جمعه 30 فروردين 1404 - 17 شوال 1446 - 18 آوريل 2025
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
كتاب ديات (آیت الله مکارم شیرازی )
>
جلسه 7
متن
درس خارج فقه بحث ديات حضرت آية الله العظمى مكارم " مد ظله العالى "
" جلسه هفتم "
كلام در مسأله دوم از مسائل احكام ديات بود.
مسأله دوم در باره اقسام قتل عمد بود. قتل عمد فرمودند سه حالت دارد: يكاينكه قصد سبب را كرده و مسبب هم قتّال است و قصد سبب يعنى قتل را هم قصدكرده كه اينهم به طور مسلم قتل عمد است. تيرى به سوى دشمن پرتاب كرده و بهجاى حساس هم زده و هم اينكه قصد سبب كرده، نيت مسبب نداشته - سبب (آلتقتل) قتّال است، چيزى رها كرده يا ضربه سنگينى به سر او زده به قصد تنبيه، امانمىدانسته كه غالباً قتّال است، قصد مسبب نداشته و قصد سبب داشته. اين را همگفتهاند مصداق قتل عمد است.
سوم آنجايى بود كه قصد به مسبب كرده، اما يك سبب نادرى، مثلاً با عصا به دستو پاى او زده در حالى كه مىدانسته عادتاً كشنده نيست. اين محل كلام بود.
بعد على القاعده حساب كرديم، گفتيم مقتضاى على القاعده ايجاب مىكند هر سهقتل عمد باشد، زيرا عرفاً «تعمد على القتل» صدق مىكند. بنابر اين اطلاقات وعموماتى كه در آيات در باره «من قتل مؤمنا متعمداً» وارد شده است. اين مقدار بحثديروز بود كه ارتباط داديم به بحث امروز تا پيوند بخورد.
و اما درس امروز در باره اخبارى است كه بالخصوص در اين باب وارد شده است.ببينيم مقتضاى آنها چيست؟ آيا هر سه صورت قتل عمد است، يا صورت اخير كهمحل بحث واقع شده، قتل عمد نيست.
احاديث در اينجا زياد است. ولى مضامينش مختلف است. اگر نظر مباركتان باشد،گفتيم مضامين احاديث و روايات مختلف است. گفتيم براى اينكه انسان در استفاده واستدلال به احاديث گيج نشود، بايد اينها را دسته بندى كند و هر گروهى كه داراى اينمضمون است اين را مستقل بررسى كند، بعد مجموع من حيث المجموع را.
اما قبل از آنكه وارد احاديث بشوم، يك مقدمهاى لازم است عرض كنم و آن ايناست كه اسباب قتل خيلى متنوع است. حداقل دوازده نوع اسباب قتل را در اينجاجمع و جور كردهايم. نمىگويم منحصر به اين دوازده تا است ولى اينها هست.
نوع اول از اسباب قتل آن است كه با آلات قتاله باشد. آلاتى كه «مهياة للقتل» مثل(سيف و سهم)، شمشير و خنجر و تير و چيزهايى كه معدّ براى اين است. حالا بعضىاز اينها قطع عضو مىكنند و بعضى نفوذ در اعضا مىكنند. شمشير يقطع، اما سهم،نفود مىكند و مىكشد و مثل اينها موج انفجار است (البته اين را من جدا قرارنمىدهم). اين در عصر و زمان ماست كه كار آلت قتاله را مىكند، انسان را از جامىكند. بمب مىاندازند، خود بمب نمىكشد، چيزى در آن نيست كه به انسان بخوردو بكشد. يك موج شديد انفجار ايجاد مىكند كه دست را از جا مىكَند و جدا مىكند،پا را جدا مىكند، بدن را پودر مىكند. موج انفجار، مثل آلات قتاله است «يقطعالاعضاء و يفصل بعضها عن بعض»، اعضا را از هم جدا مىكند يا مىفشارد، بالاخر ازآلات قتاله است. اين را من در عبارت از قسم دوم ذكر كردم كه بهتر اين است كه ازقسم دوم باشم.
قسم اول آلاتى است كه قطع اعضا مىكند مانند سيف و سهم.
قسم دوم هم آن جايى است كه ايجاد امواج مىكند كه به اعضاء فشار مىآورد واعضا را از هم جدا مىكند، يا پاره مىكند، يا قطعه قطعه مىكند.
قسم سوم از اسباب قتل، آن است كه كميّت آن قاتل است نه كيفيّت آن، يعنى اگرزياد شود كشنده است. اما كم، نه «كالضرب بالعصا» با ضرب به عصا يا تازيانه بهصورت، يك بار و دو بار و ده بار كشنده نيست، اما اگر دويست مرتبه محكم بزنندخوب مىكشد. پانصد مرتبه بزنند مىكشد، بنابراين قسم سوم «بكيفيتها لا يوجبالقتل» ولى «بكثرتها و كميتها».
(سؤال... و پاسخ استاد): اگر به مغز بزنند مىگوييم: بله. اگر عصا به اعضايى كهمعمولاً خطرناك نيست بزنند، «بكميتها يوجب القتل» و كذا مسأله سيلى زدن،«اولوكز»، وكز در روايات مىآيد. «فوكزه موسى فقضى عليه»، وكز را معانى متعددىكردند. كسى را از عقب پرتاب كنند. «وكزه موسى» يعنى: پرت كرد او را. بعضيها وكزرا گفتند كه: بزند به ذقنش (چانه) و معنى ديگر وكز كه مناسب آيه است و اينجاستمشت است. «بجمع الكف»، «يجمع كفه و يضرب»، گاهى هم «بجميع الكف» گفتهاند.من احتياطاً براى اينكه معلوم شود مىگويم: اينكه «بجميع الكف» گفتهاند معنايشاين نيست كه با پهناى دست بزند، از كتب قديميه عربى به فارسى كتاب منتهى العرباست، كه از كتب قديمى فارسى است و كتاب خوبى است. ديدم در آنجا معناى وكز رامشت زدن گفته است.
حالا يك مشت نمىكشد دوتا نه، ولى اگر يك نفر را زير ضربات مشت بگيرند ودويست مشت بزنند، خوب ممكن است كشنده باشد، بلكه اگر به جاى حساسبزنند، موسىوار بزنند كه به آن شخص قبطى زد، ممكن است كارش را بسازد ولى ماجاى معمولى را مىگوييم كه «بكميتها يوجب القتل لا بكيفيتها».
و اما قسم چهارم اين است كه به سبب خوراندن آب مقدارى سم قاطى كنيم.
پنجم اين است كه يك شيئى غير قاتل است ولى به يك عضو حساس بزنند، مثليك سوزن كه به جاى حساس بدن زده شود... .
پايان
متأسفانه ادامه درس غيرقابل دسترسى از نوار و ويدئو بود
لذا در ادامه، دست نويس يكى از عزيزان ضميمه گرديده است.
بسمه تعالى
قبل از آنكه اخبارى كه اقسام قتل عمد را بيان نموده است بيان كنيم. مقدمهاى راذكر كنيم.
اسباب قتل متنوع است. چند قسم را ما جمع كردهايم.
1 - قتل با آلات قتاله: «كالسيف و السهم و...» و مثله موج الانفجار
2 - آلاتى كه كمّيت آن آلت باعث كشندگى باشد، كالضرب بالعصا و السوط، بهاعضائى كه زدن به آنها باعث مرگ نيست و مانند «اللطم» سيلى «الوكز» مشت زدن.
3 - سبب قتل خوراندن آب يا غذاى سمّى باشد.
4 - چيزى كه غير قاتل است ولى به عضو حساس برنند و منجر به مرگ شود.«كالعبرة».
5 - از طريق صيحه زدن مقابل گوش او منجر به مرگ شود.
6 - از طريق اسبابى مثل حرارت شديد و برودت شديد منجر به مرگ شود.
7 - به سبب گازهاى شيميايى.
8 - به وسيله بمبهاى ميكروبى.
9 - به سبب اخبار وحشتناك.
10 - به وسيله اسبابى از قبيل عرق و انداختن در قفس حيوانات درنده.
11 - زندانى كردن و آب و غذا ندادن.
همه اين 11 مورد تحت سه عنوان جمع مىشود.
الف: مرگ به وسيله آلات «معدّة للقتل».
ب: مرگ به وسيله چيزهايى كه كميّت آن تأثير دارد.
ج: مرگ به امور پراكندهاى كه منجر به آن شود.
اما روايات
طايفه اولى: رواياتى كه قتل را تابع قصد مىداند، هر چيزى كه با آن نيّت قتل كنيمقتل عمد مىشود. مانند حديث 18 16 8 6 3 باب 11 از ابواب قصاص نفس.
1 - حديث 3: قال ابو عبدالله (ع): العمد كلّ... شيئاً فاصاب بحديدة او حجر اوبعصا او بوكزة فهذا كلّه عمد.
2 - حديث 6: عن جميل، عن احدهما (ع) قتل العمد كل ما عمد به الضرب فعليهالقود.
3 - حديث 8: لو انّ رجلاً ضرب رجلاً بخزفة او باجرة او بعود فمات كان عمداً.
4 - حديث 16: عن احدهما (ع) قال كل ما اريد به القتل ففيه القود.
5 - حديث 18: فاما كل شىء قصدت اليه فاصبته فهو العمد.
طايفه ثانيه: احاديثى است كه روى آلات قتاله تأكيد كرده است مانند حديث 13 71 و 20.
قال ابو عبدالله (ع) يخالف يحيى بن سعيد قضاتكم، قلت نعم، قال هات شيئاً ممااختلفوا فيه، قلت، اقتتل الغلامان فى الرحبة «ميدانگاه» فعضّ احدهما صاحبه فعمدالمعضوض الى حجر فضرب به رأس صاحبه الذى عضّه فشبحه فكزّ «چرك كردن»فمات، فرقع ذلك الى يحيى بن سعيد فاقاده.
بعد دو قاضى ديگر با اين حكم يحيى بن سعيد مخالفت كردند و گفتند: بايد ديهبدهد. نبايد قصاص شود. فداه عيسى بن على من ماله، قال (ع) ان من عندنا ليقيدونبالوكز و انما الخطا يريد شيئاً... از اين روايت معلوم مىشود كه امام (ع) معيار را قصدنمىداند معيار را وسيله قتاله مىداند يعنى چيزى كه وسيله و سبب كشتن شود.
پايان
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...