طبق تعریف انجمن بازاریابی امریکا، بازاریابی عبارت است از: «فرایند برنامهریزی و اجرای مفهوم قیمتگذاری، ترفیع، توزیع ایدهها، کالا و خدمات برای ایجاد مبادلاتی که اهداف فردی و سازمانی را تأمین میکند». بازاریابی در راستای دستیابی به اهداف مطلوب همواره برای انجام مبادلاتی اثربخش در بازارهای هدف در تلاش بوده است، در تمامی بخشها و حوزههای بازار، عوامل متعددی به کار گرفته میشود که حاصل آن را میتوان فرایندی بنام بازاریابی نامید.
از اینرو بازاریابی را میتوان بطور ساده علم تشخیص نیازها و خواستهها و برآوردن آنها از طریق فرایند مبادله تلقی کرد. هر چند ارضای نیازها و خواستههای مشتری در محیط بازار در جهت اهداف ممکن است به موفقیت کسب و کار منجر شود ولی نکته اینجاست که این ایجاد رضایت بایستی بهتر از رقبا صورت گیرد. پس بهتر است این مفهوم را بصورت جامعتری تعریف کنیم: دستیابی به اهداف شرکت از طریق ارضاء نیازهای مشتریان بهتر از رقبا. در جایی که هدف صرفهجویی در هزینه و تولید برحسب نیاز واقعی جامعه و مشتری باشد، «بازارشناسی و بازارشنوی» به ابزارهایی بسیار کلیدی مبدل میگردد.
بعد از پایان جنگ تحمیلی که مجال رسیدگی به امور اقتصادی کشور فراهم آمد همواره یکی از منازعات فکری در حوزه اقتصاد، تبیین و تعیین جایگاه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی در عرصه اقتصاد کشور بود. در این رابطه اصل ۴۴ مکانیزم قانونی لازم جهت فراهمسازی بستر مناسب فرایند جایابی یا موضعیابی بخشها را فراهم میسازد.
تعیین سیاستهای جدید اصل ۴۴ قانون اساسی برای تحقق اهدافی مانند دستیابی به کارایی اقتصادی، ایجاد فضای رقابتی و به تبع آن رقابتپذیر کردن شرکتهای داخلی، ایجاد مشاغل جدید و مبارزه با معضل بیکاری، رسیدن به توسعه اقتصادی پایدار و در نهایت تحقق عدالت اجتماعی و داشتن یک اجتماع سالم صورت گرفته است.
بازاریابی به عنوان هنر و علمی که تلاش میکند عرضه و تقاضا را در بازار به تعامل برساند و به شکلی مؤثر نیازهای مشتریان را پاسخ دهد؛ میتواند نقشی پررنگ در محقق شدن این اهداف داشته باشد.
شکل ۱٫ نقش بازاریابی در تحقق اهداف اصل۴۴

علم بازاریابی میطلبد که همواره تجزیه و تحلیل صحیحی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی چه در سطح خرد یا کلان صورت گیرد و به همین علت در صورت توسعه و اجرای مناسب میتواند به جریان اطلاعات و حساسیت فزاینده بنگاه نسبت به نیازهای خریداران منجر شده تا در بلندمدت آنها را به «مشتری» تبدیل کرده و از این طریق، سود نهایی برای شرکت حاصل شود تا هدف «ثروتزایی» نیز تأمین گردد.
بازاریابی به عنوان فعالیتی وظیفهای است که از اهمیت زیادی در سرنوشت بنگاه در بازارهای هدف برخوردار میباشد. براساس مطالعات انجام گرفته بازاریابی با رقابتپذیری بنگاه در بازارهای رقابتی در ارتباط تنگاتنگ میباشد. این وظیفه در سازمانها خود از عوامل و اجزای مختلفی تشکیل شده و نیز از عوامل کلان و خرد مختلفی تأثیر میپذیرد.
یکی از موانع مهم رقابتپذیری شرکتهای تولیدی و خدماتی ایران در بازارهای داخلی و بینالمللی عدم توجه کافی به الزامات بازارهای جهانی و به عبارتی عدم برخورداری از شایستگیهای بازاریابی و تأکید صرف بر تولید میباشد. در واقع، بازاریابی به عنوان یک دارایی ارزشمند برقرارکننده تعامل و ارتباط متقابل سازندهای بین توانمندیهای داخلی و موقعیت بازار در جهت دستیابی به مزیت رقابتی و رقابتپذیری سازمان مورد تأکید محققان متعددی قرار داشته است.
در مجموع بازاریابی دارای نقش کلیدی در ایجاد رقابتپذیری سازمانی است. این نقش دو حالت دارد: به عنوان واحدی از سازمان که مسؤول برقراری ارتباط با مشتریان است و به عنوان یک رهبر یا مرزگستر که سازمان را به سوی هدف رقابتی پایدار، سوق میدهد. هر چقدر یک شرکت از فرهنگ، منابع و توانمندیها و شایستگیهای بازاریابی و بازارگرایی بیشتری برخوردار باشد نسبت به رقبای خود رقابتپذیرتر خواهد بود. بدین ترتیب علیرغم کمتوجهی نسبت به علم بازاریابی، چنانچه اصولمند، هدفمند، مسؤولانه و واقعگرایانه در سطوح خرد و کلان به اجرا درآید، چرخهای تولید بهگونهای مؤثر به سمت تحقق اهداف مذکور در اصل ۴۴ به حرکت در خواهد آمد.
tablighcity.com