علاوه بر نیاز روزانهاش هر روز یک نان سوخاری (که بسیار کالری کمی دارد) اضافه بخورد، بعد از ۲۰ سال پانزده کیلوگرم اضافهوزن پیدا خواهد کرد.
درمانهای چاقی به چهار دستهٔ دارویی، استفاده از وسایل و شیوههای مخصوص، جراحی و رژیمدرمانی تقسیم میشوند.
الف) درمان دارویی:
ـ داروهای دیورتیک (ادرارآور): که
به سرعت با ازدست رفتن آب بدن شخص دچار کاهش وزن (دقت کنید: کاهش وزن نه
لاغرشدن) میشوند که از نظر علمی نه تنها صحیح نیست بلکه خطرناک نیز
میباشد. اکثر مؤسساتی که در تبلیغات خود کاهش وزن سریع را نوید میدهند
از این روش استفاده میکنند.
ـ داروهای هورمونی: مثل
داروهایی که باعث پرکاری غدهٔ تیروئید میشوند. این داروها نیز با افزایش
کاتابولیسم (مصرف انرژی یا سوخت) باعث کاهش وزن و همچنین لاغرشدن میشوند
که این روش نیز به دلیل اینکه در روند طبیعی بدن اختلال ایجاد میکند،
ازنظر علمی صحیح نبوده خطرناک میباشد.
ـ داروهای ملین: این
داروها با دفع مواد غذایی بدن و جلوگیری از جذب مواد باعث کاهش وزن
میشوند که واضح است در درازمدت باعث سوءتغذیه و کمبود بعضی مواد موردنیاز
بدن خواهند شد. ضمن اینکه خود نیز عوارضی از قبیل شکمدرد و … دارند.
داروهای کاهش دهندۀ اشتها: این
داروها همانگونه که از نامشان پیداست با کاهش دادن اشتهای شخص باعث
کمخوردن و کاهش دریافت انرژی میشوند. عوارض آنها بیشتر سوءتغذیه، ریزش
مو، ضعف و افسردگی میباشد. سرگروه این داروها که در ایران زیاد مصرف
میشود فن فلورامین میباشد که از سال ۱۹۹۸ مصرف آن به دلیل ایجاد عوارض روی دریچه های قلب ، در آمریکا ممنوع شده و از فارماکوپه آمریکا حذف شده است .
ـ داروهایی که مانع جذب چربی میشوند: این
داروها که امروزه موردمصرف زیادی پیدا کرده و تبلیغات زیادی در مورد آن
انجام میشود با اتصال به چربی مواد غذایی مانع جذب آنها میشود و
بدینوسیله کالری کمتری به بدن میرسد. به دلیل اینکه در رژیم غذایی افراد
ایرانی بر خلاف غربیها مواد نشاستهای بیشتر است، مصرف آنها کاملاً مؤثر
نبوده همچنین این داروها برخلاف تبلیغات انجام شده روی چربی بافتهای بدن
تأثیری ندارد. لذا فقط تا زمان مصرف مؤثر بوده ضمن اینکه به دلیل عدم جذب
ویتامینهای محلول در چربی مثل ویتامین K,A,D,E شخص دچار کمبود این ویتامینها شده و همچنین این داروها قیمت بالایی دارند.
در
حال حاضر تحقیقات روی این داروها انجام میشود که دارویی ساخته شود که روی
چربی بافت بدن هم مؤثر باشد. اگر چنین دارویی ساخته شود جای تمامی رژیمهای
تغذیهای را خواهد گرفت.
ب) استفاده از وسایل و شیوههای مخصوص:
عبارتند از: سونا، ترموتراپی (استفاده از گرمای موضعی) ماساژ درمانی، کمربند لاغری، طب سوزنی، کرمها، پمادها، ژلها، گوشوارهٔ لاغری که همگی اینها از نظر علم پزشکی و تغذیه مورد قبول نمیباشند و همگی کمابیش باعث ایجاد عوارض میشوند. ضمناً بیشتر این راهها بجای کاهش وزن یا لاغری فقط باعث کاهش سایز میشوند.
ج) درمانهای جراحی:
در
موارد چاقیهای بسیار شدید انجام میشود. شامل برداشتن قسمتهایی از روده
یا معده، بالونگذاری داخل معده برای کاهش حجم آن و برداشتن چربی زیر پوست
شکم با ساکشن یا لیزر که همگی اینها به دلیل عوارض شدیدی که دارند زیاد
مورد توجه نیستند.
د) رژیم درمانی:
ـ آب درمانی: یکی
از روشهای قدیمی است و بعد از پایان دوره به دلیل محرومیت شدید غذایی
اختلالات گوارشی بهمراه دارد. علاوه بر عوارض شدید جسمانی فقط برای مدت
کوتاهی میتواند قابل تحمل باشد.
ـ کاهش وزن از طریق ورزش: ورزش
یکی از روشهای بسیار مناسب برای برخورداری از جسم سالم و وزن ایدهآل است.
کاهش وزن فقط از طریق ورزش مشکل و دشوار است چرا که مثلاً برای کاهش یک
کیلوگرم وزن باید ۲۰ ساعت پیادهروی کرد.
ـ کاهش وزن از طریق رژیم غذایی: حذف
یک وعدهٔ غذایی مثل صبحانه یا شام از جملهٔ این روشهاست که با حذف صبحانه
فرد دچار افت قند خون طی روز و کاهش کارآیی روزانه و پرخاشگری شده و درضمن
در وعدههای بعدی با پرخوری جبران میشود. ضمن اینکه سوءتغذیه نیز از
عوارض آن است. بهترین شیوه در این مورد، رژیم غذایی بر مبنای علمی آن است
که در آن تمام مواد مورد نیاز بدن در رژیم غذایی تأمین میشود.
