• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 27
زمان آخرین مطلب : 5627روز قبل
خانواده
اكنون كه نیستی در برم جان در تنم نیست افسرده و خاموشم و جای خوشی نیز برایم نیست رگ هایم از غم هجران تو افزون بر هزاران بار بیشتر تكان می خورد ولی ضربان های قلبم رو به غروب می رود. اشك های چشمانم در غروب محنت افزا بر بوته های خشك كنار پنجره می ریزد. اما اثری از تو و وجودت دیده نمی شود و من در پس شب ها و روزها به شماره نشسته ام تا شاید زتو خبری اید و بیایی در كنار من ای قریب غریبه ی روزهای تنهایی و شب های بی خوابی.
يکشنبه 23/3/1389 - 11:32
خانواده
ای آرام دل بی قرار
در هجرانت چشم هایم باران عشق می بارند
می بارند و می بارند
تا این سوی ناچیزی هم که مانده است را هم از دست بدهند
و در سیاهی دنیای خود جز نقش روی ماه تو در عالم خیال تصور نکنند
تو کجایی که دور از تو دل شکسته ام حتی طاقت آهی را ندارد و من که در
غم عشقت می سوزم از حریم حرم پاک این دل که آشیانه عشق توست
پاسبانی میکنم تا در آن جز اندیشه عشق پاکت هیچ جای نگیرد
سینه تنگم مالا مال اندوهی تلخ است
در میان سینه ام سوزشی احساس میکنم
گویی این دل است که از سوختنش عطر عشق به مشامم می رسد
وتنم را از عشق می سوزاند
سراپا همچون دیوانه ای گم کرده ره به دنبال درهای عشق می گردم
تو می دانی این درهای فنا شدن کجاست؟
می خواهم در راه عشقت فنا شوم و نابود گردم...
دل من خدای مهربانی های توست
کاش باز هم بتوانم تو را ببینم...
يکشنبه 23/3/1389 - 11:31
خانواده
برای کسی که هست ولی نیست !

برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم

و بر صورت مه آلودت می لغزیدم




نشاط انگیز وماتم زائی ای عشق
عجب رسوا گر رسوائی ای عشق
اگر دستت به كامی جرعه ریزد
بیفتد مست و، دیگر برنخیزد
تورا یك فن نباشد ذو فنونی
بلای عقل ومبنای جنونی
زتو در چشم ، دیوی حور گردد
سیاهی در نظرها ، نور گردد
خوشا آنكس كه جانش از تو سوزد
چو شمعی پای تا سر بر فروزد
خوشا عشق وخوشا ناكامی عشق
خوشا رسوائی و بد نامی عشق
خوشا بر جان من هر شام وهر روز
همه دردو همه داغ و همه سوز
خوشا عاشق شدن اما جدائی
خوشا عشق ونوای بی نوائی
خوشا در سوز عشقی سوختنها
میام شعله اش افروختنها
در این آتش هر آنكس بیشتر سوخت
چراغش در جهان بهتر برافروخت
نوای عاشقان در بی نوائی ست
بقای عشق وعاشق در جدائیست

يکشنبه 23/3/1389 - 11:31
طنز و سرگرمی























شنبه 26/2/1388 - 18:28
خواستگاری و نامزدی

اندوه عشق بدن انسان را تحت تنش شدید قرار می دهد

هایکه اشتوول
برگردان علی محمد طباطبایی


محققین این پدیده را « سندروم قلب شکسته » نام گذاری کرده اند: اندوه عشق نه فقط دارای صدمات روانی است که می تواند با رساندن

صدمات بدنی به بیماری های اندامی نیز منجر شود. با این وجود فوایدی هم در اندوه عشق وجود دارد: پس از آن انسان معمولاً ارزیابی بهتری از

خودش خواهد داشت.

قلبی که در عشق می شکند می تواند بسیار دردناک باشد: اندوه عشق به سوگواری در غم از دست دادن فردی نزدیک شباهت بسیار دارد.

