اخبار
روزنامه جمهوری اسلامی: در پایان سال 1390 و با نگاهی به یك دهه آینده، مسئولان فصلنامه مطالعات بینالمللی ملاقاتی با آیتالله هاشمی رفسنجانی داشتند تا عملكرد دولت سازندگی در حوزه سیاست خارجی و نیز نوع نگاه بهینه نظام به جامعه بینالمللی را مورد نقد و ارزیابی و بحث و گفت و گو قرار دهند.
این متن گزیدههای كوتاهی است از این گفت وگو كه متن كامل آن را در شماره بهار 1391 فصلنامه به چاپ رسیده است.
* آیتالله هاشمی رفسنجانی در باره عملگرا بودن و یا توسعهگرا بودن دولت سازندگی اظهار داشت: "...شیوه موردپسند اسلام اینست كه انسان با عمل و كار، دین را معرفی كند. یعنی به هر فكری كه تعلق دارد، باید آن را در میدان عمل نشان دهد. گفتار، یك بخشی از كار است. جمله اعجازآمیزی از ائمه ما منقول است كه كونوا دعاتَ النّاس بِِغیر اَلسِنَتِكُم. دعوت با زبان عیبی ندارد، ولی باید با عمل باشد. شاید مضمون این ضربالمثل در ادبیات فارسی، عربی و شاید در همه زبانها زیاد دیده میشود. دو صد كرده چون نیم كردار نیست، واقعاً حرف درستی است. یعنی آنچه كه پایدار و تأثیرگذار میماند عمل است. حال، اسمش را عملگرایی و یا هر خصلت دیگری بخواهید بگذارید....."
آیتالله هاشمی افزود: "در دوران دفاع مقدس، برای من یك تجربه مهمی پیش آمد. در اواخر جنگ، شرایطی كه با دنیا، همسایهها، مسلمانها و دولتهای غربی و شرقی درست شده بود، با ما سازگاری نداشتند و ما هم با آنها سازگاری نداشتیم. متأسفانه از شعار نه شرقی، نه غربی برخی تفسیرهای عوامانه شده بود كه با همه باید همكاری نداشته باشیم. اما هدف این نبود، بلكه در مورد وابستگی بود كه ما باید بدون وابستگی و با استقلال كامل سیاست خودمان را داشته باشیم. اما همكاری متقابل و محترمانه با شرق و غرب را هم باید میداشتیم." وی در ادامه به تجربه جنگ و دفاع مقدس اشاره نمود:"بالاخره وقایع دفاع مقدس برای كسانی كه تفكری در میدان جنگ داشتند، ثابت كرد كه نمیتوان صرفاً با شعار، كار كرد. بلكه باید همراه عملگرایی وارد سیاست شد."
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در باره عملگرایی و تجربه قطعنامه افزود:" تجربه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در پایان جنگ بود. وقتی این مسئله مطرح شد، در آن موقع هم فرمانده جنگ بودم و مسئولیت من از همه روشنتر بود و هم قائم مقام فرمانده كل قوا بودم و اختیاراتم بالا بود. با تفكر وارد شدم و این مسئله را عملیاتی كردم. از وزارت خارجه خواستم كه قطعنامه را نه رد و نه قبول كنند و بگذارند مذاكره كنیم. قطعنامه را قابل قبول كنیم و بعد تصمیم بگیریم."
وی در كنار عملگرایی به ضرورت موضوع اعتدال و رابطه آن با عقیده پرداخت:"ضمناً آنچه كه به من در این مسائل كمك میكند، مسئله اعتدال است. تقریباً همیشه از نوجوانی و جوانی در روستا و در قم، در بحثها و سخنرانی هایم معتدل حركت میكردم. در مبارزه هم اینگونه بودم. آن قدر معتدل بودم كه اواخر مبارزه، منافقین و كسانی كه میخواستند خیلی تند باشند، با من درگیر شده بودند. مبارزه مسلحانه را نفی نمیكردم. ولی در كنارش موارد زیادی را شرط میكردم.روحیه اعتدال، به من كمك میكرد كه مسئولیت اجرایی كشور را كه به عهده گرفتم به این شكل زمینه عملگرایی برایم خیلی آسان شود. یعنی طبیعت اصلی من عملگرایی بود. ضمن اینكه به خاطر عقاید و تحصیلاتی كه دارم، عقایدم را همیشه اصل قرار میدهم. عقایدم هیچ وقت مرا تشویق به افراطگری نمیكند. هر دو جناح سیاسی موسوم به راست یا چپ آن موقع با تعبیراتی كه بود، با كارهای افراطی آنها ناسازگار بودم. نیروهای معتدل و عملگرا میتوانستند همكار من باشند."
آیتالله هاشمی قائم مقام امام(ره) در فرماندهی كل قوا در باره تعامل و تزاحم ایدئولوژی و منافع ملی گفت:"كاری به این ندارم كه ایدئولوژیهای مختلف چگونه هستند و ممكن است تحجّر و دگماتیسم در بعضی ایدئولوژیها باشد. ولی اسلامی را كه من میشناسم و به آن معتقدم و بسیاری هم مثل من فكر میكنند، اسلام دگم نیست." ایشان افزود:" اسلام دستور نداده است كه با كسانی كه مخالف عقیده ما هستند، قطع رابطه شود یا صحبت نكنیم. مگر پیامبر(ص) مأمور نشد كه به همه اهل كتابی كه اطرافش بودند، دستور دهد تعالوا الی كَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنَا و بَیْنَكُم (آیه 64 آلعمران)، یعنی مشتركات را بگیریم، بقیه اختلافات سر جای خودش باشد. بحث سر این نیست كه نمیشود دیگران را تحمل كرد. آن آیه معروف قرآن كذالك جعلناكم اُمَهً وسطاً لتكونوا شهدا علی الناس. ما، شما را امت وسط قرار دادیم. تفسیرهای مختلفی درباره واژه وسط است. چون خودم اهل تفسیرم، به نظرم بهترین تفسیر همین است كه شما معتدل هستید و در وسط ایستادهاید." وی به جمله معروف حضرت علی(ع)اشاره نمود كه میفرمایند: "الیمین و الیسار مَضلّه. یعنی چپروی و راستروی افراطی، از جاده حقیقت، به دو طرف منحرف شدن است." رئیس مجمع تشخیص مصلحت در باره كسانی كه بر طبل جنگ مینوازند اظهار داشت:"البته زمانی است كه دیگران میخواهند با ما بجنگند، ما را از بین ببرند كه این مورد، فضای دیگری است و در همین مورد هم اسلام حكم دارد و بحث دیگری است. ولی وقتی میشود با آنها بمانیم و با عمل، عقایدمان را به دنیا معرفی كنیم، راهی كه اسلام خواسته است، چرا نكنیم؟"
رئیس مجلس دوران امام در پاسخ به اینكه یك اصلی در سیاست خارجی هست كه میگوید در سیاست خارجی دوست دائمی و دشمن دائمی وجود ندارد و آنچه كه دائمی است منافع ملی است. اگر این را بخواهیم به طور مثال در زمینه رابطه با آمریكا پیاده كنیم، مخصوصاً در دوره حضرتعالی، چگونه میتوان تفسیرش كرد اظهار داشت:" من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نكردم. برای اینكه نمیخواستم كسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح كردم و نوشتم كه شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل كنید، در غیر این صورت ممكن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده كشور شود. گردنههایی است كه اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور كردن مشكل خواهد بود... یكی از این مسایل رابطه با آمریكا بود. نوشتم بالاخره سبكی كه الان داریم كه با آمریكا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریكا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریكا، چین با آمریكا و روسیه با آمریكا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاكره داریم، چرا با آمریكا مذاكره نكنیم؟ معنای مذاكره هم این نیست كه تسلیم آنها شویم. مذاكره میكنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است.
