یك شبهه درباره نوح علیهالسلام
قرآن كریم در رابطه با نبوت حضرت نوح مى فرماید:
"وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحَاً اِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِم اَلْفَ سنة الاّ خَمسینَ عاماً فَاَخَذَهُمُ الطُوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ"1
«مانوح را به سوى قومش فرستادیم و او در میان آن ها هزار سال مگر پنجاه سال درنگ كرد، سرانجام طوفان آن ها را فرا گرفت در حالى كه ظالم بودند.»
بنا بر آیه فوق مدت زمان تبلیغ و ارشاد حضرت نوح علیه السلام پیش از طوفان، 950 سال بوده است. این پیامبر اولى العزم براساس بعضى از روایات پس از طوفان نیز سیصد تا سیصدوپنجاه سال زندگى كرده است.2 گاه برخی پرسش ها در این باب مطرح می شود مثل اینكه گفته شود:
به نظر می رسد 950 سال، عمر خاندان نوح بوده است، نه شخص نوح، واقعاً بعید است كه یك شخص 950 سال عمر كند؟
در پاسخ به چنین شبهاتی باید بیان داشت كه درباره عمر نوح علیه السلام اقوال مختلفى وجود دارد كه براساس بعضى از آنها نوح 2500 تا 3000 سال عمر كرده است 3 و این موضوع بعید نیست زیرا كه عمر و زندگى در دست خداوند است و افراد فراوانى در تاریخ نام برده شده اند كه عمرهاى طولانى داشته اند و یا در حال حاضر نیز زندگى مى كنند، همچون حضرت خضر و عیسى علیهما السلام كه ما مسلمانان اعتقاد به زنده بودن آنها داریم و نیز مانند امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف كه براساس اعتقاد بسیارى از مسلمانان از تولد آن حضرت كه در سال 255 هـ . ق بوده بیش از 1150 سال مىگذرد.

قرآن، بیش از «43» آیه را درباره حضرت نوح علیه السّلام مطرح میكند و آیهای كه دربارة عمر حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ نازل شده است چنانكه در آغاز اشاره كردیم، تصریح میكند كه عمر حضرت نوح علیه السّلام «950» سال بود: «ولقد ارسلنا نوحاً الی قومه فلبث فیهم الف سنتةٍ الّا خمسین عاماً فاخذهم الطوفان و هم ظالمون» از ظاهر آیه استفاده میشود كه از زمان دعوت تا زمان وقوع طوفان، «950» بوده است. با توجّه بهاینكه این آیه صریح است. در اینكه تبلیغ آن حضرت 950 سال بود و محاورات و دلالتهای الفاظ قرآن مجید بر اساس مفاهیم عرضیه است و هیچگونه قابل توجیه نیست و از طرف دیگر قرآن كلام خداست و هیچگونه شبهه و شكی در صدق و راستی بودن حقایق آن نیست و حتّی غیر مسلمانها هم نتوانستند، در حقایق آن خدشه نمایند.
شاید این شبهه برگرفته از كسانی است كه میگویند: در زمان حضرت نوح، مردم هر ماه را یك سال به حساب میآوردند، لذا «950» سال برابر با «80» سال میباشد. در حالیكه این سخن ریشة تاریخی و علمی و عقلی ندارد و چنین مطلبی از قرآن استفاده نمیشود و هیچ دلیلی هم ندارد.
با مرور گذرا به قرآن و تاریخ در مییابیم كه خداوند با قدرت بیانتهای خودش، قادر است در این جهان، كارهای خارقالعاده و معجزهای را بر خلاف طبیعت، خلق نماید، مانند: طوفان نوح، سرد شدن آتش برای ابراهیم، تبدیل شدن عصای موسی علیه السّلام به اژدها، تولد حضرت عیسی علیه السّلام ، و سخن گفتن او در گهواره،... بنابراین خداوند قادر است به شخصی عمر طولانی عطا كند و به شخص دیگر عمر كوتاهتر. تازه اگر طول عمر آن حضرت امر خارقالعاده و معجزه بدانیم كه این امر ممكن است و هیچ استبعادی ندارد، ولی دانشمندان معتقدند، عمر طبیعی او این مقدار بوده زیرا اصولاً در آن زمانها عمرها طولانی بوده است و شاهد بر ا ین مدعا تاریخ است. و كتابهایی درباره زندگی های طولانی در تاریخ نوشته شده است.
دانشمندان، یكی از علل طولانی بودن عمر انسانهای اولین را، نبود بیماریها، سالم بودن ژنها، غذای ساده و طبیعی
و ... میدانند و به وسیلة آزمایشها، توانستهاند عمر پارهای از گیاهان و یا موجودات زندة دیگر را به دوازده برابر برسانند، اگر با همین معیار موفق شوند، عمر انسان را میتوانند افزایش دهند.5 علاوه بر قرآن كتابهای دیگر آسمانی، مانند: تورات، عمر حضرت نوح را «950» سال میداند.6
در نتیجه، طبق نص صریح قرآن و كتابهای آسمانی دیگر، عمر حضرت نوح بیش از «950» سال بوده است، نه خاندان او، و از نظر عقلی، تاریخی و علمی، داشتن عمرهای طولانی زیادی در جهان اتفاق افتاده است و این یك امر بعیدی نیست.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سید محمد حسین طباطبائی، تفسیرالمیزان، ج 10، ص 416ـ400.
2. آیتالله مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 16، ص 232ـ230.
3. دكتر حبیبالله طاهری، سیمای آفتاب، ص 211.
4. عمادالدین حسین اصفهانی، تاریخ انبیاء، (تهران؛ انتشارات اسلامی، چ 33، 1371).
5. محمد بن حسن الطوسی، البیان فی تفسیر القرآن، (لبنان؛ دار احیاء التراث العربی، چ1، بی تا) ج 8، ص 192، 225ـ195.
شبكه تخصصی قرآن تبیان
منابع مورد استفاده:
مذاهب
اندیشه قم
1. عنكبوت/14.
2. بحارالانوار، ج 11، ص 285 ـ 288.
3. همان، و تاریخ طبرى، ج 1، ص 139.
4. همان.
5. تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ یازدهم، 1373، ج16، ص230.
6. طاهری، حبیب الله، سیمای آفتاب، قم، انتشارات مشهور، چاپ اول، 1378، ص 211، به نقل از ترجمة تورات، چاپ بیروت، 1870 م.