• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 21
زمان آخرین مطلب : 5592روز قبل
سياست

امسال(اونسال) سید حسن نصر الله به عنوان برترین رهبر دینی و اسلامی جهان شناخته شد و قرار شد در مراسمی از وی تقدیر به عمل آید و او به جهانیان معرفی شود.تا اینکه بعد از اجرای مراسم دبدم سید حسن نصر الله  به طرف آیت الله خامنه ای رفت و دست ایشان را بوسید. از این کار او خیلی تعجب کردم تا این که چند روز بعد که به دیدار ایشان رفتم از وی پرسیدم دلیل این که حرکتشان چه بود؟ سید حسن نصر الله در جواب سوال من گفت:دیروز که تمام خبر نگاران و سران بزرگ برخی کشور ها جمع شده بودند و مجلس را تماشا می کردند فرصت را مناسب دیدم تا بگویم که من سید حسن نصر الله برترین رهبر دینی و اسلامی جهان سرباز رهبر انقلابم

يکشنبه 27/4/1389 - 14:7
دعا و زیارت

خداوند در روز قیامت به دوگروه نظر رحمت نمی كند

 

كسانی كه قطع رحم می كنند و كسانیكه موجب اذیت و آزار همسایه را فراهم می كنند

يکشنبه 27/4/1389 - 14:3
دعا و زیارت

انس بن مالك گوید: رسول خدا (ص ) آنقدر عبادت و شب زنده دارى كرد كه بر اثر آن ، بدنش همچون مشك خشكیده شد.
جمعى از مسلمین (دلشان به حال آن حضرت سوخت ) عرض ‍ كردند:
((چه چیز شما را این گونه به كوشش در عبادت واداشته است ؟، با اینكه خداوند گناه (ترك اولى ) قبل و بعد تو را بخشیده ، باز این همه سعى و تحمل ورنج در عبادت براى چه ؟).
آنحضرت در پاسخ آنها فرمود: افلا اكون عبدا شكورا:
((آیا من بنده سپاسگذار خدا نباشم ))

تب و تابى كه باشد جاودانه

 

سمند زندگى را تازیانه

 

به فرزندان بیاموز این تب و تاب

 

كتاب و مكتب ، افسون و فسانه

 

يکشنبه 27/4/1389 - 14:1
دعا و زیارت

داستان زیبایی از زندگی یاران پیامبر :

این داستان در دوران خلیفه دوم عمراتفاق افتاده است.

شخصی از افراد قبیله خزرج(از اهالی مدینه) به خطا کشته می‌شود. در این گونه قتل‌ها خون‌بهای مقتول بر عاقله‌ی قاتل تقسیم می‌شود.(عاقله: تمام کسانی که از شخص میراث می‌برند

افرادی مشخص شدند تا اسامی این افراد رو بنویسند و سهمیه‌ی هر یک رو بگیرند و به اولیای دم تحویل دهند.

اولین نفر در این لیست شخصی بود به نام قیس بن سعد بن عُبادة .

دو نفر صبح زود بعد از نماز صبح به در خانه‌ی قیس رفتند تا کار خود را شروع کنند. کنیز قیس درب را باز کرد و گفت: قیس جهت کار به مزرعه رفته، او را در آنجا بیابید.

آن دو نفر وقتی وارد مزرعه‌ی قیس شدند او را در حال جمع‌آوری هسته خرما دیدند که چوبی نیز در دست داشت وبعضی از هسته‌ها را از زیر خاک در ‌می‌آورد و در زنبیل می‌ریخت.

سلام کردند و جواب سلام را نیز شنیدند.

­­­­­قیس نگاهی به آنها کرد و گفت: حتما با من کاری دارید که تا اینجا آمده‌اید.؟

قیس گفت: شتر لنگی دارم که از گله جا مانده، برایش هسته خرما جمع می‌کنم تا کنیزم آنها بکوبد و خیس کند و به شتر لنگ بدهد. بگذارید کارم تمام شود بعد در خدمت شما هستم.

وقتی آن وضعیت را دیدند با خود گفتند: عجب کاری کردیم او خیلی زحمت بکشد، آن شتر لنگش را به ما خواهد داد.

خلاصه صبر کردند تا کار قیس تمام شد و به خانه او رفتند.

کنیز برای او صبحانه آورد: نان خشک و آب و نمک

آن دو نفر با دیدن این صحنه بیشتر نگران شدند، ولی صبر کردند تا آخر کار را ببینند.

قیس پس از خوردن صبحانه گفت: الحمد لله چه نعمتی، نان! آب! نمک! که می‌تواند شکر آن را به جا آورد؟

سپس گفت: حالا کار شما

آنها مساله قتل را بازگو کردند و گفتند که ما اتفاقی نام شما را در ابتدای این لیست نوشته‌ایم.