آیتالله هاشمی در پاسخ به این پرسش كه آیا تلاشهایتان مبنی بر نزدیكی ایران و عربستان و بالطبع كشورهای عربی را به بن بست رسیده میدانید و فكر میكنید راهكار برون رفت از این مسائل چیست؟ اظهار داشت: "بنبست نمیبینم. البته آنها دوست دارند كه راهشان به ایران باز باشد. آنها میدانند كه ایران قدرت بزرگی در منطقه است. فكر میكنم آنها میتوانند و مایل هستند، اگر روابط سنجیدهای باشد با ایران همكاری و رابطه داشته باشند... من آن موقع، دنبال احیای میراث فرهنگی شیعه در عربستان بودم. ائمه ما همه در آنجا حضور داشتهاند و آثار ارزشمندی از آنها در آنجا باقی مانده است. میخواستم آنها احیا شود. در عربستان كه بودم آیتالله صافی نامهای به من نوشتند و گفتند كه شما روی این مسئله كار كنید....خیلی از مسائل را در گفتگوها حل كردیم، ولی وقتی به ایران برگشتم، چون فكر میكردند این توافقات میخواهد به نام من تمام شود، از كل آن صرفنظر كردند. وزیر خارجه عربستان برای پیگیری توافقات به ایران آمد، پیگیری كه نكردند حتی برعكس عمل شد. روزی از رادیو شنیدم كه آقای متكی در جدّه در مصاحبهای اعلام كرده كه به آقای ریشهری، در عربستان اهانت كردهاند. من تعجب كردم و بعداً از آقای ریشهری سؤال كردم كه آیا چنین چیزی اتفاق افتاده؟ گفتند كه نه، اصلاً چنین مسائلی نبوده. گفتم كه تكذیب كن. تكذیب هم كرد. ولی رادیو كار خودش را میكند و به تكذیب ایشان اعتنایی نكردند.
روابط با عربستان، مسئله كوچكی برای منطقه نیست. اولاً كشور ثروتمندی است و اكثر علمای بلاد اسلامی به نوعی با عربستان به خاطر حج و زیارت ارتباط و ثانیاً منافع دارند. مساجدشان را تعمیر میكند. امكانات میدهد، قرآن چاپ میكند. امكانات زیادی را آنها برای ترویج امور دینی آنها درست كردهاند. كاری را كه دانشگاه الازهر در مصر میكرد، الان حجم زیادی از كارها و حتی كارهای آكادمیك به دست عربستان افتاده است. از همه اینها مهمتر، مسئله نفت است. اگر عربستان با ما روابط خوبی داشت، مگر غربیها میتوانستند ما را تحریم كنند؟ فقط عربستان میتواند جای ایران پر كند. عربستان لازم نیست هیچ كاری انجام بدهد، اگر نفت را به اندازه سهمیه اپك تولید كند، هیچ كس نمیتواند به ما تعرض كند. چون اقتصاد دنیا نمیتواند خالی از نفت ما باشد، فكر میكنم هنوز ایجاد روابط خوب مقدور است. ولی انسانهایی اینجا هستند كه میبینید نمیخواهند. شما كه در روابط بینالملل و سیاست خارجی متخصص هستید، میدانید. یك كلمه نسنجیده بگویند، خیلی زود بازتاب دارد، برخی اظهارات تند از دو طرف قابل تحمل نیست و باید اصلاح شود..."
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در باره مصر، و روابط با آسیای مركزی و قفقاز به ویژه تركمنستان و آذربایجان خاطر نشان كرد:"در مصر هم همینگونه است. بعد از رحلت امام(ره)، در شورای عالی امنیت ملی، تصویب كردیم كه روابطمان را با مصر برقرار كنیم. بعضیها خدمت رهبری رفتند و گفتند كه چون این رابطه را امام بعد از كمپ دیوید دستور دادند كه قطع كنیم، مخالفت با امام میشود. آن زمان امام به شورای انقلاب دستور دادند و ما هم رابطه با مصر را قطع كردیم. از این مسئله هفت، هشت سال گذشته بود كه ما تصویب كردیم. لذا نشد. در یك سفری كه به تركیه داشتم، نخستوزیر مصر كه روی كشتی مهمان رئیسجمهور تركیه بودیم كنار من بود. ایشان به من گفت كه چرا با مصر رابطه برقرار نمیكنید؟ گفتم به خاطر صلح كمپ دیوید. گفت "كمپ دیوید دیگر مرده است و چیزی از آن وجود ندارد." ما میتوانیم هم با كشورهای عربی به خصوص با همسایههای جنوبی و هم با كشورهای آسیای میانه و كشورهای جدا شده از شوروی سابق ارتباطات مفید برقرار كنیم.
سران برخی كشورهای مشتركالمنافع بهترین دوستان من بودند و حامی آنها پس از استقلال، جمهوری اسلامی ایران بود كه در زمان دولت من بود." "آقای نیازوف كه كشورش مركز مهم گاز منطقه است به من میگفت كه شما بیایید گاز تركمنستان را معامله كنید و در اختیار شما باشد تا این بحثها پیش نیاید. در حال مذاكره بودیم كه عمر دولت من تمام شد و دیگران دنبال نكردند." "در تاجیكستان، در قزاقستان، با این عظمت، اسرارشان را به ما میگفتند. چون آنها مركز مهم فضایی شوروی سابق بودند. به علاوه مراكز مهم موشكهای ده كلاهكی كه به سمت دنیا نشانه گرفته بودند در آنجا بود و همه اینها را میگفتند كه چه كار میكنند و با ما مشورت میكردند. واقعاً در شمال ایران در قفقاز، گرجستان و آذربایجان، صمیمیترین دوست ما بودند." "در آذربایجان در یك جلسه رسمی كه خبرنگاران هم حضور داشته، آقای حیدر علیاف به من گفت كه هفده شهر ما متعلق به شماست و باید اینها را حفظ كنید. ما با شما هستیم. چون با ارمنستان در حال جنگ بودند. تا این حد با ایران صمیمی بودند و كار میكردیم. در جنوب به صورت دیگری بود و بعد از جنگ كمكم یخهای روابط آب و روابط گرم شده بود. ما اگر فقط با كشورهای منطقه خودمان روابط را گرم كنیم، قدرت واقعی ایران در منطقه حفظ میشود. یعنی مركز اقتدار ایران در منطقه است. اما حیف...."
آیتالله هاشمی در باره نوع نگاه وی چه در زمان ریاست جمهوری و چه در حال حاضر، به دنیا به عنوان یك سیستم به هم پیوسته و اینكه آیا ایران میخواهد با این سیستم بینالملل سازگاری ایجاد و زندگی بكند؟ یا اساس آن را ظالمانه میداند و میخواهد برافكند؟ اظهار داشت:
"اینكه همه را از لحاظ عقیدتی قبول داشته باشیم، نه. ظلمهایی كه كشورهای استعماری به كشورهای جهان سوم و عقب نگه داشته شده، كرده و میكنند كه در سابق هم بیشتر بود. هم دوران استعمار رسمی و هم دوران استعمار نو. خیلی ظلم كردهاند و واقعاً مردم را استعمار میكنند. ما با این موارد مخالف هستیم. اما معنای آن، این نیست كه با اینها كار نمیكنیم و یا مذاكره نمیكنیم. میتوان كار كرد. نظرات را هم گفت. ما میتوانیم بدون دردسر به كشورهایی كه مظلوم هستند، كمك كنیم. طبیعتاً از لحاظ عقیدتی اگر بنا بود عمل كنیم، با كشورهای الحادی كه اصلاً خدا و معنویات را قبول ندارند، طبعاً باید با آنها همكاری نمیكردیم. اما الان به آنها نزدیكتر هستیم. نمیگویم كه با آنها نمیتوانیم كار كنیم. با آنها هم میتوانیم كار كنیم. اما در مورد بحث قبلی، فكر میكنم هر كشوری در دنیا، عقاید خودش را دارد و عقاید ما هم پابرجاست. آنجایی كه در عمل تضاد پیدا میكنیم، بحث دیگری است. با تعامل میشود. بسیاری از مشكلات را حل كرد. در مصوبات مجمع تشخیص مصلحت هم داریم كه باید با دنیا تعامل داشته باشیم و رهبری هم اینها را ابلاغ كردهاند و كاملاً عملی است."
ایشان در مورد اروپا و مسئله میكونوس كه مراكز متعدد تصمیمگیری كشور باعث شدند كه دولت سازندگی علیرغم تلاشهایی كه كرد، نتواند در سالهای آخرش روابط مثبتی با اروپا داشته باشد گفت:
"آنها میفهمیدند كه اینها خواست و استراتژی دولت نیست. فرض كنید تروری در كشوری انجام میشد، بزرگش نمیكردند. ولی افراطیهایی بودند كه هنوز هم هستند و همیشه بودهاند. میكونوسی كه شما میگویید هم از همین نوع است. جریاناتی اینگونه همیشه بودهاند. در زمان امام(ره) هم اینگونه افراد بودند. با اینكه امام هم با اینگونه كارها موافق نبودند. یك بار در یكی از كشورهای همجوار، محموله مواد منفجرهای كشف كرده بودند و این هم تأثیر منفی روی ما داشت. بله فكر میكنم هنوز هم آدمهای خودسر هستند. ولی سیاست كشور اینگونه نیست."
