
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
«یا علیّ» دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن این اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
------------------
چقدر این شعر با این ایام همخوانی داره!
از طرفی عرفه و روز بخشش از طرفی عید قربان و روز عیدی گرفتن
از طرفی غدیر و روز آغاز ولایت و از طرفی استقبال از محرم!
-------------------------------
خدا رو شاکرم که توی این ایام قرار عاشقی قسمت من شد.
خب بریم سراغ قرار عاشقی خودمون.

بله!
قرارمون اینه که این هفته سعی کنیم حداقل در هر روز یکی از نمازهامون رو به جماعت بخونیم.
توی مسجد محل، نمازخونه دانشگاه و مدرسه، مسجد نزدیک محل کار و هرجایی که میتونیم نمازمون رو به جماعت بخونیم. و چه بهتر که تو مسجد باشه نمازمون.

پ.ن:این قرار هیچ ربطی به این ایام نداشت فقط حس کردم لازمه!