قیس گفت: خیر است. آیا به نزد دیگری نیز رفته‌اید؟

گفتند: خیر

گفت: پس لازم نیست من خود آن صد شتر را می‌دهم.آن دو نفر با تعجب گفتند: نه به آن هسته‌ی خرما جمع کردنت و نان و نمک و آب خوردنت و نه به آن صد شتر دادنت؟!قیس گفت: بله، پیامبر ما را اینگونه تربیت نموده: هسته خرما جمع کنیم تا شتر لنگ را نگه داریم، و نان و نمک و آب بخوریم و گله‌های شتر نگه داریم تا در این چنین وقتی دیه مسلمانی را بدهیم.؟
يکشنبه 27/4/1389 - 13:58
خاطرات و روز نوشت

همین دیشب بود که با چهره های خندان و شجاعتی وصف ناپذیر از کار بزرگشان می گفتندو این که دلهای کودکان غزه را شاد خواهند کرد... اما پهنه ی آب های فلسطینبه خونشان سرخ شد

موج های دریا با سکوتی تلخ و شاید چشمانی گریان شاهد حمله وحشیانه به کشتی کمک های یشر دوستانه بودند

و هوا بس نا جوانمردانه خونی است

و اما حسین اوباما باز هم جبهه مقابل شعار خود را گرفت

جالب نیست

و این خوک ها گور خود را با دست خود کندند و من مطمئنم نابود شدن خانه ی این عنکبوت را به چشم خودم خخواهم دید.

وووو    سمفونی قایق ها رمز آزادی است

گوش کنید دنیا ساکت است همه بهت زده اند ، صدا از هیچ کس درنمی آِد جز صدای سمفونی قایق ها

کار را باید یکسره کرد    شاید با زیباترین سمفونی تاریخ....

صدای سمفونی ما شاید نتواند صدای گوش کر کن نانسی عجرم در حرمسراهای تو را فائق آید اما ما را چه باک صدای ما را نشنوند چه بهتر....

بگذار ملک عبدا... خوش باشد بگذار مبارک در عیش باشد،ما بلند تر می نوازیم،چند کشتی برای اجرای این یمفونی لازم است؟؟

چه کسی تکنواز لست؟

بنواز ناخدا بنواز مرد؟

القدس لنا

سه شنبه 15/4/1389 - 12:24
شعر و قطعات ادبی

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد

پنج شنبه 3/4/1389 - 18:53
دانستنی های علمی
گنجشک به خدا گفت٬ لانه کوچکی داشتم ٬ آرامگاه خستگیم و سر پناه بی کسیم بود ٬ طوفان تو آن را از من گرفت ٬کجای دنیای تو راگرفته بود ٬؟ !

خدا گفت : ماری در راه لانه تو بود . تو خواب بودی ٬ باد را گفتم لانه ات را واژگون کند ٬ آنگاه تو از کمین مار پرگشودی !

چه بسیار بلا هاکه از تو ٬ به واسطه محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی ! ؟



يکشنبه 3/8/1388 - 16:28
طنز و سرگرمی

 طنز

اگر تیپ بزنی . میگن با کی قرار داره ؟! تیپ نزنی . میگن بی سلیقه است ؟! زیاد بگی دوستت دارم . میگه باز چه نقشه ای نو کله شه ؟! نگی دوستت دارم . میگه حتما پای یکی وسطه ؟! زیاد بخندی . میگن دیوونه شده . نخندی میگن چه مرگشه ؟! شام بخوای . میگن فقط فکر شکمشه . نخوای میگن معلوم نیست شام با کی کوفت کرده 

يکشنبه 3/8/1388 - 16:24
دانستنی های علمی

شاید افراد زیادی را ببینید که کلمات Hi و Hello را با لهجه ی غلیظ American اش تلفظ می کنند. اما تعداد افرادی که از واژه ی درود استفاده می کنند، بسیار نادر است!
همینطور کلمه ی Merci و Thanks بیش از سپاسگزارم و bye بسیار راحت تر از بدرود یا خدانگهدار در دهان ها می چرخد و اگر کسی هم مثل من از این واژه ها استفاده کند مسخره اش میکنیم !!!
در مقابل مطلبی هم که امروزه بسیار در میان نویسندگان به اصطلاح صاحب سبکشان رواج پیدا کرده اینست که در آثار مکتوبشان که به نام زبان فارسی منتشر می شود کلمات عربی غوغا می کند ! شاید بعد از مدتی طولانی که سیل کلماتشان در زبان پارسی جاری شد دیگر یک پارسی زبان تفاوت کلمات عربی را با کلمات زبان مادریش تشخیص نمی دهد!

ما حتی به این هم بسنده نکرده ایم!

این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه ی تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.

هفت سفره سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
جشن شب یلدا که خود سرچشمه ی همه ی آیین های شب سال نوی میلادی است و برای ستایش مهر و نور و برکات خداوندی برگزار می شود را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان Thanks Giving یا روز شکرگزاری برپا می کنند !
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم سپندارمذگان به گوششان نخورده است.

