شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 3913
  • شنبه 1392/9/2
  • تاريخ :

اثرات موسیقی قرآن

قرآن


فروزان‌ترین بعد اعجاز بیانی قرآن، همسازی با نغمه‌ای دلنشین، و آهنگ‌های وزین صوتی است، آن گاه كه با صدایی گرم و زیبا، و آوایی نرم و فریبا، دمساز گردد، آتشی بر خرمن دل‌ها افكند كه شعله‌های تابناكش جهانیان را به سوز و گداز وا دارد.

در دستور تلاوت آمده: قرآن را با آهنگی حزین و نغمه دلنشین، تلاوت كنید.


همان روزهای نخست، با همین شیوه‌ی شیوا، سنگدلان عرب را شیفته و شیدای خود نمود، و اندیشه مقاومت و ایستادگی را از آنان ربود.

اعراب، شگفت‌زده، در برابر قرآن،‌ زانوی تسلیم بر زمین زده و به عجز و ناتوانی خود اعتراف، و اعجاب و تحسین خود را در مقابل قرآن صریحاً ابراز داشتند.

این یك جاذبه و كشش روحانی بود، كه این مردم سخت دل و مغرور را به نرمی و گرایش واداشت. گو اینكه برخی آن را شعر، و پاره‌ای سحرش می‌پنداشتند، ولی خود نیك می‌دانستند كه قرآن نه شعر است و نه سحر، گر چه همچون شعر نافذ است و همچون سحر، افسونگر.

ان من البیان لسحرا….

قرآن

قرآن و سخنوران عصر پیامبر

اصولاً، عبارت و جمله‌بندی‌های قرآن به گونه‌ای تنظیم شده كه روان، یكنواخت،‌ هماهنگ و همساز است. حروف و كلمات آن متناسب و هم آوا و پیوسته به یكدیگر پیوند خورده‌اند.

با اینكه قرآن كلام منثور است، ‌به كلام منظوم بیشتر می‌ماند . بدین وصف، سبك نوینی در لغت‌نامه عرب به ارمغان آورد، و نظم و تالیف جدیدی به جهانیان ارائه نمود،‌ اعراب و جهانیان را به حیرت و شگفتی واداشت.

ولید بن مغیره ـ یكی از سران بانفوذ عصر جاهلیت ـ برای اولین بار كه تلاوت قرآن را شنید، گفت: آنچه كه فرزند ابی كبشه می‌سراید، مایه شگفت است، به خدا قسم، نه شعر است و نه سحر و نه هذیان گویی، بدرستی كه آن سخن خداست. قریش را ازاین سخن ناخوش آمد، وی را سرزنش كردند و گفتند: چرا چنین گفتی و مسلمانان را چیره‌تر ساختی. به آنان گفت‌: به خدا قسم، روز گذشته، سخنی از محمد (صلی الله علیه و آله) شنیدم، ‌كه هرگز به سخن آدمیان نمی‌ماند ، و پریان را چنین اندیشه‌ای نشاید…به خدا قسم، شیرین و دلپذیر باشد، و رویه‌ای زیبا در بردارد…بدرستی كه میوه آن ثمربخش، و ریشه آن استواراست. از همه برتر، و چیزی بر آن چیره نیاید …پیش از موسم حج نزد ولید آمدند تا چاره بیاندیشند، چه كنند كه عرب را از گرد او باز دارند.

به آنان گفت: درباره سخن افسونگر او چه اندیشیده‌اید؟

گفتند: می‌گوئیم جادوگر است.

گفت: زمزمه‌های جادوگران را شنیده‌ام، ‌هرگز شباهتی به آن ندارد.

گفتند: می‌گوئیم دیوانه است.

گفت: هرگز آشفتگی دیوانگان را ندارد.

گفتند:می‌گوییم شاعر است، و این شعر او است كه افسون می‌كند.

گفت: وزنهای شعر و رجز و انواع آن، بر همه مشهود است، كه سخن وی از همگی جدا است.

گفتند: می‌گوییم ساحر است، و این سحر او است كه او را چیره ساخته.

گفت: افسون ساحران را دیده و شنیده‌ام ، ‌هرگز تناسبی با آن سخن و الا و شیوا ندارد.

گفتند: پس چه بگوییم.

گفت :هر چه بگویید، باور نكردنی است و خود را رسوا كرده‌اید.

جز آنكه به ناچارساحرش خوانید، كه به سحرانگیزی كلامش بیشتر می‌ماند، زیرا كه میان فرزندان و پدران تفرقه انداخته، و زنان را بر شوهران گستاخ نموده، و افراد را از قبیله‌هایشان جدا ساخته.

قرآن

از این رو شاید بتوان او را به سحر و افسونگری نسبت داد. و سخنانی از این قبیل، كه جملگی حاكی از دلهره و هراس اعراب بود، و خود را در مقابل قرآن، پاك باخته بودند؛ و نیز كسانی مانند: طفیل بن عمر ـ شاعری برازنده و از اشراف عرب بشمار می‌آمد ـ و نصر بن حارث ـ زعیمی نافذ الكلمه و سخنوری توانابود ـ و عتبه بن ربیعه ـ بزرگمردی كهن و محترم در میان اعراب ـ عیان بود، سر عجز در مقابل قرآن فرود آورده بودند…خداوند از زبان آنان گوید:

بل قالوا اضغاث احلام، بل افتراه، بل هو شاعر

گفتند: آشفتگی خواب‌های او است، یا بافته های ذهنی او، یا شاعری چیره است.

ثم ادبر واستكبرفقال ان هو الا سحر یوثر

پشت كرد و رفت،‌ و مغرورانه گفت: افسونی بیش نیست كه از دیگران فرا گرفته.

قرآن نیز در نكوهش چنین سنجش بی‌خردانه گوید:

افسحر هذا ام انتم لاتبصرون

آیا این سخن به افسون می‌ماندیا آنكه بینش خود را فرو نهاده‌اید…

و ما هو بقول شاعر ، قلیلا ما تومنون

این،‌ به سخن شاعران نمی‌ماند. پذیرشتان اندك است.

خداوندان سخن،‌ و استادان بیان، ‌در آن روز، درباره قرآن چنین داوری می‌كردند، و آن را یك پدیده نو، و والاتر از اندیشه انسان‌ها می‌دانستند، كشش آن آنان را مجذوب، ‌و از درخشش آن، پاك مرعوب گشته بودند، گاهی شعر و گاهی سحرش می‌نامیدند،‌ ولی می‌دانستند زیباتر از شعر و فریباتر از سحر است …چرا چنین می‌گفتند.

قرآن و ادبای عصر حاضر، و سخنوران دوره معاصر، نیز همگام با گذشتگان،‌ هم آواز، همان سخنان را تكرار می‌كنند: والاتر از شعر است و شیواتر از هر كلام …بی‌نظیر و بی‌مانند …همانا كلام خدا است.

در این زمینه، استاد محمد عبدالله (دراز) گوید:

…قاری قرآن، اگر نیك تلاوت كند، آنگونه كه خواست قرآن است، نه آن گونه كه خواست خود او است …هر آینه می‌یابی:

قرآن

 آوایی هماهنگ و نغمه فراگیر، تمام وجودت را فرا گرفته، ‌با آنكه قرآن شعر نیست،‌ ولی در آن چیزی می‌یابی كه در شعر و نغمه‌های دیگر هرگز یافت نمی‌شود …آری، از نغمه‌ی قرآنی چنان سرخوش می‌گردی كه هرگز در لذت های دیگر آن چنان خوشی نخواهی دید…این حروف قرآنی است، و كلمات آسمانی است، كه با نظم و تألیف خاص خود، ‌و با فاصله‌های ردیف قرار گرفته، این چنین جمال و زیبایی آفریده.

استاد محمود مصطفی گوید: از دوران كودكی، ‌بدون آنكه بدانم، ‌این حقیقت را یافته‌ام ، و آن حكایتی از موسیقی درونی قرآن بود، كه از عمیق‌ترین اسرار نهانی این كتاب آسمانی به شمار می‌رود، دریافت و ساخت آن وجود دارد، نه شعر است و نه نثر است و نه سجع،‌ بلكه خود یك ساختار نوین كه با ردیف قرار گرفتن واژه‌های متناسب چنین آوای موسیقایی را بوجود آورده است. بسی فرق است میان موسیقی بیرونی كه شاعران،‌ با تصنع و تكلف آن را می‌سازند ،‌ و بر قافیه‌ها و نظم‌های از پیش تعیین شده استوار می‌باشد…و موسیقی درونی قرآن، كه از اسرار معماری همین ساختار است و بس، كه با یك سطر از كلام، ‌و كمتر از یك بیت، و بدون آنكه رعایت قافیه كرده باشد ،‌ چنان آوای بلندی سر می‌دهد كه هیچ یك از تركیب بندهای ادبی به او نمی‌رسد…

سید قطب گوید: عرب را جنون عارض نگردیده بود، ‌وقوف خود را بر مزایای شعر از دست نداده بودند،‌ موقعی كه گفتند: این پیوند كلام والا، شعر است. ربوده بود، ‌و چنین گفتار دلربایی، یافت آنان را دگرگون كرده بود…اینها از ویژگیهای شعراست كه پایه‌های آن را پی‌ریزی می‌كند، ‌آنگاه قافیه و وزن تفاعلن را رها كرده، ‌و آزادانه گویای مطالب خویش است،‌ و در عین حال از ویژگیهای شعر برخوردار، آوای موسیقایی درونی، و فاصله‌های متناسب و نزدیك به هم، ‌آن را از وزن‌های تفاعلن و تفاعیل بی‌نیاز ساخته، ‌بافت و ساخت قافیه را بخود گرفته، همان نثر و نظم را بهم آمیخته است …

قرآن

استاد مصطفی صادق رافعی گوید: موقعی كه قرآن،‌ بر عرب قرائت گردید،‌ یافتند كه حروف هر كلمه، و كلمات هر جمله از آن، دارای آوای بلندی است، ‌كه به جهت نظم و تالیف خاص خود، مانند آن است كه یك قطعه را تشكیل داده، كه قرائت آن، ‌نغمه می‌آفریند. (هرآن كس كه پاره‌ای از اسرار موسیقی و فلسفه آن را ـ امروزه ـ بداند، می‌داند همانندی برای قرآن وجود ندارد، این گونه،‌ و بطور طبیعی، تناسب حروف و كلمات و تركیب‌بندی‌ها را رعایت كرده باشد، و كسی نیست كه بتواند خرده‌ای، ‌حتی در یك حرف از حروف آن بگیرد، و قرآن بدین گونه بر موسیقی برتری دارد، با این ویژگی شگفت‌انگیز ، در عین حال موسیقی نیست). عرب را این ویژگی از دیده پنهان نبود، و بخوبی می‌دانستند كه تاب مقاومت آن را ندارند. شعر از این جهت شعر است كه بر شعور انسانها حكومت دارد،‌ هیجانات را بر می‌انگیزد،‌ احساسات درونی هر آدمی را، آن‌گونه كه بخواهد تحریك می‌كند. آنگاه كه با آهنگی دلنواز، ‌و آوایی شیرین سروده شود، افسون می‌كند، غوغا بر پا می‌نماید. تاثیری عمیق دارد.

جاذبیت قرآن در چیست؟

عامل مهم جذابیت قرآن ،‌ در سبك ، نظم، ‌و آهنگ آن است.

این سه عامل، سنگ بنیادین ساختار سحرانگیز قرآن را تشكیل می‌‌دهند، ‌و این سه عامل، چنان بهم آمیخته و درهم‌یخته‌اند، كه نتوان نقش هر یك را ـ در جاذبیت قرآن ـ جدا نشانه رفت:

1ـ سبك بمعنی ریخته، ‌شكل‌گیری (هندسه) سخن را عهده‌دار می‌باشد، كه قرآن در این زمینه نوآوری كرده، سبك نوینی ارائه داده: از وزن شعر و نوای سجع ، هر دو بهره گرفته، سبكی آفریده كه نه آن است و نه این، ‌و از هر دو بهتر است و والاتر.