وی در باره اینكه آیا دولت سازندگی تلاشی داشت كه به موضوع حقوق بشر توجه بكند، اظهار داشت:
"فكر میكنم هر جا احساس میكردیم كه حقوق بشر مراعات نمیشود جلویش میایستادیم... مثلاً یك بخش، بخش زنها بود. من از همان اول كه آمدم دفتر امور زنان را تأسیس كردم. راه خانمها را به دانشگاه باز كردیم كه بعداً تشویق هم كردیم. مسئله ورزش زنان را كه به طور كلی فراموش شده بود، این كار را درست كردیم. سعی میكردیم كمترین تعداد زندانی را داشته باشیم. البته یك مواردی هم پیش آمد كه از اختیار ما خارج بود و افرادی خاص این كار را میكردند. اصلاً هیچ موردی تا به حال مخصوصاً آن دورهای كه رئیسجمهور بودم، موافق با زندانی سیاسی كردن هیچ كس نبودم. ما زندان را میشناختیم كه چیست. بستن روزنامه برای من اصلاً یك تابو بود. مگر اینكه از دست من خارج بود. در زمان آقای خاتمی تعدادی روزنامهها بسته شدند. با اینكه رئیسجمهور نمیخواست بسته شود. ولی عوامل دیگری بودند. اقلیتهای دینی یا قومی را سعی میكردیم كه راضی باشند. همه تلاش میكردیم. البته اینها یك مقدار طول میكشید. در یك جامعه افرادی هم هستند كه به گونهای دیگر رفتار میكنند."
وی درباره پذیرش گزارشگرهای حقوق بشر سازمان ملل اظهار داشت:
"یك بار آقای گالین دوپل را فرستادند. این مقدار مشكل اصلاً نداشتیم و به تدریج در حال حل شدن بود. مسئله هستهای كه مربوط به حقوق بشر نبود. ما مسئله هستهای را خوب پیش میبردیم. به خاطر فضای خوبی كه درست كرده بودیم، دیگر از ما نمیترسیدند، تأسیسات و امكاناتی كه الان داریم، تقریباً همه از آن زمان شروع شد و خیلی هم پیشرفت كرد. در حالی كه از صفر شروع كرده بودیم. البته از زمان قبل از رحلت امام(ره) شروع شده بود و در زمان من تقویت شد... مسائل حقوق بشر هم به تدریج در حال حل شدن بود...
بعضی اشكالات قبلاً بود و هنوز هم هست. ولی در مجموع با موضوع حقوق بشر مشكلی نداشتیم. البته در بسیاری از موارد ما باید مدعی نقض حقوق بشر توسط كشورهای غربی به ویژه آمریكاییها باشیم. ایران خود بزرگترین قربانی نقض حقوق بشر توسط تروریستهای مورد حمایت غرب از جمله منافقین است و ما در زمینه حقوق بشر از آنها طلبكاریم."
آقای هاشمی در پاسخ به این پرسش كه آیا در دوره هشت ساله ریاست جمهوری در عرصه سیاست خارجی اشتباه استراتژیكی انجام دادید كه اگر برگردید به گذشته آن را تكرار نكنید یا به شكل دیگری رفتار میكردید؟ پاسخ داد:
"میخواستم با مصر رابطه برقرار كنیم كه نتوانستیم. میخواستم با آمریكا با شروطی كه گذاشته بودم، مذاكره را شروع كنم كه نتوانستم. نتوانستم غیر از این است كه نخواستم." "مثلاً كاری كه میخواستیم با تركمنستان انجام بدهیم كه نگذاشتند و خیلی حیف شد. بنا بود گاز تركمنستان از طریق ایران به دنیا صادر شود. آقای نیازوف اصرار داشت و به اینجا آمد و اصرار كرد ساخت خط لوله را افتتاح كنیم و حتی در جوش دادن لولهها هم شخصاً شركت كرد و آن زمان تصاویرش هم پخش شد.... مواردی از این قبیل داریم كه نشد. ولی میخواستیم كه بشود."
ایشان درباره اینكه اگر بین حمایت از سازمانهایی مثل حماس و یا حزبالله لبنان با بعضی از منافع ملی ایران تعارض ایجاد شود، چه كار باید كرد؟ اظهار داشت:
"اگر سیاست درستی در دنیا داشته باشیم، تعارضی ایجاد نمیشود. برای اینكه فلسطینیها حق دارند برای ملت، وطن و حق خودشان مبارزه كنند. نباید اسم آنها را تروریسم بگذاریم. آنها را با مقاومت باید تعریف كرد. از حق خودشان دفاع میكنند و دفاع از حق را همه دنیا به رسمیت میشناسند. در سازمان ملل و همه مراكز بینالمللی هم شأن دارند. اخیراً هم موارد زیادی را برایشان تصویب كردند. كمك ما هم به آنها اشكالی نداشته و ندارد. اگر فضای روابطمان را با دنیا درست كنیم، باید این مسئله را از هم جدا كنیم. یا در مورد حزبالله كه شیعه و بخش عمده ملت لبنان است و در تاریخ همیشه مظلوم بوده هم برای فلسطین و هم برای لبنان. اینها قابل دفاع بوده هست. به شرط اینكه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نكنیم و اینها هم كار خودشان را بكنند. وقتی كه نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بكند، اینگونه مسائل قابل تحمل است." ایشان با اشاره به حمایت آمریكا از طالبان و القاعده در یك مقطع زمانی خاص افزود: "ببینید، آمریكاییها در افغانستان، طالبان و القاعده را ایجاد كردند. آن زمان برای آنها توجیه داشت. چون میخواستند شوروی را از خاك افغانستان بیرون كنند. در اینجا هیچ كس اعتراضی نداشت. دنیا هم اعتراضی نكرد و ما هم آن موقع اعتراض نكردیم. یا در هر منطقه دیگر، از این نمونهها خیلی میتوانید پیدا كنید. اگر یك نظام خودش نخواهد ماجراجویی بكند و در جاهایی هم بخواهد از مظلوم دفاع كند در دنیا پذیرفته شده است. این دخالت هم نیست."
آیتالله هاشمی درباره عبور از بنبست هستهای اظهار داشت:
"ما واقعاً قصد ساخت تسلیحات هستهای و سیستم نظامی هستهای نداریم. حتی خودم یك بار در نماز جمعه به رژیم اشغالگر اسرائیل توصیه كردم كه بمب اتم به نفع اسرائیل هم نیست. بالاخره اگر یك روزی درگیری اتمی پیش بیاید، اسرائیل یك كشور كوچك، ظرفیت تحمل بمب اتم را ندارد. كشور كوچكی است و خیلی آسان همه امكاناتش از بین میرود. گرچه آنها این نصیحت را تفسیر به تهدید كردند. عمیقاً معتقدیم كه در منطقه نباید سلاح هستهای باشد و این جزو اصول سیاستهای ما بوده و هست." رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری یادآور شد: "البته در سالهای اخیر در تصمیماتی كه گرفته میشود و مذاكراتی كه هست، نیستم، به نظرم در این راه بنبست نیست."
آیتالله هاشمی در پاسخ به پرسش یكی از اساتید ایرانی مقیم آمریكای فصلنامه مبنی بر اینكه تحولات اقتصادی دو ماه اخیر در جمهوری اسلامی، بازتاب بینالمللی داشته، اعم از بحث افزایش قیمت دلار كه تبعات خاصی دارد و مسائل داخلی از قبیل بیكاری و مشكلات جوانان و اینكه واقعاً در آینده در رابطه با ایران و خانوادههای ایرانی با این روندی كه در حوزه اقتصادی پیش گرفته شده، چه اتفاقاتی ممكن است بیفتد؟ اظهار داشت:
"باید راهحل اینگونه موارد را در مدیریت كشور دنبال كنیم. اگر قوه مجریه ما الان صلاحیتهای علمی، فنی و فكری كاملی داشت و مدیریت مؤثری را به كار میگرفت، روابط اجتماعی ما كامل، با مردم خوب بودیم و با دنیا هم مسئله درست نمیكردیم، این اتفاقات نمیافتاد" ایشان افزود: "با این حجم زیاد درآمد نفتی كه الان داریم و به علاوه این ظرفیت صادراتی كه الان برای ما به خصوص در زمینه تولیدات پتروشیمی و خدمات و سایر موارد پیدا شده، نباید مشكل میداشتیم. فكر میكنم بیكاریها و این مشكلات خیلی غیرعادی است." "....فكر میكنم با این درآمد عظیم و ظرفیت كاری كه در كشور هست، الان بیكاری خیلی غیرمعمول است. فقط مسئله مدیریت است. اگر مدیریت نیرومندی در كشور كارها را به عهده بگیرد، همین حالا میتواند خیلی زود با یك حركتهای جهشی این مسائل را حل كند."
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در باره اینكه آیا برای خروج از این وضعیت امیدوار باشیم؟ اظهار داشت:
"ببینید ما سرمایه امید را داریم. مهم این است كه چگونه از این سرمایه استفاده كنیم. اولاً مردم ما مردم عالم، تحصیلكرده و در حال تحصیل هستند كه بخش عظیمی از نیروهای ما اینگونهاند. حتی بچههای دبستانی و دبیرستانی الان آگاه هستند و ارتباطات روز دنیا، اینها را خیلی وارد مسائل میكند. یعنی یك جامعه هوشیار، بیدار و آگاه داریم. ولی در عین حال مردم ما مسلمان و خیلی نجیب هستند. دلشان میخواهد كه مسائل به صورت درست حل شود. دوم اینكه منابع كشور ما هم خیلی غنی و بسیار بالاتر از حد فعلی است. قشر زنان در كشور بسیار فعال و باسواد شدهاند. البته نباید بیمورد محدودشان كنیم. در زمان امام و در آن موقعی كه این كارها خیلی آسان بود، یك بار آمدند در كلاسهای دانشگاه بین آنها نئوپان گذاشتند. امام وقتی كه خبردار شدند، فوری دستور دادند كه متوقف شود. راه آموزش و تربیت و اقناع مؤثرتر است."
ایشان افزود: "...باید روی مردم حساب كرد. اگر بخواهیم بدون مردم كار كنیم، همه چیز در بنبست قرار میگیرد و اگر با مردم كار كنیم، همه چیز باز میشود و میتواند جلو برود."
وی درباره اینكه تركیه مدل یك كشور اسلامی دموكراتیك میشود، ولی ایران با این سابقه و با این سرمایه و با این نیروی انسانی در چنین وضعیتی باشد اظهار داشت:
"بالاخره باید امید داشته باشیم كه ایران را با این امكانات خوب خدا داده و مردم بسیار شریف و نجیبی كه دارد و با احكام متعالی و مترقی اسلام بیشتر و بهتر بسازیم و مشكلات را حل كنیم."
منبع:http://aftabnews.ir/vdcfvxdy1w6dtea.igiw.html
چهارشنبه 16/1/1391 - 15:49
اخبار
به گزارش خبرآنلاین، وب سایت شخصی سیدمحمد خاتمی اقدام به انتشار سخنرانی از رئیس جمهور سابق کرد که در آستانه ایام فاطمیه برگزار شده است.
سید محمد خاتمی که در دیدار با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران سخن می گفته با اشاره به انتخابات مجلس نهم گفته است:«عقلا ساز و کاری را برای انتخابات در نظر بگیرند تا در آن حرف و حدیث نباشد. خدا میداند اگر چنین شود آرامش و ثبات و پیشرفت از هر جهت تأمین خواهد شد.»
وی افزود: «اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است میگذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد.»
سید محمد خاتمی گفته است: واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ایجاد شده که باعث ایجاد توهم و شیدایی در یک سو و ایجاد نفرت در طرف دیگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک میان شیدایی بیحساب و نفرت فزاینده باید ترسید و به خدا پناه برد.
رئیس دولتهای هفتم و هشتم افزود: برخی از رفتارها دارد نظام را تضعیف می کند و چهره انقلاب و اسلام را زشت جلوه میدهد. ما میگوییم این جو مسموم درمان شود.
خاتمی افزود: چنانچه میبینید امروز دیگر فقط بحث اصلاحطلبان نیست و حتی میگویند مسائل انحرافی در جاهای دیگری است.
خاتمی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشته است: «به هر حال اصلاحطلبان که به نظام و جمهوری اسلامی پایبندند و در متن نظام جمهوری اسلامی حرمت و کرامت انسان ایرانی را میطلبند، به ایران نیز عشق میورزند و خدمت به ایران و ایرانی را افتخاری بزرگ میدانند و القاء تقابل میان اسلام و ایران را امری انحرافی میدانند.»
وی با بیان اینکه «ما میگوییم خیلی بهتر از آنچه هست میشود کشور را اداره کرد» گفت: از روزی که نفت در ایران کشف شد که حدود یکصد سال از آن میگذرد، تاکنون حدود یک هزار میلیارد دلار پول از محل فروش نفت نصیب این ملت شده است که حداقل ۴۵۰ میلیارد دلار آن که نزدیک به ۵۰ درصد درآمد نفتی ایران از ابتدا تاکنون بوده است، در این پنج شش سال اخیر حاصل شده است. آیا به تناسب این درآمد وضع مملکت هم خوب است؟
محمد خاتمی افزود: رشد اقتصادی به شدت پایین آمده و حتی گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. تولید در همه عرصهها لطمه فراوان دیده است. مگر میشود مدعی ایجاد دو و نیم میلیون شغل شد، ولی رشد اقتصادی پایین باشد. ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.
http://www.khabaronline.ir/detail/151438/
منبع: http://www.links.iranvij.ir/2012/03/post_1411.php
چهارشنبه 9/1/1391 - 15:25
اخبار
سخنان محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران در تاجیکستان، نه تنها با انتقادات برخی از شخصیتهای فرهنگی کشور روبهرو شده است، بلکه امروز آیتالله مکارم شیرازی، از مراجع عظام تقلید هم به این مسأله واکنش نشان داده است.
به گزارش «تابناک»، ماجرا از آنجا آغاز شد که رئیس جمهور ایران در جمع ایرانیان تاجیکستان گفته بود که: «فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد»؛ مطلبی که بلافاصله با واکنش برخی از چهرههای فرهنگب روبهرو شد و رئیس مرکز اسناد و کتابخانه مجلس شورای اسلامی و از تاریخنویسان جوان در تعبیری سخنان رئیس جمهور در تاجیکستان را نژادگرایی افراطی به اسم نامید.
وی در این باره نوشت:
«امروز که سخنان آقای احمدی نژاد را در تاجیکستان خواندم؛ سخنانی که بدون مشورت عالمان و فرهیختگان و فقیهان و فیلسوفان اسلامی و صرفا از سر تفنن و بدون داشتن معلم گفته میشود، دانستم که دست کم یکی از مشکلات اصلی ما همین است که قدر خود را نمیشناسیم. آدمی که قدر خود را نشناسد، چه شخصی که خود را تحقیر میکند و چه کسی که خود را بیدلیل بزرگ نشان میدهد، فردی ناآگاه است که از صراط مستقیم و حد اعتدال خارج میشود.
تا امروز میدانستیم که شماری از مورخان تاریخ ادبیات گفتهاند فردوسی زبان فارسی را احیا کرد و خود فردوسی هم این را در شعری گفته است که «عجم زنده کردم بدین پارسی»، اما نمیدانستیم روزی خواهد رسید که رئیسجمهوری کشور اسلامی ایران، سی و اندی سال پس از تلاش بی وقفه و دادن هزاران شهید برای اسلام توسط یک ملت آن هم برای احیای اسلام، مدعی شود که فردوسی مکتب پیامبر (ص) را هم نجات داده است.
این عین نژادگرایی افراطی است؛ سخنی که نه به سود فردوسی است، نه اسلام، نه ایران و نه به نفع جمهوری اسلامی. این ایدئولوژی به درد اوایل دوره رضاخان میخورد که عاقبت سر از ناسیونالیسم افراطی درآورد و هیچ چارهای از مشکلات ملی و بین المللی و تمدنی ما را حل نکرد».
مسأله اما به اینجا ختم نشد، آیتالله مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید نیز امروز در درس خارج از فقه خود نیز به انتقاد از سخنان رئیس جمهور در تاجیکستان پرداخت و مطرح کردن این گونه سخنان را احتمالی برای کمرنگ نشان دادن روحانیت و مبارزه با آنان نامید.