چند سالیست حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادویی لوکس و فانتزی غلغله می شود.. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که :
"در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می شود... بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق !"
اما کمتر کسی است که بداند در فرهنگ ایرانی، روزهای بسیاری برای عشق ورزیدن وجود دارد که یکی از آن ها نیز از نظر زمانی بسیار نزدیک به همین جشن فرنگی است ! این روز در گاهشماری ایرانی برابر است با 5 اسفند، یعنی فقط چند روز پس از والنتاین.

اسفندگان یا سپندارمذگان جشن بزرگداشت زمین و گرامی داشت زن و عشق و فداکاری اوست که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کنند. در این روز مردان به همسران خود با محبت هدیه می دهند و نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده و از آنها اطاعت می کردند.



" اطلاع داشتن از فرهنگ سایر ملل " و " مرعوب شدن در برابر فرهنگ ها " دو مقوله ی کاملا جداست. با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، در فرهنگ و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده اند و جا خوش کرده اند...!


يکشنبه 3/8/1388 - 16:21
فلسفه و عرفان
روزی این جهان شاهد حیرت زده ی یک رویداد خارق العاده شد معجزهایی به چشم می دید و باور نمیکرد.

در میان بی شمار آدمک های کوکی که شکلشان و صداشان و خط سیرشان و پیچ و خم و رفت و برگشت و میدان میزان نمایش و اندازه ی کر و فرشان هم از پیش معین شده بود و در ساختمانشان تعبیه شده بود و طبیعتا قابل پیش بینی و همگی بسته نخ های نامرئی و سر نخ ها همه در دست دیگری ناگهان جهان با شگفتی دیدکه یکی از همین ها عصیان کرد!

دیگر فرمان نمی برد.امر و نهی های کارگردان غیبی را دستی را که پشت صحنه پنهان است و سر تمامی نخ ها را به دست دارد اطاعت نمی کند. از خطی که برایش تعیین شده بود خارج شد و منع را شکست و از حکومت قدرت حاکم بر همه سر پیچید و خود مختار شد.

آدمک ها همه به اقتضای قضایی که بر آنها می رسد و قدری که در ساختمان هر کدام از پیش تعبیه کرده اند هم چنان می چرخند و تنها اوست که زنجیر گسسته و به خواست خویش در جولان است.

به اقتضای اراده ی خویش حرکت می کند و در تقدیر پیش ساخته ی خویش دست می برد و آن را تغییر می دهد.از هر مرزی می گذرد . هر حدی را می شکند و نظم را به هم می ریزد.

شگفتا!بر گردن آدمک های دیگر نیز نخ فرمان ومی بندد و ةن ها را در پی خویش می کشاند و همه را به بازی می گیرد و از راه به در می کند و راه میبرد و جهت دیگر میگیرد و جهت دیگر می دهد.خود را باز آفرینی می کند و در ترتیب صحنه دست می برد و می کوشد تا آن را به دلخواه تغییر دهد. استخدام می کند و ویران می کندو سد راه دیگران می شود و راه تازه بدعت می نهد.

چه اتفاق افتاده است؟آیا این خداست که در هیات آدمکی به زمین آمده است؟

نه!یکی از آدمک ها ناگهان به خود آمده است و چشمانش باز شده است.

آدمک ناگهان چشم گشود و دید و خود را شناخت.

خود آگاه شد پس دید که آدمک است.زشتی های خویش را حس کرد پس زیبایی را شناخت.اسارت خویش را یافت پس آزادی را خواست.خود را بنده دید پس خدا را جست.آدمک بینا شد و عصیان کرد و آدم شد.

آگاهی یافت و آزادی و آفرینندگی و سالاری و رهبری و در عین حال از نظر وجودی دگرگونی جوهری در او پدید آمد.

عظمت . جود . تعالی . حرکت . آرمان خواهی . صبر . حق جویی . زیبایی . جلال . هدایت . کمال . حکمت . قسط . عدل . احسان . گذشت . رحم . عشق . ایثار . و در یک کلمه:ارزش ها.

شگفتا!مگر خدای دیگر در جهان پدیدار شده است؟

نه!خداست که از روح خویش در این آدمک خاکی دمیده است و از او یک آدم ساخته است تا در طبیعت خداگونه ای بیافریند بر سیمای خویش و جانشین خویش.

بنده ای را آنچنان ساخت که استعداد آن را داشت که بر خود وی عصیان کند و این نه تنها در قدرت آفرینندگی او خللی نیست که عالیترین نشانه ی قدرت آفرینندگی او است و مظهر زیبایی آفرینی او و این است که تا دید در انبوه بی شمار این مجسمه های سرد و کور و رام و بی شعور اینک اثری خلق کرده که می تواند خدایی کند بر خویش به عنوان احسن الخالقین آفرین گفت.

مخلوقی که بر خالق خویش می تواند عصیان کند پس طاعت اوست که می ارزد.

به گفته ی هایدگر:"تنها فرشته ای است که می تواند گناه کند پس اگر نکرد ثواب کرده است."



منبع:کتاب ا نسان . ا ثر دکتر علی شریعتی.

شنبه 2/8/1388 - 19:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته