تصمیمگیری، بخش مهمی از زندگی را تشكیل میدهد، ما هر روزه خود بارها مجبور به تصمیمگیریهای كوچك و بزرگ هستیم. مانند كجا برویم؟ چه بخوریم؟ چه لباسی را بخریم؟با فلانی چگونه حرف بزنیم؟ به چه كسی رای بدهیم؟ هنگام عصبانیت چه بكنیم؟ چه شغلی، چه دوستی و یا همسری را انتخاب كنیم؟ تصمیمات، زندگی ما را شكل میدهند، ما از طریق انتخابها و تصمیمهایمان قدرت میگیریم.
تصمیمگیری، قضاوت و انتخاب بین دو یا چند چیز و یا راه حل است كه هركس در زندگی شخصی و محیط كار و اجتماع خود با هر مقام و مسئولیتی كه باشد انجام میدهد و گاه میتواند بسیار مهم و حیاتی باشد. تصمیمگیری، نشانهرشد و بلوغ و مسئولیت پذیری افراد است.
تصمیمگیری درست و سنجیده موجب شادی و احساس موفقیت در فرد شده و سازگاری و اعتماد به نفس او را افزایش میدهد و این حالت نه تنها در تصمیمگیرنده، بلكه در اطرافیانش اثر مثبت گذاشته و بهداشت روانی فرد و اعضای خانواده را تامین میكند.
تصمیمگیری، هنر و شاخص مهمی برای شناخت رشد عقلی، عاطفی، اجتماعی و روانی افراد میباشد، كسانی كه به چنین رشدی نرسیده باشند، احتمال بیشتری وجود دارد كه اجازه دهند دیگران برای آنان تصمیمگیری كنند.
از آن جایی كه تصمیمگیری از مهارتهای زندگی محسوب میشود، در این جا به 15 راهكاردر تصمیمگیری درست و منطقی اشاره مینماییم.
1- در تصمیم گیری بهتر است با افراد آگاه، متخصص و با تجربه مشورت نماییم.
2- در مورد تصمیمات گروهی یا خانوادگی بهتر است نظر تمامی افراد گروه را نیز جویا شویم.
3- برای این كه تصمیم گیرنده خوبی باشیم، سعی كنیم خود آگاهی مان را افزایش دهیم.
4- در مورد مسائل شخصی با حفظ و تقویت اعتماد به نفس، اجازه ندهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.
5- مسئولیت پیامدهای تصمیم خود را شخصاً برعهده بگیریم.
6- با مدیریت و كنترل هیجانهای خود تصمیمات منطقیتری بگیریم. همان طور كه حضرت علی(ع) فرمودند: "هنگام خشم، نه تصمیم، نه تنبیه، نه دستور."
7- در تصمیم گیریهای خود به تمام جوانب موضوع توجه كنیم.
8- سعی كنیم قبل از اجرای تصمیم خود پیامدهای مثبت و منفی آن را بررسی كنیم و امتیاز بدهیم.
9- نگاه مثبت، توام با تفكر و شناخت باعث میشود كه تصمیمهای درستتر و منطقیتر بگیریم.
10- فرصت تصمیمگیری را از دیگران به ویژه فرزندانمان دریغ نكنیم و به آنها اجازه دهیم در مسائل مربوط به خودشان تصمیمگیری نمایند.
11- شهامت تصمیمگیری را در خود و دیگران تقویت كنیم.
12- به عوامل موثر در تصمیمگیری مانند اطلاعات درست، تأثیر فشار گروهها و دوستان، هنجارها (جامعه، فرهنگ و مذهب)، رسانه های جمعی و ... توجه نماییم.
13- به منظور جلب توجه فرزندانمان به پیامدهای هر تصمیم گیری،در مورد برخی از مخاطره آمیزترین تصمیم های دوره نوجوانی با آنها گفتگو كنیم.
14- هدف گذاری در زندگی، مقدمه تصمیم گیری است. به عبارت دیگر افرادی كه اهداف كوتاه وبلند مدت خود را در كلیه شئونات زندگی مشخص كرده باشند، راحتتر و مناسب ترتصمیم میگیرند.
15- مطالعه زندگینامه انسان های موفّق در عرصه علم و ادب و اقتصاد میتواند زمینه تصمیم گیریهای مناسب تر را در فرد مهیا سازد.
ازدواج بعد از متولد شدن انسان مهمترین واقعه زندگی محسوب میشود . در عین حال ازدواج بدون انتخاب و شناختن فرد مورد نظر غیر ممكن است و به همین لحاظ تحقیق كردن و شناخت طرف مقابل از مهترین مراحل و مقدمات انتخاب همسر و ازدواج میباشد .
گروهی از جوانان جامعه ما در این زمانه خصوصیات مادی را بیشتر مورد توجه قرار میدهند و از توجه كافی به مسائل مهمتر كه روح زندگی مشترك از آن نشاط میابد غافل میشوند .
همیشه برای داشتن یك زندگی سالم و پویا و پرعاطفه و آرامش بخش، تلاش كردن شایسته بنظر میرسد و بدیهیست وقتی میتوان با دقت كردن در انتخاب اولیه تا حدود زیادی در مورد آینده زندگی مطمئن شد این امر جدی تر از همیشه بنظر میرسد .
با هم بودن و در كنار هم بودن روزی اتفاق خواهد افتاد رسیدن به زیبایی و موقعیتهای مالی مناسب هم بدست آوردنیست ، اما آرامش و وجود روحیه تفاهمی كه زمینه ساز آرامش است گوهری گرانبها و بسیار با ارزش است كه به سادگی و با ساده انگاری بدست نمیآید .
این مساله را در زندگی افرادی كه همسرانی زیبا و یا موقعیتهای مالی مناسب دارند ولی بدنبال آرامش میگردند میتوان جستجو كرد .انسان وقتی از آرامش و سلامت روحی و روانی خود دور میشود حاضر است در دورافتاده ترین جزایر متروكه با حداقل امكانات زندگی قرار بگیرد ولی آرامش داشته باشد ،این رفتار را در عكس العمل افرادی كه در تنگنا دست به خودكشی میزنند بسادگی مشاهده میكنیم .
بنابر این باید دقت داشت هدف بزرگ و اصلی زندگی داشتن آرامش در كنار همسر است و رسیدن به این نقطه متعالی در زندگی مستلزم شناخت خود و طرف مقابل است .
اینكه بگوئیم زیبایی و یا پولدار بودن بالفطره خوب یا بد است یك اشتباه میباشد .
بلكه بدی موضوع جایی خودش را نشان میدهد كه انسان رشد نیافته در مقابل موقعیتهای ظاهری اغوا میشود و شناخت خود و طرف مقابل را با بهانه هایی كه برای خود میتراشد كنار میگذارد . و در واقع این قسمت بد موقعیتهای ظاهری و مادیست .
عواملی كه باعث شكوفائی و پایندگی زندگی مشترك میشود ریشه در تفكرات فردی و تربیتهای اجتماعی و خانوادگی فرد دارد و در واقع خوشبختی در جان انسانها ریشه دارد و آنرا نمیتوان بیرون از خود جستجو كرد .
میتوان نتیجه گرفت قدمهای اساسی(مهمتر)در تشكیل زندگی مشترك مواردی مثل خود شناسی و شناختن زندگی مشترك و اهداف و انگیزه های زندگی مشترك و همچنین شناخت طرف مقابل و همگونی و سازگاری او با آرمانها و اهداف زندگی مشترك است .
در این میان اقدام به شناخت طرف مقابل بدون آگاهی كافی از مفهوم و انگیزه های زندگی مشترك و بدون شناخت صحیح از شخصیت خود وقت تلف كردن بنظر میرسد .
افرادی كه عنوان میكنند در كوچه و خیابان به تحقیق پرداخته اند و در نهایت در زندگی مشتركشان شكست خورده اند باید به نحوه شناختشان شك كنند .
گذشته از شناختی كه باید از خود و زندگی در فرد ایجاد شود و مقدمه شناخت طرف مقابل میباشد، شناخت طرف مقابل هم نیاز به علم و آگاهی كافی دارد كه سعی میكنیم به این مورد بپردازیم .
یكی از مهمترین مسائلی كه در هنگام آشنایی بمنظور ازدواج ممكن است اتفاق بیفتد تغییرات رفتاریست كه بعدها آسیبهای فراوانی به رابطه زناشوئی وارد میكند .
دختری كه كمتر لبخند به لب دارد با خنده های ملیحانه در هنگام صحبت و آشنایی سعی میكند خود را در دل طرف مقابل جا كند و یا پسری كه تا بحال یك خط شعر نو ننوشته ادعای شاعر بودن میكند .
اما فردای روزگار طرفین خواستار ادامه شرایطی هستند كه بر اساس آن همسرشان را انتخاب كرده اند .
غیر از این رفتار تعارف گونه ما ایرانیها اصرار و تاكید بر مسائلی مثل كم بودن رابطه بین دختر و پسر تا اینكه به طرف مقابل القاء شود دختر در خانواده خود آفتاب و مهتاب ندیده است و متعاقب آن آشكارشدن روحیات و واقعیتهای زندگی گذشته دختر و پسر عواملی مخرب میباشند .
از اینجهت اشاره من به شناخت عواملی غیر از شناخت مستقیم میباشد ، در حالی كه فرد موردنظر در تصور و مورد توجه و تحقیق ماست بررسی عوامل ریشه ای تربیت فرد خیلی ساده تر از شخصیت او پرده بر میدارد .
در تعالیم دینی داریم دختر را از دائی و برادرهایش میتوان شناخت و این اشاره ای بر ابزار شناخت غیر مستقیم است كه بنظر میرسد كاربردی تر باشد . رفتن به كوچه ها و خیابانها شاید اگر مشكلات شخصیتی و اجتماعی در طرف مقابل وجود داشته باشد بتواند روشن كننده باشد اما در شناخت واقعی كه لازم است از فرد در خانواده بدست آید كمتر موثر است .
بنابر این شایسته است شناخت بیرونی و درونی همراه هم اتفاق بیفتد .
موضوعی كه در شناخت درون خانواده همسر آینده مهم میباشد این است كه پی بردن به حسنهای خانوادگی هر چند باعث خوش آیند ما میشود ولی شناخت صحیح معمولا با پی بردن به عوامل آزاد دهنده و ریشه های ناسازگاری و كجروی كامل میشود .
شما زمانی میتوانید بگوئید طرفتان را خوب شناخته اید كه به نكات منفی شخصیت طرف مقابلتان خوب پی برده باشید و این كار براحتی محقق نمیشود .
شاید بخاطر همین باشد كه در هر كدام از راهنمائیهای انجام شده به عواملی اشاره میشود و شناخت كامل را نمیشود هرگز براحتی و قبل از زندگی مشترك كسب كرد و هدف ما از تحقیقات و اشنائیها بالابردن درصد شناختمان میباشد نه صد در صدكامل كردن آن.
اشاره ای كه در این مقوله میگنجد در نظر گرفتن شرایط منفی خانواده های ناسالم میباشد ، چرا كه فرزندان با روحیات ناسالم از این خانواده ها شكل میگیرند .و پیشنهاد میشود وقت كافی برای شناخت خانواده همسر آینده صرف شود كه این روش وسیله ای برای شناخت غیر مستقیم خود فرد هم میباشد .
بعضی از مشخصه های خانواده ناسالم بشرح زیر است .این علائم به منزله تابلوی احتیاط است و نه ورود اكیداً ممنوع .
اول اینكه خانواده های ناسالم سعی در طبیعی جلوه دادن وضعیت خود میكنند و برای آن تلاش میكنند چون این كمبود زندگی آنهاست .
از بزرگترین مشخصه های خانواده های نا همگون اقدام به ظاهر سازی و مردم فریبی و تظاهر به خوب بودن است ولی این امكانات با ابزاری غیر از دروغ و فریب برایشان محقق نمیشود .
معمولا زن سالاری و یا مرد سالاری افراد خانواده را بسوی پیروی بی قید و شرط از خواسته های آنها پیش میبرد و احترامی برای عقاید افراد خانواده وجود ندارد .(طبیعیست افرادی ترسو و ضعیف النفس و یا متكبر و خودخواه در این خانواده ها رشد خواهند كرد كه آینده ای مثل والدین خود خواهند داشت)
در این خانواده ها شادی كم و غصه و ناراحتی زیاد است
آرمانگرائی در اینكه خانواده ما از همه بی عیب و نقصتر است و اشاعه این تفكر كه دیگران در مقابل ما ضعیفتر و ناقصتر و حقیرترند .
نبودن گذشت در مقابل اشتباهات دیگران(كینه شدید) و همیشه بر كرسی قضاوت نشستن و در مقابل بی توجهی به حقوق دیگران .
تفاخر و تعریف از خود چه به صورت جلوه دادن موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی و یا اصل و نسب و پیشینه نشان دهنده این است كه افرادی كه به این شكل رفتار میكنند در درون خود دلایل كافی برای بزرگ بودن ندارند و شخصیت كوچكی دارند .
توقع زیاد از دیگران
لجبازی و یكدندگی افراطی
و . . .
با توجه به این شرایط خانواده ای میتواند مورد توجه شما باشد كه كمتر درگیر مشكلات مذكور باشد در كنار این بررسیها، توجه به خوش آیند بودن ظاهر و موقعیت اجتماعی و مسائل مادی دیگر اگر بجا باشد بد نیست و در هر صورت همگونی و همانندیهای اعتقادی و فرهنگی و اقتصادی كمك زیادی به پا بر جایی زندگی مشترك میكند
دست نوشته های من !