- بنفشه طره مفتول خود گره مي زد
- صبا حكايت زلف تو در ميان انداخت
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- صبا :
بادي كه از جانب شمـــال شرقـــي وزد و بادي خنـــك و لطيف است ، ايـــن باد پيـــام آور معشوق است و بوي زلف يار را مـــي آورد
- مفتول :
تــابــيده ، تــاب داده ، تــاري كه از گلابــتون مي سازند
English Translation :
The violet fastened up (arranged) her (lovely) twisted tresses:
First Mesra Translation:
Before the assembly, the tale of thy (still more lovely) tress, the wind-- cast.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- بنفشه زلف پيچ پيچ خود را گره مي زد; كه باد صبا حكايت زلف تو را مطرح كرد،طره : موي پيشاني ، موي مرتب شده بر پيشاني ،مفتول : تابيده ، تاب داده ، تاري كه از گلابتون و مانند آن مي سازند،مقايسه ميان بنفشه و زلف معشوق است ، مي گويد درحالي كه بنفشه زلف گلابتون مانند خود را گره مي زد تا آن را آرايش كند، باد بوي زلف تو را در چمن منتشر ساخت ، چنين بود كه حكايت پيچ و تاب و عطر زلف تو مطرح گرديد،بنفشه را از جهت عطر و پيچ و تاب و فروافتادگي و رنگ تيره آن با زلف معشوق مقايسه مي كند، و رسيدن به اين معناي مستتر با توجه به طرز فكر كلي شاعر، و آنچه در موارد ديگر طرح كرده دشوار نيست كه : وقتي باد بوي زلف تو را آورد بنفشه مشغول خودآرائي بود، و در برابر آن سرافكنده شد، چنانكه در تاب بنفشه مي دهد طره مشك ساي تو همين مقايسه و نتيجه گيري مطرح است ، **