ایشان با اشاره به سخن یکی از مسئولان، مبنی بر این که اسلام توسط بنی امیه و بنی عباس خراب شده بود، و فردوسی آمد و مکتب پیامبر(ص) را نجات داد، اظهار داشتند:
« این سخن، ظلم بزرگی است، به علمایی که از آغاز تا امروز، به دنبال حفظ مکتب اسلام و تشیع بوده هستند؛ یعنی شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی، شهید اول و شهید ثانی و... حضرت امام (ره)، که سالها زندان و تبعید را تحمل کرده و خونشان نیز در این راه ریخته شده، اسلام را نجات ندادهاند و فردوسی آن را نجات داده است.
این مرجع تقلید، با بیان این که خود فردوسی نیز چنین عبارتی را تکذیب میکند، اظهار داشتند: فردوسی گفته است که «بسی رنج بردم بدین سال سی ـ عجم زنده کردم بدین پارسی». خود میگوید که با تلاشهای زیادی که در این سی سال متحمل شدهام، زبان فارسی را زنده کردهام؛ بنابراین، این که گفته میشود، فردوسی مکتب پیامبر اسلام (ص) را نجات داده، بی انصافی است.
وی با بیان این که مشخص نیست اینها چه هدفی دارند، خاطرنشان کردند: برخی میگویند که هدف از مطرح کردن این حرفها، این است که با روحانیت مبارزه و نقش آن را کمرنگ کنند. همچنین گفته میشود که هدفشان قرار دادن مکتب ایرانی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است تا ما را از دیگر کشورهای اسلامی جدا سازند.
آیتالله مکارم شیرازی خاطرنشان کردند: در شرایطی که با بیداری اسلامی، ارتباط ما با کشورهای اسلامی بیشتر و قویتر میشود؛ باید دقت بیشتری داشته باشیم. خوب است که افراد، مراقب سخنانشان باشند و بدانند که این سخن آنان، چه آثار شومی در پی دارد».
گویا، انتقادات علما از سخنان رئیس جمهور در روزهای آینده پررنگ تر شود؛ انتقاداتی که البته پیش از این هم وجود داشته است، اما رئیس جمهور و برخی مسئولان دیگر تا کنون این انتقادات را نشنیده گرفتهاند.
منیع:http://www.tabnak.ir/fa/news/234929/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
چهارشنبه 9/1/1391 - 15:15
شخصیت ها و بزرگان
زندگینامه استاد
شرح آرزومندی
در بیان شرح احوالات و زندگانی با برکت عالم ربانی حضرت آیت اله استاد محمد شجاعی حفظ الله
قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز ورای حدّ تقدیر است شرح آرزومندی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
علم بسان فرشته است ـ
فرشته ای فرود آمده از بالاترین آسمان. میگردد تا یافتن منزلی. فرشته در
خاکدان منزل نمیکند، فرشته پشت شیشة غبار گرفتة خانههای متروک نمینشیند.
فرشتة سپیدبال آشیانهای میخواهد در خور ظرافت طبعش و منزلی در شان پاکی
و قداستش.
منزل فرشته علم دلی است که پیش از آن که از روزن آن آفتاب دانستن فرو
ریزد، باران تزکیه بر سقفش میبارد. و این گونه است که دل و جان عالمان
مهبط فرشتگان و جایگاه نزول زلالترین بارانهای فیض الهی است:
خلوت دل نیست جای صحبت اغیار دیو چون بیرون رود فرشته در آید
زندگی
مردان خدا و عالمانی که فرشتگان علم و تقوا در قلب آنها منزل کردهاند فصل
درس آموزی است که جویندگان وصال، برگ برگ آن را مشتاقانه میخوانند و از
واژه واژهاش اندرز میگیرند و از جمله جملهاش چراغ راه بر میافروزند.
عالمی که اینک چراغ زندگانی پربارش را به نظاره مینشینیم نیز از ان دسته
مردان خداست. مردانی که با تمام دلیری در طی طریق الی الله، خاضعانه راه
خاموشی گرفتهاند و آنگاه که از حیات طیبة ایشان میپرسی کلامی بر
نمیآورند و دمی نمیکشند. این استاد فرزانه بارها مورد چنین تقاضایی قرار
گرفته بودند و همواره میفرمودند: من بارها گفتهام که زندگی من خلاصه در
این سه جمله است که: نادان به دنیا آمدم، نادان بزرگ شدم و نادان هستم.
آری، غایت دانستن در نزد مردان خدا به بیکرانهتر از محیط فهم زمینیان است
و ریسمانی است که رشته در آسمان دارد. اما در یک عصر دلانگیز تابستان، در
سال 1383 هنگامیکه توفیق زیارتشان نایب گردید، آنگاه که اصرار مشتاق محبی
را دیدند، شاید تنها به حکم شاد کردن دل مؤمنی بود که لب به کلام گشودند، و
صد البته که ناگفتنیهای فراوان از کمالات و آفاق شریفة خود را همچنان در
محاق سکوت نگاه داشتند و آنچه از گفتنیها بازگو کردند، بازیرسبیل پرهیز از
خودنمایی و بیشتر در شرح فضایل اساتیدشان بود تا بیان شرح حال خود.
گرکسی وصف او زمن پرسد بیدل از بینشان چه گوید باز!
عاشقان کشتگان معشوقاند برنیاید ز کشتگان آواز
زنجان،
به سال 1319 هجری شمسی مردی آورد که فرشتة علم در لحظة ولادت آهنگ فرود
آمدن بر قلب او کرد و بالهای خود را بر چشمان او سایید. حضرت آیت الله محمد
شجاعی در سال 1319 هجری شمسی در زنجان دیده به هستی باز کردند. ایشان نیز،
چون عضوی از منظومة خورشیدی عالمان، در همان آغاز طفولیت، آثار استادی و
فرزانگی بر چهره داشت و چشمهای باطن بین را به فردایی درخشنده در عرصة
ایمان و اجتهاد و مجاهده نوید میداد.
تحصیلات ابتدایی را در زادگاه به سرانجام رساند و پس از آن بیدرنگ، به
سال 1331 هجری شمسی، راه اکتساب علوم آل محمد، صلوات اله علیهم اجمعین، را
در حوزة علمیه زنجان در پیش گرفت. مقدمات حوزوی و نیز ... در همانجا آموخت و
از لمعات آن توشههای نور برگرفت و برای شناخت قوانین اصول فقه، کتاب
فوانین در اصول را آموخت و سپس آموختن منظومتین مرحوم سبزواری را بابی برای
ورود به کهکشان زیبای حکمت الهی قرار داد. حصرت آیت الله استاد محمد شجاعی
به سال 1335 هجری شمسی، از گوشههای حجرات حوزه علمیة زنجان، به سرزمین
دانش و تقوا، قم، هجرت کردند ـ سرزمینی که آشنایی با بزرگان عرصه علم و
اجتهاد و فلسفه و عرفان واستفاده از آنان از مهمترین برکات آن بود. در
همانجا رسایل آموخت و رسالت علماندوزی را به کمال رساند. مکاسب فرا گرفت و
تقوا و دانش کسب کرد و کفایه را در خود به کفایت به اندکی از زندگی دنیا
بدل ساخت. آنگاه از دروازهای متون نوشته شده خارج گردید و خود را به باب
شهر درس خارج از اصول فقه فقیهی اصولی و عارفی فیلسوف، حضرت امام خمینی
(ره)، رساند تا او را به اصولیترین مبانی علم اصول فقه رهنمون گرداند و هم
فروع را نزد وی روشن و آشکار سازد.
همزمان، تلمند در محضر فقهی حضرت آیت الله العظمی محقق داماد (ره) و شرکت
در درس خارج فقه ایشان راه استنباط احکام شرعی و اجتهاد را برای او هموار
نمود. علاوه بر این بهرههای مقطعی ایشان از درسهای خارج فقه و اصول برخی
از آیات عظام چون ابرهای عابر بهاری او را نه سیراب، بلکه غرق در فراوانی
فهم نمود.
اما بهرههایی که از مائده آسمانی حضرت علامه طباطبایی (ره) بر گرفت، غذای
روح سالیان او را رقم زد و او را به شاگرد ممتاز و مخصوص علامة طباطبایی
رضوان اله علیه بدل ساخت. آموختن فلسفه، شفا یافتن از حکمت الهی سینوی در
درس شفا و سفر از خویش به خدا، همراه با خلق، در درس اسفار صد را با حضور
در کلاسهای درس عمومی، و بهرهمندیاز خلوت آکنده از اسرار درسهای خصوصی
حضرت علامه (ره) گوشههایی از این خوشهچینی معنوی از بوستان علم و حکمت
بود.
ارتباط علمی و معنوی تنگاتنگ میان استادی علامه و شاگردی عالم، او را در
شمار نزدیکان حضرت طباطبایی در آورده بود تا آنجا که همة رسالههای
دستنویس علامه را که مزین به دستخط نورانی ایشان بود و استنساخ آنها را به
بعضی از شاگردانشان اجازه میدادند، استنساخ نمود و این افتخار را هم نصیب
خود داشت.
به هر حال، بهرهمندی استاد حضرت آیت الله شجاعی از سایة پرمهر و پرخیز
استادی وارسته و واصل چون حضرت علامه طباطبایی حقیقتی است که آثار و برکات
آن همچنان در دل و جان ایشان جاری است.
گواه ارادت و لطف متقابل او و علامه (ره) همین بس زمانی، با درگذشت
پدربزرگوار استاد (آیت الله شجاعی) که علامه طباطبایی به منظور مسافرت
تابستانی به زنجان عزیمت نموده و ایامی را در این شهر اقامت میکنند، از
درگذشت پدر ایشان مطلع میکردند، و به دیدار و تسلیت شاگردی میشتابند و
منزل پدری ایشان را به نور حضور خویش منور مینمایند. به همین دلیل، سالها
بعد که قرار بود منزل پدری حضرت آیت الله شجاعی برای مرمت و بازسازی تخریب
گردد، به یمن همین خاطرة تابناک و ارزشمند، با اکراه تمام، تخریب آن اتاق
نورانی را به اطرافیان اجازت فرمودند.
زی طلبگی از ارزشمندترین دستاویزهایی است که تمام عالمان ربانی، به ویژه
در دوران جوانی، خود را به زیور آن آراستهاند. ایشان نیز در دوران جوانی،
طلبگی را با مرام سادگی عجین ساختند.
در نز د خدا، شکم پر مبغوض است و از مبغوض حکیم، حکمت بر نمیآید. این است
که خالی نگه داشتن اندرون از طعام، سر اولیای خداست در وصول به حکمتهای
ناب آسمانی.
اندرون از طعام خالی دار تا در آن نور کبریا بینی
حضرت
آیت الله شجاعی نیز در زمرة پارسایانی بود که فقر شدید دوران جوان نه تنها
مخل علم آموزی و تهذیب او نگردید، بلکه ارادة او را در طی طریق تقوی و
دانش صد چندان نمود. او، که گاه از شدت فقر، استطاعت خرید حتی یک قرص نان
سنگک 4 ریالی را هم نداشت و سه سال تمام در نهایت فقر، از نان سیر نگشت، با
تمامی این مشقات لحظهای از آموختن نیاسود.
او هر روز پس از نماز صبح تا ساعت 12 شب به جز یک ساعت در ظهر، به قصد
ادای فریضه و تناول غذایی مختصر، به سختی به درس و مطالعه میپرداخت. با
اینهمه سختکوشی، ایشان در بیاناتشان با تواضعی ستودنی از اینکه در مقاطع
مختلف عمر خویش اوقاتی را بیهوده ضایع کرده است تاسف دایم دارند.
در آن زمان که به دلیل کمبود بعضی از کتابهای درسی و عدم گسترش صنعت چاپ،
طلاب پرتلاش ناچار به استنساخ بعضی از کتابها بودند، گاه، نوبت استنساخ
ایشان به دیر هنگام میافتاد و دشواری دیگری بر مشقات ایشان میافزود. برای
مثال تنها وقتی که برای استنساخ کتاب شفا (که فقط پنج نسخه در کلاس درس
موجود بود) در اختیار استاد قرار داشت، 11 تا 12 هر شب در آن زمان بوده
است. دراین ساعت هر شب میرفتند و کتاب را از صاحب آن میگرفتند و درس فردا
را استنساخ مینمودند و کتاب را بر میگرداندند. امان این صفرا، در کام
علم خواه او انگبین فزود.
شاید درک این ماجرا دشوار باشد، اما گواه گویایی است بر جدیت ایشان در علم
آموزی در کنار تمام مرارت هایش. ایشان بعد از تاهل در محلههای فقیرنشین
قم با اجاره کردن یک و گاهی دو اتاق کوچک به تحصیل ادامه میدادند. در آن
روزگار در بعضی از این محلهها فقط یک روز در میان امکان استفاده از برق را
داشتند، آنهم تنها استفاده از یک لامپ 25 واتی، لاجرم، شبهایی که برق در
اختیار نبود، با بازکردن در چراغ والور به نور کمرنگ شعله بسنده میکردند و
به مطالعه و نوشتن میپرداختند و از لحظهلحظه عمر برای دانستن و فهمیدن
بهره میبردند.
در سال 1346 هجری شمسی، باگذشت چهارسال از تبعید حضرت امام خمینی (ره)، پس
از وقایع خرداد 1342 و تعطیلی دروس ایشان و همچنین درگذشت حضرت آیت الله
محقق داماد و نیز درس حضرت علامه به منظور ادامة تالیف و تکمیل
اثرعظیمالقدر خود، المیزان، استاد شجاعی، که هر تابستان در زنجان اقامت
میکردند و در آغاز سال تحصیلی هر سال مجددا به قم باز میگشتند، در این
سال (1346 هجری شمسی) با تعطیل شدن تمام درسهایشان در قم، دیگر به قم باز
نمیگردند
این واقعه اگرچه برای استاد غم انگیز و سنگین بود، امام آثار مبارکی داشت و
منشا برکات و سرآغاز تشکیل جلسات و مباحث معارفی و تهذیب نفس و تفسیر حضرت
آیت الله شجاعی در زنجان گردید.
این عالم فرزانه از زمرة اوتادی است که به عینه علم را با عمل و جهاد را
با اجتهاد در آمیخت. او که فضای فاسد رژیم ستمشاهی را مخل مبانی شریعت و
معاند با احکام نورانی اسلام میدید، براساس آنچه از تفکر ناب محمدی (ص)
حضرت امام (ره) آموخته بود، در اوج خفقان رژیم طاغوت، در خلال مباحث اخلاقی
و دینی خود به طرح اعتراضات سیاسی نیز میپرداخت و به همین دلیل توسط
ساواک زنجان مکرر مورد مؤاخذه و سؤال و جواب و تهدید قرار میگرفت ولیکن به
کار خود ادامه میداد. تا اینکه در سال 1351 هجری شمسی توسط مامورانی که
از ساواک تهران آمده بودند با کمک ساواک زنجان دستگیر و دو شبانه روز به
دست ماموران اعزامی از تهران در شهر بانی زنجان مورد آزار و شکنجه بسیار
سخت قرار گرفت و سپس، بعد از دو روز، به ساواک تهران منتقل گردید و دو ماه
در کمیتة ضد خرابکاری که کمیتة مشترک ساواک و شهربانی بود به جهت فعالیتهای
گوناگون بر علیه رژیم، به صورت شد ید و خطرناکی آزار و شکنجه شد.
او دراین ایام مصداق کریمة ”واوذوافی سبیلی...“ بود.
بعد از آن 8 ماه دیگر در زندان قصر تحت مراقبت شدید زندانی بود و تنها با
توکل کامل به خدای متعال و انقطاع از ما سوی الله و توسل به حضرات معصومین
سلام الله علیهم اجمعین خصوصا در آویختن دامان حضرت ثامن الحج، علی بن موسی
الرضا، صلوات الله و سلامه علیه، توانست از مهلکة رژیم طاغوت جان به سلامت
به در برد و سایة پر بار خود را بر سر مشتاقان توحید و حکمت و تهذیب حفظ
نماید. ادامة راه جهاد و اجتهاد و دغدغة اصلاح جامعه، بعد از مدتی مجددا او
را در چنگال خون آلود ساواک انداخت و بار دیگر فصلی از شکنجههای طاقت
فرسا را بر جسم مهذب او روا داشت. اما پس از زمان کوتاهی باز با عنایات
خاصة ربوبی و توجهات مخصوص حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین از زندان
رژیم آزاد گردید.
با به ثمر نشستن نهال انقلاب اسلامی ایران، حضرت استاد، که عرصة سیاست هم
برای او میدان عبودیت و بندگی خدا و خدمت به خلق بود، نمایندگی مردم زنجان
را با اصرار زیاد خود مردم آن دیار در دورة اول مجلس شورای اسلامی
پذیرفتند، اما چندی نگذشت که به دلیل شدت کسالات به جا مانده از دوران
زندان، از این سمت استعفا نموده و از آن پس، با اقامت در تهران، با تشکیل
جلسات درس و بحث در باب تزکیه و خودسازی، تفسیر و معارف قرآنی دیگر، راه را
بر جویندگانی بسیار، هموار ساختند.
جلسات عمومی و خصوصی درسها و مباحث عرفانی، تفسیری و معارفی استاد در دو
دهة 40 و 50 شمسی در زنجان و دو دهة 60 و 70 شمسی در تهران بیشک گواراترین
سرچشمههای زلال حکمت و عمل را در کام طالبین جویندگان معرفت روا داشته
است که ثمرة آن شاگردان و بهرهمندان زیاد از این محافل است.
ابداعات و ابتکارات زیبا و مؤثر عرفانی و معارفی همراه با استدلالات و
براهین قوی و تحلیلهای مخصوص در استفاده از آیات قرآن کریم و روایات و
ادعیة معصومین، سلام الله علیهم اجمعین، در مباحث خودسازی و تزکیة النفس،
تفسیر و معارف جقة الهیه، شیوة منحصر به فرد این استاد عالیقدر است. جالب
آنکه سلیقة عرفانی و ذوقی استاد و علاقة ایشان به ارباب معرفت، از جمله
مولوی و حافظ، بر زیبایی کلام و اندیشة ایشان، صورتی دیگر بخشیده و جامهای
زربفت از لطایف پوشانده است.
آنچه درشرح زندگانی ایشان نباید مغفول بماند، این است که ایشان نیز درست
مانند استاد خود، حضرت علامه طباطبایی، در تمام پیشرفتهای علمی و عرفانی،
خود را مرهون فداکاریها و زحمات همسر فداکار خود میدانند و وجود چنین
همسری را از تفضلات حضرت حق بر میشمرند.
حاصل عمر با برکت ایشان در عرصة علم و عمل تاکنون آثار ارزشمندی را به جا
نهاده که مشتاقان حقایق الهی را از زخارف دیگر بینیاز میکند.
این گنجینة گرانبها شامل آثار زیر است:
ـ کتاب معاد یا بازگشت به سوی خدا در دو جلد چاپ شرکت انتشار
ـ کتاب مقالات دربارة تزکیه و خودسازی در سه جلد انتشارات سروش
ـ انسان و خلافت الهی
ـ 6 جلد کتاب برگرفته از برخی از مباحث استاد در جلساتشان درخصوص معاد در
خصوص خواب با تنظیم حجه الاسلام کاشفی، چاپ کانون اندیشة جوان با عناوین:
بازگشت به هستی، عروج روح، قیام قیامت، تجسم عمل شفاعت، مواقف حشر، و نشانههای خواب
مجموعه آثار آیت الله محمد شجاعی:
1- مقالات، سه جلد، چاپ از انتشارات سروش
2- معاد یا بازگشت به سوی خدا، دو جلد، چاپ شرکت انتشار.
3- انسان و خلافت الهی، یک جلد
4- اسماء حسنی، یک جلد، چاپ دوم از انتشارات سروش
5- پنج رساله، یک جلد، چاپ اول از مرکز مطالعات بنیادین خاورمیانه
6- ملائکه، یک جلد، چاپ دوم
7- بقیة الله ...، یک جلد، چاپ اول
8- خواب و نشانهای آن، یک جلد، چاپ سوم
9- بازگشت به هستی، یک جلد، چاپ دوم
10- عروج روح، یک جلد، چاپ دوم
11- قیام قیامت، یک جلد، چاپ دوم
12- مواقف حشر، یک جلد، چاپ دوم
13- تجسم عمل و شفاعت، یک جلد، چاپ دوم
14- مرگ تا قیامت، یک جلد، چاپ دوم
منتشر میشودِ:
1- خواب و نشانهای آن، چاپ چهارم.
2- دروس تزکیه، در چند جلد، چاپ اول.
ـ آرشیو نوار بزرگی شامل مباحث ارزشمند ایشان دربارة خودسازی و تزکیه، تفسیر، و معارف مختلف.
نکتة دیگری که شایان ذکر است آنکه مباحث گرانمایة این استاد فرزانه در باب
تزکیه و خودسازی با عنوان برنامة” کیمیای وصال“ از سال 79 تا کنون از
رادیو قرآن برای علاقمندان پخش شده است. بیشک کیمیای کلام و اندیشة این
عالم ربانی مس وجود را به طلای ناب بدل میکند:
دست از مس وجود چون مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
منبع: http://radioquran.ir/?part=product&inc=product&id=12
يکشنبه 6/1/1391 - 19:21
سخنان ماندگار
بسم الله الرحمن الرحیم 
اصل همین واجب و حرام است با شناخت جامع و وسیع. خوب بشناسد در واجب به عمل و در حرام به اجتناب. مستحبات و اذکار شاخ و برگ اینهاست. کسی که در اینها معطلی دارد، اصلا در ولایت خدا وارد نشده است. هر وقت خواستید ببینید چه جور هستید ببینید در این دو مورد چه طور هستید. وقتی این دو تثبیت شد، در فکر دیگر باشید.
جای هر چیز را بیابید. این اهمیت مستحبات را از بین نمی برد.
از تذکرات حضرت آیت الله محمد شجاعی(حفظه الله) 1367
منبع:http://shojaee.org/shojaee/index.php?option=com_content&view=article&catid=43%3A2009-07-22-06-06-57&id=61%3A2009-07-29-08-11-29&Itemid=66
يکشنبه 6/1/1391 - 19:7
سخنان ماندگار
67بسم الله الرحمن الرحیم
هر چه یاد گرفتید، خاموش تر خواهید شد. شب و روز همت تان این باشد که یاد بگیرید.
هر چه یاد گرفتید، ادعایتان کمتر خواهد شد. هر چه یاد گرفتید، خودتان را نادان تر می
دانید.
وقتی انسان دانست و عمل نکرد، آن علمی را هم داشت از دست می رود و بعدها منجر به
وسوسه، شک و تردید و احیانا انکار و عدم قبول می شود.
علم فریاد می کند و عمل را می خواند؛ اگر عمل به فریاد او جواب داد که داد و الا علم هم می رود.
از تذکرات حضرت آیت الله محمد شجاعی 1367
منبع:http://shojaee.org/shojaee/index.php?option=com_content&view=article&id=60:2009-07-29-08-08-07&catid=43:2009-07-22-06-06-57&Itemid=66
يکشنبه 6/1/1391 - 19:2
سخنان ماندگار
بسم الله الرحمن الرحیم
موازین، شب و روز برای من و شما قرآن است؛ نه کشف، نه خواب، نه رفتار ظاهری و نه ... هیچ کدام حجت نیست.
روی احتمالات نمی توان بنا نهاد؛ مکشوفات زیادی می شود که مثلا شما در فلان مقام هستید؛ از کجا معلوم از پایه خراب نباشد این مکشوفات.
حجت قرآن است، روایات و رفتار و گفتار معصوم علیهم السلام(حجت است).
از تذکرات حضرت آیت الله محمد شجاعی (حفظه الله) 1367
يکشنبه 6/1/1391 - 13:5
سخنان ماندگار
در همه احوال و لحظات علی الاتصال بیاد خدایی باشد که در محضر اوست و بر اساس همین یاد، مراقب حرکاتش باشد. آنچه خدا امر کرده، آنطور باشد و آنچه نهی کرده، آنطور نباشد.
مراقبت در همه حرکات ظاهر و باطن. می خواهد فکری بکند؛ آیا خدا اجازه می دهد یا خیر؟ می خواهد حرفی بزند، نیتی بکند، بخورد، بنشیند، بلند شود، امر و نهی بکند، مواجه با کسی داشته باشد؛ آیا خدا اجازه می دهد یا خیر؟ مرتب مراقب حرکاتش باشد اگر جایی احساس کرد وظیفه اش است چیزی بگوید و گفت، آن یاد خداست. اگر در جایی عملی را نباید کرد یا حرفی را نباید زد و نزد، آن یاد خداست و ..........
حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند که هر کسی در حرکاتش دقیقا اطاعت از خدا می کند، ذکر خدا می گوید اگر چه نماز و روزه اش و تلاوت قرآنش کم باشد.