برای ادبیات، داستانهایی درباره ی قلب های شکسته از دیرباز بسیار مهم و ضروری بوده اند. « ورتر جوان » که درگیر عشقی بی سرانجام شده

بود بلادرنگ باعث به شهرت رسیدن گوته گردید. هرچند برای دانش بشری، از پزشکی گرفته تا زیست شناسی انسانی (Humanbiologie) تعریف

دقیق از موضوع اندوه عشق دشوار است و یک توضیح یکسان برای آن وجود ندارد. اما بالاخره کدام یک از شاخه های دانش بشری مسئول

بررسی این پدیده هستند.


یکی از معدود مطالعات علمی زیست شناسی انسانی که در موضوع « سندروم قلب شکسته » به انجام رسیده مربوط است به موسسه

تحقیقاتی رفتارشناسی شهری لودویک بولتسمن در دانشگاه وین که دهه 1990 به انجام رسیده است. میشائیل بچینی که متخصص

رفتارشناسی است احساسات و رفتار تعداد زیادی از کسانی که مبتلا به اندوه عشق بودند را مورد بررسی قرار داده است. برای بچینی اندوه

عشق در حکم یک وضعیت استثنایی روحی و نامناسب بود و بسیار شباهت به واکنش اندوهگین انسان به از دست دادن فردی خویشاوند و

نزدیک داشت. حتی 45 درصد از کسانی که در این بررسی علمی شرکت کرده بودند از احتمال تصمیم به خودکشی نیز سخن گفته بودند.


البته بچینی در سندروم قلب شکسته فایده ای نیز می بیند و از « خاصیت سازشی » آن سخن می گوید. به عقیده او غم عشق می تواند دارای

سازوکار تنظیمی بخصوصی در تصوری که انسان از خود دارد باشد و فرد مبتلا به اندوه عشق را در جستجوی بعدی خود برای جفت یابی کمک

نماید.


با این وجود به عقیده ی هلن فیشر انسان شناس آمریکایی اندوه عشق می تواند به معنای شرایط بسیار حاد تنشی برای بدن فرد باشد: « در

شرایطی که انسان تحت چنین تنش های روحی قرار می گیرد احتمال بروز بیماری های بیشمار وجود دارد زیرا عملکرد مقاومت بدن در برابر انواع

بیماری ها کاهش می یابد. » به این ترتیب داستان هایی که از مرگ انسان ها در اثر اندوه عشق شدید تعریف می شود را نباید قصه پردازی صرف

تصور کرد.


خانم فیشر می گوید: « در افراد مبتلا به اندوه عشق من در درجه اول متوجه دو نوع احساس درونی شدم که در شدیدترین شکل ممکن خود را

نشان می دهند: خشم و ناامیدی. » و قبل از این که سرانجام شخص به چنین وضعیتی منتهی شود او در خودش حالت هایی از ناتوانی و ضعف،

درماندگی و عجز، فقدان انگیزه، خودآگاهی درهم شکسته، احساسات مالیخولیایی و احساس و ترس و نفرت را تجربه خواهد کرد. اما آن تغییرات

فیزیولوژیکی که با روش های علمی در چنین شخصی قابل اثبات است کاهش سروتونین یا « هرومون خوشبختی » در مغز بیمار می باشد.


خانم فیشر می گوید: « شخصی که مورد بی مهری قرار گرفته است در یک دوره اولیه ی اعتراضی تلاش میکند که از هر طریقی که مقدور است

وضعیت خود با معشوق را به حالت قبل بازگرداند. خاتمه ی رابطه با طرف مقابل تولید دوپامین یا ماده پیام آور عشق را به حداکثر می رساند، و

این در حالی است که از پاداش خبری نیست. » هرچقدر شریک ما فاصله بیشتری از ما بگیرد، احساس عاشقانه ی ما به او شدیدتر می

شود. شریکی قبلی دوباره به مرکز تمامی افعال ما تبدیل می شود و عشق ما به او تشدید می گردد. اما بالاخره زمانی فرامی رسد که


شریک تنهاگذارده شده به این نتیجه می رسد که باید از محبوبش دست شوید و همین باعث می شود که دچار احساس نومیدی شدید گردد و


حتی شاید به افسردگی مبتلا شود. شخصی که گرفتار بیماری افسردگی شود در مغزش مقدار دوپامین کمتر از معمول خواهد بود.


احساس خشم، تنفر و تمایل برای انتقام جویی به سراغ کسانی می آید که دوست سابق آنها را تنها گذاشته و رفته است. البته کسانی که


خودشان رابطه را قطع کرده اند ـ مطابق با یافته های خانم روان شناسی به نام اینا گراو ـ دچار همان صدمات روحی می شوند


که افراد تنهاگذارده شده. اما در چنین حالتی احساس خشم نسبت به دیگری بسیار به ندرت پیش می آید.


زنانی که دچار اندوه عشق شوند بسیار شدیدتر از حالت مشابه در مردها درد می کشند. در ولین تحقیقاتی که خانم گراو به انجام رساند به نظر

می رسید که زنان پس از گرفتار شدن به اندوه عشق دچار صدمات روحی بیشتری می شوند. آیا غم عشق در آنها شدیدتر از مردها است یا این

که مردها حاضر به پذیرفتن جریحه دار شدن احساساتشان نیستند؟ در یک بررسی علمی دیگر خانم گراو به این نتیجه رسید که زنان بیشتر دچار

سردرد، درد در ناحیه شکم و دست و پای خود می شوند. آنها از ناراحتی های گردش خون، خستگی و بی خوابی رنج می برند. در عین حال خانم

گراو دریافت که استعداد و احتمال مبتلا شدن به بیماری اندوه عشق به ویژگی های فردی نیز بستگی دارد. آن گروه از انسان هایی که در رابطه

ی عاشقانه احساس مالکیت نسبت به طرف مقابل دارند دفعات بیشتری ممکن است دچار اندوه عشق شوند. این البته در مورد انسانهای خجالتی

و کسانی که اتکاء به نفس کمتری دارند صادق است.


به عقیده ی خانم فیشر انسان های عاشق مانند معتادین به مواد مخدرند یا در واقع فعالیت هایی که در مغز این دوگروه از انسان ها روی می

دهد بسیار به یکدیگر شباهت دارد. برداشتن همان گام هایی که برای کنارگذاردن اعتیاد به مواد مخدر مفید است به کسانی که از دوست خود

جدا شده اند نیز کمک خواهد کرد: باید تمامی رشته های اتصال با شریک   سابق گسسته شود، آنچه در واقع در حکم ماده مخدر برای


بیمار عشقی است. هدایا و نامه هایی که پیشتر دریافت شده است باید دور ریخته شوند و شخص بیمار به جایی نرود که او را به یاد شریک

سابقش می اندازد. و حتی اگر انجامش دشوار است باید چنین افرادی تلاش کنند که دست به کارهای تازه ای بزنند: هرچیز تازه ای توجه را از

مشکلات دور می کند و مقدار ماده دوپامین را افزایش می دهد.


و نکته ی تسلی بخش آن که گذشت زمان در بیشتر موارد حتی زخم های یک قلب شکسته را نیز درمان می کند و این واقعیتی است که در

تحقیقات میشائیل بچینی عملاً به اثبات رسیده است. هرچقدر از زمان جدایی بیشتر گذشته باشد احساسات ناراحت کننده و افسردگی بخش

کاهش می یابند و گرایش به درونگرایی کمتر می شود و این درحالی است که قدرت تمرکز، خوداتکایی و وضعیت خوب روحی به کندی افزایش

می یابد. و اگرچه هیچ گونه دارویی هنوز هم برای بهبود بیماری اندوه عشق پیدا نشده است خانم گراو توصیه می کند که چنین شخصی سعی

کند تا با دوستان دیگرش وقت بیشتری بگذارند و حتی اگر فقط برای منحرف کردن افکار ناراحت کننده اش باشد.


اما از یک نکته نباید غافل شد: انده عشق را نباید دستکم گرفت: به ویژه در مورد افرادی که در نقاطی با شکبه های اجتماعی ضعیف زندگی می

کنند، چنانچه اندوه عشق ادامه یابد باید حتماً به مشاوره های درمانی مراجعه کنند.


عشق بی سرانجام شدن ورتر جوان به لوته عاقبت او را به خودکشی کشانید. نویسنده ی آن اثر بهترین راه چاره را انتخاب کرده بود: انحراف فکر


از رویدادی عذاب آور. زیرا مطابق با سخنان خود گوته وی رمان « رنج های ورتر جوان » را طی 4 هفته نوشت و این برای آن بود که وی به نوعی

با اندوه عشقی که خود دچارش شده بود مبارزه کند و خود را از اندیشه ی تصمیم به خودکشی دور سازد.

شنبه 26/2/1388 - 18:25
خواستگاری و نامزدی
تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟ شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد.

مراحل

1. سعی کنید دلیل ناراحتی خود را بفهمید. دقیقاً چه موقع این حس ناراحتی در شما به وجود آمد؟

2. به این فکر نکنید که تقصیر که بوده است. همه اشتباه می کنند. اصلاً خودتان را نگران آن نکنید.

3. برای اینکه حس راحت تر و بهتری پیدا کنید، یک فعالیت تسکین بخش و ریلکس کننده انجام دهید. یک حمام داغ، مدیتیشن، خواندن کتاب یا هر کاری که آرامتان کند.

4. بعد از یکی دو ساعت، یعنی هر زمان که احساس کردید آمادگی آن را دارید، به این فکر کنید که آیا می توانید احساسات آن فرد را بپذیرید یا نه.

5. اگر توانستید خود را بقبولانید، به او زنگ بزنید، برایش یادداشت بگذارید یا هر کاری که لازم باشد را انجام دهید. شاید دوست داشته باشید که رو در رو با او صحبت کنید. البته این امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببینند یا با شما حرف بزنند، اما باید تلاش خود را بکنید. حتی اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان می گویید که تلاشتان را کردید. شاید آنها هم متوجه تلاش شما بشوند.

6. پیش بروید. وقتی حس کردید که می توانید دوباره دریچه قلبتان را رو به دیگران باز کنید، کس دیگری را برای خود پیدا کنید.

7. لبخند بزنید. جدی می گویم. لبخند زدن به شما کمک می کند که حس بهتری پیدا کنید و اگر چند تا دوست خوب و نزدیک پیدا کنید و با هم بخندید و اوقات خوشی را بگذرانید، مطمئناً دوباره یادتان می آید که زندگی بدون آن فرد هم چقدر زیباست.

8. قانون دو ساله را به خاطر آورید. یاد گرفتن یک کار، عادت کردن به یک شهر جدید، و همچنین التیام قلب شکسته دو سال زمان می برد. اگر قبل از اینکه این فکر به خاطرتان بیفتد، مراحلی که در این مقاله عنوان می شود را دنبال کنید، بیش از اندازه خوشبین و دلسرد خواهید شد. نتیجه واقعی زمانی حاصل می شود که انتظار معقولی داشته باشید.

9. لحظه ای که آن فرد اخرین قطره خون را هم از قلب شما که هنوز می تپد، بیرون می کشد، دست از بحث کردن با او بردارید و به هیچ وجه سر اینکه حق با کیست و با کی نیست جدل نکنید. هر موقع که می خواهید از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنید، دست نگه دارید و روی یک چیز کاملاً متفاوت تمرکز کنید.

10. همه یادگاری های آن فرد را جمع کرده و داخل یک جعبه بگذارید—این یادگاری ها احتمالاً شامل یک قاب عکس، یک خوراکی، یک عطر و شاید یک سی دی موسیقی باشد. بعد در موقعیت بعدی مثلاً شب جمعه ای که همیشه با او می گذراندید، سی دی را داخل دستگاه بگذارید، از آن عطر به خودتان بزنید و آن خوراکی را بخورید، چراغ ها را خاموش کنید و تا می توانید گریه کنید. بهترین زمان برای اینکار وقتی است که تنهای تنها در خانه هستید.

11. خاطره ها را کنار بگذارید. وقتی در مرحله 2، آرامش خودتان را دوباره به دست آوردید، موسیقی را خاموش کنید، شکلات هدیه را کنار بگذارید، و یادگاری های دیگر داخل جعبه بگذارید. قاب عکس را بیرون نگه دارید.

· هر روز هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید، بلند با خود بگویید "تو و همه خاطره هاتو فراموش کرده ام" و دست از فکر کردن به او بردارید.

· هر روز دو هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند بگویید، "دلم برات تنگ شده" و باز دست از فکر کردن به او بردارید.

· هر روز سه هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند رو به عکس بگویید، "من واقعاً متاسفم".

12. عکس  را با یکی از عکس های خودتان جایگزین کنید. اما آن عکس را همانجا نگه دارید و فقط یکی از عکس های خودتان را کنار آن قرار دهید. بعد هر روز که از کنار آن رد می شوید، باز به عکس درون قاب بگویید که متاسفید. بله، برای خودتان متاسفید که این همه وقت را با کسی سپری کردید که ارزش و قیمت شما را ندانست و دیگر به هیچ وجه برایتان مهم نیست.

13. بگذارید زمان قلب شکسته تان را التیام دهد. تا الان یک ماه از تاریخ قطع رابطه شما گذشته است. با یکی از دوستانتان به جایی بروید که همیشه می رفتید (یادتان باشد که به هیچ وجه تنها آنجا نروید). یکبار و فقط یکبار به دوستتان بگویید که همیشه با دوست قبلیتان به این رستوران یا برای خرید به این فروشگاه می آمدید. بعد چیزی بخورید یا همان کاری که قبل ها  می کردید، را بکنید، فقط با یک فرد جدید. دوستی که با او راحت باشید و بتواند مکالمه را خوب پیش ببرد.

14. هر روز با خودتان تمرین کنید که با خودتان صادق باشید.

15. هر شب قبل از خواب کتاب بخوانید. ممکن است تا آن موقع اصلاً کتاب خواندن را دوست نداشته اید اما هیچ چیز بهتر از خواندن کتاب شما را از دریای تفکراتتان بیرون نمی کشد. کتاب خواندن به التیام قلب شکسته شما کمک می کند.

16. سعی کنید با آدم های جدید آشنا شوید بعد از دو ماه کم کم کسی را جایگزین عشق از دست رفته کنید.

17. با دیگران حرف بزنید. بادوستانتان حرف بزنید. آنلاین با افرادی که نمی شناسید چت کنید و آنوقت است که می فهمید هزاران نفر مثل شما وجود دارند که خیلی خوب می توانند به شما کمک کنند.

نکات

· دیگر به هیچ عنوان با کسی که قلبتان را شکسته است قراری نگذارید. اینکار به هیچ وجه به درمان و التیام شما کمک نمی کند.

· وقتی می خواهید قب شکسته تان را التیام بخشید، دیگر تلفن ها و پیام های فرد مورد نظر را جواب ندهید. این کار هم هیچ سودی به حالتان نخواهد داشت و نه تنها التیامتان نمی دهد بلکه دردتان را بیشتر می کند.

· قلب شکسته شما به خاطر این التیام پیدا نمی کند که دوباره مجذوب آن فرد شوید و دوباره او را به دست آورید. وقتی خودتان را وارد این پروسه فکری می کنید، بستنی بخورید (بستنی را می توانید جایگزین یک پیاده روی طولانی یا شنا هم بکنید). به تنها چیزی که نباید فکر کنید بودن دوباره با آن فرد است. فکر کنید هیچ راهی برای برگشت وجود ندارد.

· یکبار درمورد این اتفاق با دوستانتان صحبت کنید. اگر نتوانستید صحبت کردن درمورد این موضوع با دوستانتان را به یک جلسه ختم کنید، حرف زدن درمورد جزئیات مطلب را جداً بیشتر از یک ساعت طول ندهید. بعدها به دوستانتان نیاز پیدا می کنید پس بهتر است آنها را به درددل های گاه و بیگاهتان اذیت نکنید.