ـ کاهش وزن از طریق رژیم غذایی همراه با ورزش:
این روش بهترین و اصولیترین روش برای کاهش وزن و داشتن وزن ایدهآل است.
در
این روش از یک رژیم غذایی برنامهریزی شده همراه با ورزش متعادل (مانند
پیادهروی) استفاده میشود. این روش سلامت جسم و روح را به ارمغان میآورد
و عوارضی مانند ریزش مو و چروکیدگی پوست و … را درپی نخواهد داشت. در طی
رژیم باید عادات غذایی گذشته را ترک کنید و به عادات غذایی جدید انس
بگیرید که این مهمترین اصل در درمان چاقی است.
با توجه به موارد فوق بهترین و سالمترین راه حل ارائهشده در مورد درمان چاقی این موارد میباشد:
الف) رژیم غذایی صحیح
ب) ورزش مناسب و کافی
ج) تغییر رفتار و اصلاح عادات بد غذایی دوشنبه 26/5/1388 - 14:19
فلسفه و عرفان
خداراشكر كه تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم . این یعنی او زنده و سالم در كنار من خوابیده است.
I am thankful for the husband who snoser all night, because that means he is healthy and alive at home asleep with me
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاكی است.این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند.
I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه مالیات می پردازم این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیكار نیستم.
I am thankful for the taxes that I pay , because it means that I am employed .
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه لباسهایم كمی برایم تنگ شده اند . این یعنی غذای كافی برای خوردن دارم.
I am thankful for the clothes that a fit a little too snag , because it means I have enough to eat
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه در پایان روز از خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت كار كردن را دارم.
I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز كنم.این یعنی من خانه ای دارم.
I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning , because it means I have a home
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه در جائی دور جای پارك پیدا كردم.این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.
I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه سرو صدای همسایه ها را می شنوم. این یعنی من توانائی شنیدن دارم.
I am thankful for the noise I have to bear from neighbors , because it means that I can hear
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه این همه شستنی و اتو كردنی دارم. این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم.
I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام.
I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه گاهی اوقات بیمار می شوم . این یعنی بیاد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
I am thankful for being sick once in a while , because it reminds me that I am healthy most of the time
____________ _________ _________ _________ _
خدا را شكر كه خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می كند. این یعنی عزیزانی دارم كه می توانم برایشان هدیه بخرم.
I am thankful for the becoming broke on shopping for new year , because it means I have beloved ones to buy gifts for them
____________ _________ _________ _________ _
خداراشكر...خدارا شكر...خدارا شكر
Thanks God Thanks God Thanks God
يکشنبه 25/5/1388 - 23:34
سياست
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از طرفین دعوی پس از انتخابات خواست، ضمن احترام به قانون از تحریک طرف مقابل بپرهیزند.
به گزارش الف، در سرمقاله خبرنامه شماره 1119 جامعه مدرسین حوزه علمیه قم آمده است:
بازداشتهایی که در پی ناآرامیهای پس از انتخابات صورت گرفت، اگر چه از
نظر مسوولین امر توانست نقش مهمی در مهار بحران داشته باشد، ولی بروز برخی
اقدامات در روند بازداشتها موجب نگرانیهایی در سطح جامعه شد. هر چند در
چنین اتفاقاتی همواره نارضایتیهایی بروز میکند، اما اینبار به دلیل
بحرانی بودن فضا شاهد برخی برخوردها بودیم که نگرانی دلسوزان و مقامات
عالی نظام را در پی داشت و منجر به دخالت رهبری و تعطیلی یکی از این
بازداشتگاهها شد. لازم است پیرامون این قضیه به موضوعات زیر توجه شود:
1. رعایت حقوق متهمین و حتی مجرمین از افتخارات بزرگ نظام قضایی اسلام است
و بزرگان نظام همواره بر برخورداری از برخوردهای غیر قانونی و غیر شرعی
بازداشتشدگان تاکید کردهاند، از سوی دیگر بروز هرگونه تخلف و اقدام
خودسرانه موجب بهانه جدی دشمن و تخریب وجهه نظام میشود که ضروری است
مسوولین امر بیش از پیش به این موضوع توجه کنند.
2. همانگونه که بارها تاکید کردهایم، طرفین دعوی باید با آرامش و تدبیر
به دنبال خواستههای خود باشند تا شرایط کشور تنش آلود نشود. نامه
نگاریهایی که اخیراً در اعتراض به روند بازداشتها صورت میگیرد، علاوه
بر آنکه چندان وجاهت و اعتبار حقوقی ندارد، شائبه جنگ روانی و فشار بر
مراجع ذیصلاح را دامن میزند. طبیعی است که باید روند امور از مجرای
قانونی آن پیگیری شود و راه بر هرگونه بیقانونی بسته شود.
3. همانگونه که برخورد با عوامل تنشها و ناآرامیها ضروری است، برخورد با
اقدامات غیرقانونی در روند بازداشتها نیز میتواند در تلطیف اوضاع و
بازگشت کامل آرامش به کشور موثر باشد. هیچ چیزی همانند قانوگرایی
نمیتواند راهکار اصلی و چاره و علاج فوری مسایل پیش آمده باشد.
4. بار دیگر تاکید میکنیم که حفظ آرامش، عدم عصبیت و جلوگیری از تحریک
طرف مقابل دعوی از مهمترین مولفههای ضروری کشور ما در شرایط خطیر کنونی
است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب نیز تاکید داشتند، معترضین و مدافعان
انتخابات نباید همدیگر را عصبانی کنند. چنین تنشزایی هایی به صلاح هیچ کس
نیست.
يکشنبه 25/5/1388 - 0:41