شبکه پایگاه های قرآنی
Quran.tebyan.net
  • تعداد بازديد :
  • 1560
  • سه شنبه 1391/6/28
  • تاريخ :

آری خدا به رجزخوانی شیطان

 در قرآن کریم از زبان شیطان می‌خوانیم:

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّینَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ یتَّخِذِ الشَّیطَانَ وَلِیا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا(نساء/119)

و آنها را گمراه می‌کنم! و به آرزوها سرگرم می‌سازم! و به آنان دستور می‌دهم که (اعمال خرافی انجام دهند، و) گوش چهارپایان را بشکافند، و آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند! (و فطرت توحید را به شرک بیالایند!)» و هر کس، شیطان را به جای خدا ولی خود برگزیند، زیان آشکاری کرده است.

شیطان پرستی

 

در این آیه راه‏های نفوذ و كیفیت اغواگری شیطان را از زبان خودش بیان می‏كند.

یكی از اهداف شیطان از زبان خودش، اضلال بندگان خداست: (لأضِلَّنَّهُم). شیطان گام به گام پیش می‏رود و از وسوسه بهره می‏گیرد تا آنان را به دام بیندازد، تله بعدی را می‏گستراند و لحظه به لحظه پیش می‏رود تا همگان را به گمراهی بكشاند.

شیطان، اضلال را از راه تصرّف در مجاری ادراكی و گرایشی انسان آغاز می‏كند، از این‏رو با دو نشان تأكید (حرف لام و نون تأكید ثقیله) می‏گوید كه انسان‏ها را به آرزوها مبتلا می‏كند: (ولأمَنِّیَنَّهُم).

شیطان برای این كار، نخست مواهب طبیعی را زیبا جلوه می‏دهد و پس از كامیابی در این امر، انسان را وا می‏دارد كه از راه حرام آن‏ها را تصاحب كند: (قالَ رَبِّ بِما أغوَیتَنی لأزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الأرض ولأُغوِیَنَّهُم أجمَعین).[1]

شیطان مردم را از اهل رجا بودن (امیدواری به رحمت خداوند) به سوی اهل امنیّه شدن می‏كشاند؛ آن‏گاه مردم از پی آرزوهای دور و دراز و دروغین شیطانی، گرفتار دو پیامد شوم آن می‏گردند: دنیاگرایی افراطی؛ آخرت‏گریزی تفریطی.

امیر مۆمنان(علیه‌السلام) می‏فرماید: إنّ أخوف ما أخاف علیكم اثنان: اتّباع الهوی و طول الأمل. فامّا اتّباع الهوی فیصدّ عن الحقّ و امّا طول الأمل فینسی الاخرة[2]؛ همین مطلب اساسی در كلمات پیامبر اعظم‏صلی الله علیه و آله و سلم نیز آمده است.[3] اگر كسی معاد را فراموش كند و هیچ به فكر آن نباشد، روزگار خود را به تسویف مذموم ـ سوفَ سوفَ كردن یعنی كار را به تأخیر انداختن ـ می‏گذراند و اسیر آرزوهای دراز می‏شود و پیوسته در پی لذت‏های دنیوی می‏رود و به امور اخروی چندان اهمیت نمی‏دهد.

پس از این مرحله، انسان مناظر طبیعی را كه در حقیقت، آیات زیبای خدانماست به دید مادی می‏نگرد، از این‏رو آن‏ها را می‏پسندد و دنبال می‏كند.

درباره تغییر خلقت و فطرت انسان، از جواب ذات اقدس الهی: (لاتَبدیلَ لِخَلقِ الله)[برمی‏آید كه شیطان هرگز توان آن كار را ندارد و فقط می‏تواند در مجاری معرفتی و نیز گرایشی وی نفوذ كند و با دادن وعده، و با دادن وعده، دنیا را برایش زینت كند و سرانجام با رغبت كاذب او را بفریبد.

فرمان شیطان به بدعتگذاری

جمله (ولآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّكُنَّ آذانَ الأنعام) مثالی است برای عملی مقطعی كه چگونگی فرماندهی شیطان به بدعت‏سازی را نشان می‏دهد.

گروهی، شتری را كه پنج بار زاییده و پنجمین بچه‏اش نر بود، به گمان خودشان احترام می‏كردند و گوش حیوان را از بالا شكاف می‏دادند؛ یا آن را می‏بریدند تا كسی آن را ذَبْح یا نحر نكند.[4]

نقل این‏گونه بدعت‏های جاهلی برای روشن شدن كیفیت اغوای شیطان است. اگر كسی در ولایت شیطان درآید، وی را افزون بر بدعتگذاری، به منكر وامی‏دارد و از معروف نهی می‏كند: (ولآمُرَنَّهُم فَلَیُبَتِّكُنَّ آذانَ الأنعام). فاء تفریع و نون تأكید ثقیله، نشان آن است كه این كار حتمی است و پیروی او نیز قطعی است؛ یعنی این گروه حزب شیطان‏اند و طبق فرمان او به تبتیك (بریدن) می‏پردازند.

فرمان شیطان به دگرگون ساختن خلقت

شیطان بار دیگر به پیروانش فرمان می‏دهد كه در فطرت اصیل بشر دست ببرند: (لآمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ الله). بهترین هدایت پیامبران(علیهم‌السلام) شكوفاسازی فطرت است و هدف اضلال شیطان، پیشگیری از شكوفایی و بالندگی آن است، تا انسان برای انجام دادن هر گناهی آماده شود. تغییر خلق، همان تصرّف در فطرت یعنی ضعیف و كم نور كردن چراغ فطرت است كه چنین خسارتی جامع همه معاصی است.

شیطان در نابودسازی یا دگرگونی اصل فطرت بشری هرگز طمع نمی‏كند، چون بدان دست نمی‏یابد، زیرا آیه (فَأقِم وَجهَكَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لاتَبدیلَ لِخَلقِ الله)[5] نفی جنس را نشان می‏دهد؛ یعنی هرگز فطرت خدادادی عوض نخواهد شد؛ نه به دست خود خدا، چون هویت فطری انسان را به گونه احسن آفریده است؛ و نه به دست دیگران، زیرا قدرت تبدیل آن را ندارند: (لاتَبدیلَ لِكَلِماتِ الله)[6]؛ (ولامُبَدِّلَ لِكَلِماتِ الله)[7] پس در تغییر اصل خلقت و فطرت، دست شیطان بسته است؛ امّا ابلیس می‏كوشد نور فطرت را ضعیف و آن را ناتوان و با دسیسه آن را مستور غرائز و اغراض كند: (وقَد خابَ مَن دَسّاها)[8] و معنای امر شیطان به تغییر خلقت، همین ضعیف كردن نور فطرت است كه شدنی است؛ نه از بین بردن اصل فطرت كه ممكن نیست.

امیرمۆمنان علی(علیه‌السلام) می‏فرماید كه انبیا(علیهم‌السلام) برای شكوفاسازی گنجینه‏های پنهان مردم برانگیخته شدند: یثیروا لهم دفائن العقول[9]؛ ولی شیاطین جن و انس در پی اضلال بشر و مدفون نگهداشتن آن‏هایند.

آری تغییر خلقت به معنای عوض كردن حقیقت آن، شدنی نیست، چون همگان به فطرت توحیدی آفریده شده‏اند و اصل فطرت دگرگونی ناشدنی است؛ ولی دگرگونی چهره برخی انسان‏ها [و ظهور آن] در قیامت به صورت

مار و عقرب و گرگ شدنی است؛ لیكن این كار به معنای تبدیل ماهیت انسان نیست، بلكه كسی كه مورد نفوذ شیطان قرار گرفت و مسخ ملكوتی شد نه ملكی، انسانی است درنده كه با حفظ فطرت و صورت نوعی انسانی، در كنارِ فصل ناطق، به انتخاب خودش فصل دیگری در طول فصل قبلی نه در عرض آن ساخته است، بدین جهت چنین بشری از حیوانات دیگر خطرسازتر است، چون درندگی‏اش به میزان هوشمندی اوست.

حكم تغییر ساختار بدنی انسان یا حیوان

برخی تغییر ساختار بدنی انسان یا حیوان را تغییر خلق خداوند دانستند؛ مانند خَصی كردن، بریدن گوش اَنعام، كندن چشم، تخنّث یعنی مردی در امور جنسی شبیه زن عمل كند، چنان‏كه سَحق نیز همین حكم را دارد كه زنی شبیه مرد در مسائل جنسی رفتار كند.

بعضی حرمت اِخصاء (خَصی كردن) را فقط در مورد انسان منحصر كردند[10]؛ لیكن وجهی برای این اختصاص نیست بلكه احوط لزومی ـ اگر اقوا نباشد ـ حرمت آن نسبت به حیوان است، زیرا ظلم بزرگ و ایذای مهمی نسبت به آن است.

گفتنی است كه تغییر خَلق اگر شامل خِتان و مانند آن بشود، باید اختصاص یابد به مواردی كه طبق دستور شیطان باشد، بنابراین در مواردی كه شارع مقدّس امر كرد یا نهی خاصی در آن نداشت، مشمول حكم تغییر خلق نخواهد بود.

عملی شدن بخشی از تهدیدهای شیطان

عملی شدن بخشی از حماسه‏سرایی و تهدیدهای شیطان را خدای حكیم پذیرفت؛ مانند اضلال: (كُتِبَ عَلَیهِ أنهُ مَن تَوَلاّهُ فَأنهُ یُضِلُّهُ ویَهدیهِ إلی عَذابِ السَّعیر)[11] و امر به منكر: (الشَّیطانُ یَعِدُكُمُ الفَقرَ ویَأمُرُكُم بِالفَحشاء)[12] و تزیین رفتارهای نادرست و مواهب طبیعی برای آدم: (زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ أعمالَهُم)[13]؛ (زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیطانُ ما كانوا یَعمَلون)[14]؛(لأزَیِّنَنَّ لَهُم فِی الأرض)[15]؛ (زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ والبَنین).[16]

درباره تغییر خلقت و فطرت انسان، از جواب ذات اقدس الهی: (لاتَبدیلَ لِخَلقِ الله)[17] برمی‏آید كه شیطان هرگز توان آن كار را ندارد و فقط می‏تواند در مجاری معرفتی و نیز گرایشی وی نفوذ كند و با دادن وعده، و با دادن وعده، دنیا را برایش زینت كند و سرانجام با رغبت كاذب او را بفریبد.

 

منبع: تسنیم، تالیف آیت الله جوادی آملی، جلد 20

شبکه تخصصی قرآن تبیان


[1] ـ سوره حجر، آیه 39.

[2] ـ نهج البلاغه، خطبه 42؛ بحار الانوار، ج2، ص106.

[3] ـ نهج الفصاحه، ج1، ص90 ـ 91. تسنیم، جلد 20صفحه 500

[4] ـ الكشاف، ج1، ص566؛ التفسیر الكبیر، مج6، ج11، ص49. تسنیم، جلد 20صفحه 501

[5] ـ سوره روم، آیه 30.

[6] ـ سوره یونس، آیه 64.

[7] ـ سوره انعام، آیه 34.

[8] ـ سوره شمس، آیه 10.

[9] ـ نهج البلاغه، خطبه 1، بند 37.

[10] ـ ر.ك: الكشاف، ج1، ص566.

[11] ـ سوره حجّ، آیه 4.

[12] ـ سوره بقره، آیه 268.

[13] ـ سوره انفال، آیه 48.

[14] ـ سوره انعام، آیه 43.

[15] ـ سوره حجر، آیه 39.

[16] ـ سوره آل‏عمران، آیه 14.

[17] ـ سوره روم، آیه 30.

UserName