این معنی ذکر است و عمل کردن به آن هم خیلی سخت است. وقتی هم که تصمیم می گیرید از یادتان می رود و شکست می خورید، دو باره برگردید و شکست نخورید، همینطور می شود. اول کار سخت است تا ملکۀ طیبه و راسخه شود در وجودتان. ( در این صورت) نیت و فکری می خواهید بکنید بلافاصله خواهید فهمید و خدا دستتان را می گیرد و منصرف می شوید و آنرا رد می کنید. ذاکرین واقعی بسیار کم هستند.
از تذکرات معظم له 1367 يکشنبه 6/1/1391 - 12:58
مهدویت
به امید روزی که این پست تمام این تالار گفت وگو را فرا بگیرد:
حضرت مهدی (عج) آمد
پنج شنبه 3/1/1391 - 21:23
سياست
آفتاب: صادق زیبا کلام با بیان اینکه «هاشمی حاشیهنشینی را ترجیح میدهد» به سئوالات «ایلنا» پاسخ میگوید:
«هجمه به هاشمی» به نظر میرسد این روند همچنان ادامه دارد.
واقعیت موجود درباره هاشمی رفسنجانی این است که همیشه توسط گروههای مختلف و چهرهها با بهانههای مختلف مورد چنین هجمههایی قرار گرفته و همچنان میگیرد. اصلا شاید به همین دلیل است که ترجیحشان این است که بیشتر یک حاشیهنشین باشند.
«ترجیحشان این است که بیشتر یک حاشیهنشین باشند» یعنی شرایط تا به این دشوار و محدودکننده است؟
اتفاقات این دو سال و اندی نشانگر این است که هاشمی رفسنجانی در سیبل قرار دارد و به همین دلیل او تصمیم گرفته است تا کمتر ظاهر شود تا بدرفتاریهایی که نسبت به خودش دید را دیگر مشاهده نکند. به همین دلیل تاکید دارم که شرایط فعلی برای شخص تاثیرگذاری چون هاشمی مطلوب است، هر چند که سکوت و خنثی بودن او را باید معضلی برای نظام تلقی کرد که میتواند آسیبهای زیادی را هم در پی داشته باشد. به هر حال همه میدانند که کمتر کسی به خود میتواند این اجازه را بدهد که زحمتهای هاشمی و همچنین قدرت تاثیرگذاری هاشمی را انکار کرده و او را مهره مفیدی برای نظام و البته کشور نخواند.
با این وجود ذهنیتهایی رای به این مساله میدهند که هاشمی چندان با برخی بایدها و نبایدها همخوان نیست، حداقل از انتخابات سال ۸۸ به بعد.
طبیعی و البته قابل انتظار است که گروهی نتوانند یا بهتر است گفته شود که نخواهند هاشمی رفسنجانی را بربتابند. توانمندیهای او و همچنین قدرت عملش به طور آشکارا ضعف ضعیفان را برجسته میکند و دقیقا به همین دلیل است که تحت هر شرایطی دنبال تخطئهاش هستند. البته سرسختترین منتقدان و مخالفانش هم به توانایی هاشمی رفسنجانی علم کامل دارند. اما با آگاهی از این مساله که «هاشمی حاشیهنشین» فرصت تصمیمگیری و دخالت نخواهد داشت، با اشکال مختلف به ستیز با او میپردازند تا بتوانند برنامههای خود را اجرایی کنند.
و البته هاشمی هم خود خواسته یا ناخواسته با سکوت خود به آنها کمک میکند.
افراد اگر ببینند که برنامهریزیهای گستردهای برای تخریبشان تدارک دیده شده است، خواه یا ناخواه به این نتیجه میرسند که به نوعی حاشیهنشینی را در اولویت قرار دهند و همین مساله دقیق مشخص هاشمی برای حاشیهنشینی و حتی ابراز علاقه از خداحافظی با سیاست است.
دلیل اصلی هاشمیستیزی را چه چیزی میتوان دانست؟
به هر حال دولت حاکم هیچ ابایی ندارد که از هاشمی فاصله بگیرد و خود را در نقظه مقابل او قرار بدهد و با توجه به موقعیتی که دارند توانستهاند به راحتی عرصه را به یکی از چهرههای تاثیرگذار تاریخ انقلاب تنگ کنند. این در حالی است که هاشمی همچون ۵۰ سال گذشته دغدغه کشور و اسلام را به سایر دغدغههایش ترجیح میدهد و هدف اصلیاش این است که اهداف و آرمانهای انقلاب به سرانجام مطلوبی برسند.
میتوان تحرکات آنچنانی طیف نزدیک به دولت را دلیل خوبی برای کنارنشنیی هاشمی رفسنجانی دانست؟
اشتباه نکنید، فقط دولتیها نیستند که تخریب هاشمی را یکی از بایدهای خود میدانند. با نگاهی به واکنشهای آخرین نمازجمعه هاشمی میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که خیلیها هستند که به دلیلهای مختلف نمیتوانند او را بربتابند و برای بار چندم تاکید میکنم که در این شرایط به او باید حق داد که چنین تحرک چندانی نداشته باشد. البته شنیدهها حاکی از آن است که به وزارت خارجه توصیه شده تا از ملاقات هاشمی با میهمانان خارجی تا حد امکان ممانعت به عمل آورد و همچنین استانداران را از استقبالهای معمول و عرف منع کردهاند.
میتوان گفت هاشمی در حال تجربه کردن دوره بازنشستگی است؟
هاشمی رفسنجانی که نزدیک به ۵ دهه در همه اتفاقات بزرگ و کوچک نهضت امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی مهرهای تعیین کننده و برجسته بوده، محکوم به وضعیتی است که میتوان بر اساس آن او را بازنشسته دانست.
خب! این سئوال ایجاد میشود که چرا هاشمی به طور رسمی اعلام کنارهگیری نمیکند و مسئولیتهایش را به دلیل عدم فرصت تاثیرگذاری به شخص دیگری نمیسپارد؟
شک نکنید که شخص وی تمایل زیادی برای عملی کردن چنین تصمیمی دارد اما معذوریتهایی هستند که به او این اجازه را نمیدهد.
چه معذوریتهایی؟
بعد از اینکه انتخابات دهم ریاستجمهوری شرایط دشواری و البته خاصی را موجب شد، خیلیها هاشمی رفسنجانی را متهم به این کردند که همرای و همنظر با مخالفان و معترضان بود. به همین دلیل او بیم این را دارد که در صورت کنار رفتن از سوی همین کسانی که محدودش کردهاند، به این متهم شود که با کنارهگیری پشت نظام را در شرایط حساس فعلی خالی کرده است. پس باید به هاشمی حق داد که از چنین اتهام خطرناکی گریزان باشد.
به هر حال در همه جای دنیا سیاسیون روزی به فکر عملی کردن تصمیم بازنشستگی میافتند.
نظر شما را در خصوص کنارهگیری سیاسیها قبول دارم. اما در کشورهای در حال توسعه، خداحافظی با بطن سیاست و حتی مدریت کشور تعابیر دیگری دارد و شاید هم به همین دلیل است که نه تنها کنار نمیروند بلکه تلاشهای زیادی را هم انجام میدهند تا فرزندان خود را وارد دنیای سیاست کنند تا بتوانند جای خالی احتمالی خود را به وسیله آنان پر کنند. هاشمی هم در شرایطی است که از طرفی از بدرفتاریها دلخور است و دوست دارد کنار برود و از سوی دیگر نگران قضاوتهای غلط است که مبادا او را مهرهای معرفی نکنند که اهمیتی به نظام قایل نیست و به همین دلیل است که او ماندن در پستهای بی اثر را به رفتن و قید همه چیز را زدن ترجیح میدهد.
رییس مجمع مهمی چون تشخیص مصلحت نظام عنوانی بیاثر است؟
مجمع تشخیص مصلحت نظام زمانی میتواند مهم تلقی شود و کارایی داشته باشد که توسط ارگانهای دیگر به رسمیت شناخته شود. وقتی شورای نگهبان قانون اساسی و همچنین دولت هیچ ابایی از نادیده گرفتن این مجمع ندارد، اثرگذاری خود را از دست میدهد و پس رییسش هم نمیتواند فردی تاثیرگذار نلقی شود.
منبع: http://www.aftabnews.ir/vdccmoqsx2bq008.ala2.html
پنج شنبه 3/1/1391 - 14:48