تبیان، دستیار زندگی
(تحلیل و تفسیر- 15) در ادامه نقد و بررسی سریال بانویی دیگر ، در این قسمت به بررسی شخصیت مراد ( نگهبان موسسه) می پردازیم. «مراد»  مردی دو زنه است كه در موقعیت های مختلف، عكس العمل های  متفاوتی را از خود بروز می دهد....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحلیل سریال بانویی دیگر ) 5 (

(تحلیل و تفسیر- 15)

در ادامه  نقد و بررسی سریال بانویی دیگر ، در این قسمت به بررسی شخصیت مراد ( نگهبان موسسه) می پردازیم.

«مراد»  مردی دو زنه است كه در موقعیت های مختلف، عكس العمل های  متفاوتی را از خود بروز می دهد. شخصیت این مرد در داستان « بانویی دیگر » از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار است. در واقع او به عنوان یك نمونه كلیشه ای در ارتباط با موضوع  تعدد زوجات ، در این سریال مطرح شده  و چون در طی داستان برخوردها و رفتارهای گوناگونی از وی مشاهده می شود ، می توان گفت هر سكانس از این شخصیت و ارتباطات او با دو زنش، جای بحث و تأمل دقیق دارد.

«مراد» شخصیتی است كه در ظاهر و در گفتارش توجهی به  حقوق زنان  ندارد و حتی در مواردی سعی دارد این عقیده خود را به مردان دیگر نیز تلقین كند. او مردی است كه هر بار متوجه حضور زنانش در محل كار خود می شود، لرزه بر اندامش می افتد ، دستپاچه می شود و آرامش خود را از دست می دهد ؛ و در اكثر موارد،  شدت ترس او به حدی است كه قدرت صحبت هم ندارد و حتی یك بار به اطرافیانش متوسل می شود و تقاضای كمك می كند تا به نحوی خود را از دید زنانش پنهان كند و این خطر و مصیبت جدی(!) را از خود رفع كند.

اما این  مردی كه در زندگی شخصی خود به قدری از زنانش حساب می برد كه جرأت رودرویی با آنها را ندارد، در برخورد  با مردان مثلاً    زن ذلیل ، نسبت به آنها ابراز انزجار می كند و به آنان گوشزد می نماید كه :  زن ذلیل نباشید، بزنید تو سر زنانتان و آنها را ادب كنید !

شخصیت پردازی مراد  به قدری ضعیف  است كه مخاطب نمی داند بالاخره باید مراد  را جزء كدام دسته از افراد جامعه جای دهد ( چون نمی توان برای این شخص تعریف منسجمی ارائه داد ).

ظاهراً فیلمنامه قصد دارد مراد را مرد دوزنه ای معرفی كند كه چون  برخلاف  سعید درخشان جزو قشر فرهیخته و روشنفكر جامعه  نیست و تحت آموزش فرهنگی مناسبی نبوده ، مسلماً دیدگاه او نسبت به مسئله  تعدد زوجات  نیز به مراتب متفاوت از شخصیت سعید است. انگار فیلمنامه دائماً می خواهد با مقایسه دائمی تفاوت مراد و سعید ، به مخاطب نشان دهد فردی مثل مراد اگر در ارتباط با همسرانش موفق نیست و زندگی آرامی ندارد به خاطر فرهنگ پایین و عامیانه ای است كه دارد؛ و البته  سعید درخشان و همسرانش چون از قشر فرهنگی جامعه هستند پس در زمینه تعدد زوجات هم موفق تر از سایر اقشار عمل می كنند. یعنی در حقیقت  شخصیت پردازی مراد بیشتر برای برجسته كردن نقش سعید بوده است.

اما جدای از این مبحث، و با صرفنظر از همه موارد حاشیه ای، «مراد» شخصی است كه با الفاظ و برخوردهای نامناسب و اغلب زننده، می خواهد به هر ترتیب لبخندی را بر لبان مخاطبان بیاورد ( زمان پخش این سریال آیام نوروز بود). البته  رفتار و دیالوگ های مراد شاید در اولین نگاه برای مخاطب خنده دار باشد ولی با تكرار این برخوردها ، زشتی ، بی محتوایی و زنندگی  آنها كاملاً برای مخاطب روشن می شود؛ به عنوان مثال چند نمونه از دیالوگ های مراد و زنانش را ذكر می كنیم:

در یكی از سكانس های ابتدایی فیلم، «فرنگیس» زن اول مراد  به خاطر اعتراض به اینكه مراد به «سهیلا»( زن دوم ) 5 هزار تومان بیشتر پول داده، به محل كار او می آید ومراد بلافاصله با گذاشتن چند اسكناس در دست او، وی را راضی و آرام می كند؛ سپس در جواب فرنگیس كه می گوید «اگر او را بیشتر دوست داری چرا من رو ول نمی كنی؟» پاسخ می دهد: «اون كه به پای تو نمی رسه عزیزم.» و در سكانس  بعدی وقتی سهیلا معترضانه در برابر مراد قرار می گیرد با حالت بچگانه ای می گوید كه فرنگیس به او گفته مراد به زن اولش علاقه بیشتری دارد و مراد برای جلب رضایت سهیلا به او می گوید: «من اگر زن چاق و بدهیكل، با اون دماغ كوفته ای را دوست داشتم كه تو رو نمی گرفتم.»

باز در سكانسی دیگر فرنگیس برای اینكه به خود و مراد ثابت كند كه دست پختش بهتر و مورد رضایت بیشتر مراد است قابلمه غذایی را به محل كار مراد می آورد و مراد برای خاتمه دعوا مجبور می شود غذایی را كه دوست ندارد به زور بخورد.  در جایی دیگر سهیلا به موسسه می آید  و در جواب مراد كه به او می گوید "سلام عزیزم."  پاسخ می دهد: "سلام و درد.  برای فرنگیس كفش خریدی و برای من نخریدی" . در این صحنه سهیلا در حالی كه وردنه ای در دست دارد بالای سر مراد ایستاده و وقتی مراد او را با وعده خریدن كفش راضی می كند، از موضع خود كوتاه می آید و خوشحال به مراد می گوید:« مراد جون، شام چی می خوری برات درست كنم؟»  و مراد می گوید: «دورت بگردم كه به فكر منی.»

البته چنین دیالوگ هایی به دفعات از جانب مراد و زنانش تكرار می شود كه مجال بازگو كردن آن در اینجا وجود ندارد اما با ذكر همین چند نمونه نیز می توان ابعاد شخصیت مراد و دو زنش را بررسی كرد. آنچه روشن است معرفی شخصیت مراد با همه ضعف هایی كه دارد جای تامل دارد، اما تأسف بارتر ، تصویر حقیری است كه از دو زن او مشاهده می شود. در واقع می توان گفت بدتر از این نمی شد چهره یك زن را - حتی با فرهنگی كوچه بازاری - نشان داد. زنانی كه تنها دغدغه شان رقابت و پیش افتادن از یكدیگر است،  فقط به فكر خرید كفش ولباس و گرفتن خرجی بیشتر از شوهرشان هستند و برایشان فوق العاده مهم است كه حتماً  بدانند شوهرشان دست پخت كدام یك را بیشتر دوست دارد. افكار این دو زن به حدی سطحی و ابتدایی است كه مثل بچه ها می توان با یك شكلات راضی و خشنودشان كرد و این نهایت به تحقیركشیدن شخصیت یك زن است.  آخر كدام زن با كفگیر و ملاقه در محل كار شوهرش حاضر می شود تا در حضور همگان او را تنبیه كند و بر سر و روی او بكوبد، آن هم در یك موسسه فرهنگی مدافع حق زنان؟

از سوی دیگر شوهرِ این چنین زنانی، مردی است كه علیرغم تمام  مشكلاتش با دو همسر فعلی  ،هوس داشتن زن سوم  را در سر دارد و هر جا كه می رود این تفكر همراه اوست تا جایی كه وقتی خانمی كه سعید درخشان خواستگار اوست، در موسسه حضور می یابد، مراد وقتی می خواهد به او چای تعارف كند ،  مثل كسی كه اولین بار است با خانمی مواجه می شود دستانش می لرزد.

در مجموع  شخصیت مراد جای بحث بسیار دارد و ابداً برای مخاطب مشخص نیست كه مراد قصد انتقال كدام معنا و الگوی فرهنگی را دارد؛ چرا كه شاید او تنها كسی است كه در طی فرآیند داستان، هیچ تغییر و تحولی در او رخ نمی دهد و همانطور كه در سكانس پایانی می بینیم ، او دور از چشم دو زنش در حال گره زدن سبزه  به امید گرفتن زن سوم  است كه با چوب و چماق همسرانش روبرو می شود.

كاراكتر مراد در این داستان نه تنها حرفی برای گفتن نداشت بلكه بسیاری از ارزش های موجود اجتماع را نیز به تمسخر كشید ؛ و به جای خنداندن مخاطبان، شاید  برای بسیاری از آنها آزاردهنده نیز بود و همان طور كه گفته شد شاید تنها توجیه شخصیت مراد در سریال «بانویی دیگر» این باشد  كه او برای پررنگ تر شدن نقش والای سعید درخشان ایفای نقش می كرد و برای اینكه معیاری برای سنجش ارزش  سایر شخصیت های سریال  باشد.