2ـ نظم: پیوند سخن، ‌هم چون دانه‌های بهم چسبیده، واژه‌ها ردیف یكدیگر، و متناسب همدیگر باشند، كه آواهای حروف، ‌و زیر و بم كلمات، همراز و همساز بوده باشند. رعایت نظم در شعر ـ كه كلام منظوم است ـ كاملاً طبیعی به نظر می‌رسد؛ ولی در نثر (سخن پراكنده) رعایت آن عجیب می‌ماند،‌ كه قرآن با كمال عنایت آن را دنبال كرده، و در هرجمله و تركیبی از كلام خود، ‌با نظم كلمات، و تألیف عبارات، پیوندی استوار بوجود آورده، خوش تیپ و خوش اندام،‌ نرم و روان و آرام،‌ فتبارك الله احسن الخالقین

3ـ آهنگ: آوای (موسیقی) سخن، كه از دو عامل پیش (سبك و نظم )به وجود آمده، چنان ساختار و اندامی،‌ و چنین پیوند

قرآن

 استواری، این گونه آهنگی را خواستار است. به ویژه آنكه از حرف مد ولین در این زمینه، كمال استفاده را نموده ،‌ جوش و خروشی به آهنگ تلاوت بخشیده، وجد و شعفی در شنوندگان بوجود می‌آورد .این ویژگی قرآن، باید در تلاوت قاریان جلوه‌گر شود، و اعجاز بیانی آن، هر چه برازنده تر تجلی نماید. از این رو،‌ ضرورت دارد، ‌تلاوت كننده، آهنگ تنظیمی قرآن را بداند، و بر اسرار و رموز آن وافق باشد، ‌و كاملا آن را رعایت كند، ‌تا نقش اعجاز بیان را به خوبی و با دقت ایفا نماید. قرآن بیانی رسا، ‌سبكی شیوا، آهنگی دلربا دارد، باید این ویژگی به عرصه ظهور برسد، ‌و شنوندگان را ـ از هر قبیل كه باشند ـ تحت تأثیر قرار داده، جان و هستی آنان را تسخیر كرده، در قبضة تصرف خویش در آورد. آنگاه است كه ان من البیان لسحرا آشكارا مشاهده می‌گردد. نغمه قرآن قرآن را آهنگ و نغمه‌ای است فرح‌بخش و روح افزار كه دیگر نغمه‌ها را سوا ساخته، روان آدمی را آرامش بخشیده، از آلایشها و پلیدیها پاكیزه نموده، درخشش داده و به سوی فضای لایتناهی آسمان معنویت به پرواز در می‌آورد این نغمه، غذای روح است، كه روان آدمی را نوید خوشبختی می‌دهد ،‌سعادت، ‌طهارت، قداست، ارزانی می‌دارد. …

چرا باید این نغمه جاودانی و این موسیقی روحانی، ‌مستور بماند و از دسترس دور باشد،‌ نه هرگز، ‌بلكه ضروری است كه برای همه و همیشه زنده و جاوید بماند و استوار جلوه نماید. در فرمان والاتبار پیغمبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله) آمده است: لكل شی حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن: هر چه را زینتی است،‌ و زینت قرآن آوای نیكوست. ان من اجمل الجمال اشعر الحسن، و نغمه الصوت الحسین:زیباترین زیبایی، موی نیكو و نغمه‌های آوای نیكو است .امام محمد باقر علیه السلام می‌فرماید: و رجع بالقرآن صوتك ، فان الله یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا:در تلاوت قرآن، ‌ترجیع صوت باید رعایت گردد، زیرا خداوند صوت نیكو را دوست دارد كه در آن ترجیع بكار رود.

شبكه تخصصی قرآن تبیان

 نویسنده: آیت الله محمد هادی معرفت


UserName