· داشتن دوست های خوبی که مراقبتان باشند و جلو فکر کردن ها مداوم و غصه خوردن های شما را بگیرند فوق العاده است.

هشدارها

· اگر آنقدر احساس افسردگی می کنید که به خودکشی تمایل پیدا کردید، سریعاً به پزشک روانشناس مراجعه کنید.

· اگر بعد از گذشت دو سال هم قب شکسته تان التیام پیدا نکرد، می توانید شهر محل سکونتتان را تغییر دهید.

· افراد باهوشی که روانشناس هستند می گویند سرعت التیام هر کس با بقیه فرق دارد. آن حس مراقبت از خود و تعهد به خود است که به شما کمک می کند هر چه سریعتر قلب شکسته تان را ترمیم کنید.
شنبه 26/2/1388 - 18:24
محبت و عاطفه
با درودی پاك می آغازم این پیغام
روزگازت با كه بی من بگذرد خوش باد
ای طلایی رنگ
ای ترا چشمان من دل تنگ
راستی من از كدامین راز با تو پرده بر گیرم
منكه چونان كودكی دلباخته بازیچه اش را بی تو غمگینم
تو بدانی آسمان دیدگانم را نه ابری جز برویای تو آكنده چه خواهی كرد:
قلبت آیا مهر با من هیچ خواهد داشت؟
چشمت آیا راست با من هیچ خواهد گفت؟
كاش با من مهربان بودی !
ای طلایی رنگ
ای تو را چشمان من دلتنگ
زندگی را با ترنم های رنگین نگاهت بسته می بینم
با من آن را مشگران را آشتی فرمای
تكدرختی دور و تنها مانده ام ای باد كولی پای
با من از گلگشت زرین بهاران مژدگانی ده
من تورا بانوی قصر پرشكوه عشق خواهم كرد
ای طلایی رنگ
ای ترا چشمان من دلتنگ
عشق ما چون هیمه ای افسرده اما گرم
بانی فسرده فروغی زیر خاكستر
انتظار كنده های خشكتر را می كشد بی تاب
یكنفس ای باد كولی پای
دامن پرچین مهر افزای خود بگشای
تا كه انرا پر ز بار شعله های عشق گردانیم
من سطبر شانه هایم را بخرمن های آتش وام خواهم داد
ای طلایی رنگ
ای ترا چشمان من دلتنگ
من غرور بس گرانم را كه نیلی غبار اسمان ها می تكاند بال چون شكسته پر عقابی
در حصار چشمهایت بندی لبخنده ای كردم
من نگاه مهربانم را كه از اعماق قلبم ریشه می گیرد
شادمانه تا به صبح انتظارت می دوانم گرم
تا كدامین پنجه بگشاید قبای صبح ان دیدار
عشق من
تا نامه ای دیگر خداحافظ
شنبه 26/2/1388 - 18:22
خانواده
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هركجا آیا همین رنگ است
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
....
بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلكنده و غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم.....

 

شنبه 26/2/1388 - 18:21
خانواده
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند


دلم برای کسی تنگ است
كسی كه خالی وجودم را از خود پر می كرد
و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود

 

شنبه 26/2/1388 - 18:20
خانواده
منتظر موندم به راهت تا همیشه ، چشم به راهت مونده بودم پشت شیشه
انتظار تلخه مثل مردن ،مثل عشقی خام و باطل

وای اگه فردا بیاد باز تو نیایی
وای میخوام داد بزنم از این جدایی
وای دیگه مردم ،دیگه مردم چه قدر تو بی وفایی مگه من با تو بد کردم خدایی
هرچی میخوای بگی بگو اما نگو دوستت ندارم
هرکاری میخوای بکن ولی نگو میری از کنارم
تر خدا مثل غریبه ها دلم رو هی نرنجون
تر خدا دشمنام به روی من انقدر نخندون
به خدا من میمیرم از این جدایی
به خدا من میمیرم اگه نیایی
به خدا من میمیرم اگه فردا بیاد و باز تو نیای
شنبه 26/2/1388 - 18:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته